kid

/ˈkɪd//kɪd/

معنی: کودک، بچه، بچه کوچک، کوچولو، بزغاله، چرم بزغاله، مسخره کردن، دست انداختن
معانی دیگر: (عامیانه) بچه، جوانک، نوباوه، کوچک تر، جوان تر، (دوستانه) سربه سر کسی گذاشتن، غیدن، شوخی کردن با، کهره، بچه آهو، تیماج، پرنداخ، ساختیان، شورو، (جمع) دستکش تیماجی، کفش شورو، تیماجی، ساخته شده از چرم بزغاله، (بز و آهو) بچه زاییدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: kidlike (adj.)
(1) تعریف: a young goat.
مشابه: goat, youngling

- A goat and two of her kids were grazing on the hill.
[ترجمه Arnika] یک بز و ۲ تا از بچه هایش چرا کرده بودند
|
[ترجمه گوگل] یک بز و دو تا از بچه هایش روی تپه در حال چرا بودند
[ترجمه ترگمان] یک بز و دو بچه او روی تپه مشغول چریدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the skin of a young goat, esp. as used for making gloves or other products.
مترادف: kidskin
مشابه: goatskin, leather

- These gloves are made of the softest kid.
[ترجمه Naro chan] این دستکش ها از یک بزغاله نرم شاخته شدا
|
[ترجمه گوگل] این دستکش از نرم ترین بچه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] این دستکش ها از یه بچه خوب ساخته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) a child or young person.
مترادف: child, youngster, youth
مشابه: adolescent, fledgling, juvenile, minor, preteen, youngling

- They have a big family with nine kids.
[ترجمه T A] آنها یک خانواده بزرگ با نه بچه هستند
|
[ترجمه گوگل] آنها یک خانواده بزرگ با نه فرزند دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک خانواده بزرگ با نه بچه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: kids, kidding, kidded
(1) تعریف: (informal) to tease or joke.
مترادف: josh, rib
مشابه: banter, jest, joke, mock, ridicule, tease, wisecrack

- We kid our boss about his messy desk, but he doesn't seem to mind.
[ترجمه F.M] ما رئیس را بخاطر میز کثیفش مسخره کردیم، اما او به روی خودش نیاورد.
|
[ترجمه s.f] ما رئیس خود را به خاطر میز کثیفش مسخره کردیم ولی او هیچ عکس العملی انجام نداد
|
[ترجمه کانون زبان] ما رییس خودمون را برای کثیفی میزش مسخره کردیم اما او به روی خودش نیاورد.
|
[ترجمه iamhngh] ما رئیسمان را بخاطر کثیفی میزش مسخره کردیم اما او به روی خودش نیاورد. : )
|
[ترجمه سپیده] ما رئیس خود رابخاطر میز بهم ریخته اش مسخره کردیم اما او اهمیتی نداد.
|
[ترجمه گوگل] ما رئیسمان را به خاطر میز کثیفش شوخی می کنیم، اما به نظر می رسد که او مشکلی ندارد
[ترجمه ترگمان] ما بچه هامون رو در مورد میز messy، اما به نظر نمیاد ناراحت باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to deceive or fool.
مترادف: fool
مشابه: deceive, dupe, gull, hoax, jive, trick

- I was kidding her about my winning the lottery, but she took me seriously.
[ترجمه گوگل] من با او در مورد برنده شدن در لاتاری شوخی کردم، اما او مرا جدی گرفت
[ترجمه ترگمان] داشتم شوخی می کردم که توی لاتاری برنده شدم ولی اون منو جدی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: kiddingly (adv.), kidder (n.)
• : تعریف: to speak or act in a playfully deceptive way; joke.
مترادف: banter, fool, jest, joke, josh
مشابه: jive, mock, play, sport, tease

- When I told you I didn't get you a birthday present, I was just kidding.
[ترجمه Adrina] وقتی من به شما گفتم که من در تولدت نمیام ، داشتم شوخی میکردم.
|
[ترجمه B.G] وقتی من بهت گفتم کادوی تولد برات نمیارم
|
[ترجمه B.G] فقط داشتم شوخی می کردم
|
[ترجمه 💜Atena💜] وقتی به شما گفتم که برای شما هدیه تولد نگرفتم ، فقط شوخی کردم
|
[ترجمه Yıldız 🌟] وقتی گفتم برای تولدت کادو نمیارم داشتم شوخی می کردم . 🌷
|
[ترجمه Eric] وقتی که بهت گفتم برای تولدت کادویی نمیارم، فقط داشتم شوخی میکردم
|
[ترجمه گوگل] وقتی بهت گفتم کادوی تولد نگرفتم، شوخی کردم
[ترجمه ترگمان] وقتی بهت گفتم کادوی تولد برات نیاوردم فقط داشتم شوخی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. kid around
مسخره بازی درآوردن،شوخی خرکی کردن،الم شنگه راه انداختن

2. my kid sister
خواهر کوچک من

3. handle with kid gloves
(عامیانه) با نرمش و احتیاط رفتار کردن (با)

4. they used to kid me about my big nose
آنها مرا به خاطر دماغ بزرگم دست می انداختند.

5. what this spoiled kid needs is a kick in the pants
چیزی که این بچه ی لوس احتیاج دارد یک لگد به ماتحت است.

6. john was a good-natured kid
جان پسر پاک طینتی بود.

7. he is not hurt, he's only trying to kid us
او طوری نشده است،فقط می خواهد ما را دست بیاندازد.

8. He beat up on my brother's kid one time.
[ترجمه Sehun] اویکبار به بچه برادرم ضربه زد
|
[ترجمه گوگل]او یک بار بچه برادرم را کتک زد
[ترجمه ترگمان] یه بار به بچه برادرم ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think he's a rather mixed up kid.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او یک بچه نسبتاً مختلط است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم اون یه بچه نسبتا قاطی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't spite him. He's only a kid.
[ترجمه گوگل]به او بد نگویید او فقط یک بچه است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، با وجود اون او فقط یک بچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Relax, kid, we're not about to roust you. We just want some information.
[ترجمه گوگل]آسوده باش، بچه، قرار نیست تو را از بین ببریم ما فقط کمی اطلاعات می خواهیم
[ترجمه ترگمان]اروم باش بچه جون، ما نمیخوایم تورو بیدار کنیم ما فقط یه سری اطلاعات میخوایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His son was a junkie, the kid OD'd a year ago.
[ترجمه گوگل]پسرش یک معتاد بود، بچه ای که یک سال پیش OD'd
[ترجمه ترگمان]پسرش یه معتاد بود، یه سال پیش اوردوز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was driving along the road when a kid suddenly stepped out in front of me.
[ترجمه 😎😎😎] وقتی در جاده رانندگی می کردم یک بچه روبه روی من حرکت کرد
|
[ترجمه گوگل]در حال رانندگی در جاده بودم که ناگهان یک بچه از جلوی من بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]داشتم توی جاده رانندگی می کردم که یه بچه یهو جلوی من قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The kid was abducted at the gate of kindergarten.
[ترجمه گوگل]بچه در دروازه مهد کودک ربوده شد
[ترجمه ترگمان]بچه در کنار در مهد کودک دزدیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In presidential campaigns, foreign policy is treated with kid gloves.
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، سیاست خارجی با دستکش بچه گانه برخورد می شود
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، سیاست خارجی با دستکش های بچه درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The little kid stepped right in a pile of dog shit.
[ترجمه گوگل]بچه کوچولو درست در انبوهی از لعاب سگ قدم گذاشت
[ترجمه ترگمان]بچه کوچولو تو یه کپه گوه سگ پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She knows the name of every kid in the school.
[ترجمه گوگل]او نام همه بچه های مدرسه را می داند
[ترجمه ترگمان]اون اسم همه بچه های مدرسه رو می دونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Tell that kid to stop making so much noise.
[ترجمه گوگل]به اون بچه بگو اینقدر سر و صدا نکن
[ترجمه ترگمان] به اون بچه بگو دیگه اینقدر سر و صدا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودک (اسم)
babe, baby, child, kid, infant, tike, bantling, trot, chit, tyke

بچه (اسم)
native, fellow, baby, child, kid, infant, chick, cub, bairn, chicken, brood, calf, chit, whelp

بچه کوچک (اسم)
tot, baby, kid, bambino, tad, little boy

کوچولو (اسم)
kid, bantling, wee, half-pint

بزغاله (اسم)
kid, goat, yeanling

چرم بزغاله (اسم)
kid

مسخره کردن (فعل)
quiz, kid, befool, mock, jape, satirize

دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock

کلمات اختصاری

عبارت کامل: King's Indian Defence
موضوع: ورزش
دفاع هندی شاه یکی از گشایش های بازی شطرنج است که با حرکت های 1. d4 Nf6 2. c4 g6 در شروع بازی آغاز می شود.

سه انتخاب اصلی برای حرکت سوم سفید Nc3 و Nf3 و g3 است و در صورت پاسخ d5 سیاه دفاع گرونفلد پدیدار می شود که یک شاخه گشایشی جداگانه است. در هندی شاه سیاه معمولاً بازی را با Bg7 و d6 پیگیری می کند.

دفاع هندی شاه از گشایش های حاد و تندوتیز و پیچیده شطرنج است. در این بازی سیاه اجازه می دهد که مرکز به تصرف سفید درآید و سپس با سوارهای خود به آن فشار آورد. این دفاع از دهه ۱۹۳۰ و با بازی های سه بازیکن معروف اوکراینی آیزاک بولسلاوسکی، کنستانتینوپولسکی و دیوید برونشتین مورد توجه قرار گرفت و از گشایش های محبوب قهرمانان جهان گری کاسپاروف، بابی فیشر، میخائیل تال و تیگران پتروسیان بوده است.

انگلیسی به انگلیسی

• child, youngster; young goat; goat skin; goat skin glove
joke, jest; tease; deceive, delude; behave foolishly (slang)
you can refer to a child as a kid; an informal use.
young people who are no longer children are sometimes referred to as kids; used in informal american english.
you can refer to someone's younger brother or sister as their kid brother or sister; used in informal american english.
if someone says that they are kidding, they mean that what they have said is not really true and is meant as a joke; an informal use.
if you kid someone, you tease them.
if people kid themselves, they allow themselves to believe something that is not true.
a kid is also a young goat that is less than one year old.

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�خیگkhig, خیکkhik� به معنی مشک یا ظرفی است که از پوست یا چرم بز درست شده باشد که برای نگهداری، آب، روغن، کره، پنیر و. . . استفاده میشود. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی
...
[مشاهده متن کامل]
شده وبه صورت�کیدkidبه معنی چرم بزغاله�در زبان انگلیسی به کار میرود. در انگلیسی حرف خ وجود ندارد و به جای آن از حرفk استفاده میشود که در واقع خود یکی از تبدیلها در زبانشناسی است. وهمچنی تبدیل رایج حرف گاف یا کاف به دال یعنی خیک، خیگ > کیدkid. مثال تبدیل گاف به دال:�جگاjega� در لری با�جداjoda� در فارسی.

درزبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�گدgad بز بی شاخ، گیگgeyg بز نر� است وقابل مقایسه با�گوتgoat به معنی بز در انگلیسی� است رجوع بهgoat ( توجه، تبدیلهای رایج دال به ت وتبدیل رایج گاف به ت یا دال ) . در
...
[مشاهده متن کامل]
مورد ( کیدkid به معنی بزغاله دو نظر وجود دارد ) : نظر اول؛ kid میتواند از همین گد، گیگ باشد ( با توجه به تبدیل گاف به کاف، وتبدیل گاف به دال ) و نظر دوم: kid میتواند از واژه کهن�کهرهkahraبه معنی بزغاله در زبان ایلامی باستان وزبان لری ) با توجه به تبدیل دال به ر رایج در زبانشناسی. مثال تبدیل دال به ر: قوم ماد> مار درتمدن آشوری است و حرف دال و ر نیز قابل تبدیل هستند ومثالهای دیگر. در نهایت kid معانی دیگری نیز دارد که توضیح خواهم داد. . .

در زبان باستانی پهلوی واژه کهن وآریایی�گوچگguchag� به معنی کوچک است ( یعنی تبدیل گاف به کاف ) ، در زبانهای باستانی لری ولکی�گوجرgujar, گوجینgujin, کوشکهkoshka, کوشکلهkoshkela ) له پسوند تصغیر در لری )
...
[مشاهده متن کامل]
است، که دراین واژگان تبدیل گاف به کاف، جیم به شین، تبدیل چ به جیم، تبدیل چ به شین، رایج است. دو نظر در مورد kid: نظر اول؛ ( کیدkidبه معنی کودک، بچه، کوچولو ) در انگلیسی میتواند از ریشه های�گوچگ، کوچک، گوجر، گوجین، کوشکه، کوشکله باشد با توجه به تبدیلهای بالا وهمچنین تبدیل چ به دال. ونظر دوم؛ ( کیدkid به معنی کودک، بچه، کوچولو ) میتواند از ریشه های ( کتkotدر لری که در انگلیسی همان کاتcutاست, بریدن، کوتاه شده، . . . ) ، دراوستایی ( کوتکkutaka کوتاه ) ، در پهلوی وفارسی ( کوتک، کوتاه، کوک ) باشد. ( در اینجاهم تبدیل رایج ت به دال را داریم ) وگمان میرود همه این واژگان کهن ( در هر دو نظر ) باهم مرتبط وهمریشه باشند. لازم به ذکر است کهkidمعانی دیگری نیزدارد که مفصل توضیح خواهم داد. . .

طفل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : kid
✅️ اسم ( noun ) : kid / kiddie ( kiddy )
✅️ صفت ( adjective ) : kid
✅️ قید ( adverb ) : _
( از دیکشنری لانگمن ) kid: to let yourself believe something that is untrue or unlikely
پس به معنی � گول زدن و فریب دادن� هم میشه استفاده کرد
نه دروغ گفتن هست که یکی گفته بود نه گول زدن
فقط شوخی کردن هست
و به بچه هم میگنkid
معمولااز kiddingبرای شوخی کردن استفاده میشه
دوستان بالا به اشتباه نندازنتون فکر کنم سه نفر اول کلا اشتباه ترجمه کردن
جک خیلی بد
یعنی معنی جک بیش از حد بده
💗✨
a child or young person
بچه 😚
KID
اگر noun باشه ( noun =اسم ) به معنی بچه و نوزاد است
اما اگ verb باشه ( verb=فعل ) به معنی مسخره کردن میشه
برای مثال :
how are your kids ?ینی بچه هات چطورن ؟
یا
Are you kidding?که ینی شوخی میکنی؟ یا به عبارتی شوخیت گرفته ؟
( Kid ( v
means joke
or
to tell somebody something that is not true, especially as a joke
definition: 3
dictionary: to tease or joke
my example: i always kiding my friends
برابرش واژه یِ - کودک - اَست زیرا هر2زبان، هم ریشه هستند
همان ( کودک ) فارسی است ( واژگان همریشه هندواروپایی ) .
آلمانی کینت و کیتز
ایرلندی کید
مجارستانی کوی یَک
نروژی گوت
به زبان ژاپنی هم راه یافته: کیددو

بزغاله
The Wolf and the Kid
https://worldfolklore. net/index. php/2020/12/23/the - wolf - and - the - kid/
noun
1.
INFORMAL
a child or young person.
"she collected the kids from school"
2.
a young goat.
verb
( of a goat ) give birth.
"milk fever usually occurs in heavy milkers shortly after kidding"
...
[مشاهده متن کامل]

used as an informal form of address.
"we'll be seeing ya, kid!"
.
leather made from a young goat's skin.
"white kid gloves"

Or yong personKid: a child
معنی اول:بچه
معنی دوم:دست انداختن یا مصخره کردن
مسخره کردن
به معنای بچه هم میشه
بچه، برای مسخره کردن، . .
Child Oᖇ YOᑌᑎᘜ ᑭᗴᖇՏOᑎ
بزمجه / بزغاله
بچه
کودک
بزغاله
to Make a jock about sth
example:I didn’t mean it . I was only kidding
how are your kids
بچه هات چطورن
بچه، بزغاله، شوخی کردن،
مسخره کردن
To trick or deceive sb or yourself; to make a joke about sth
بچه ، بچه کوچک ، شوخی کردن ، بزغاله ، شوخی کردن .
جوک شوخی کردن😎😎

make a joke about something_say something that's not true
make a joke about something_say something that's not true
مسخره کردن یا دست انداختن شخصی یا در بعضی موارد شوخی کردنی که به مسخره شدن می انجامد
شوخی کردن
make a joke about something; say something that is not true
you are just kidding yourself if you figure that it is possible to lawfully get huge money overnight
اگر خیال میکنی میشه یه شبه به پول هنگفت حلال رسید، فقط داری خودتو گول میزنی
بعضی مواقع به معنای گول زدن و فریفتن است:
why are you kidding yourself that situation is ok?
چرا داری خودتو گول میزنی که وضعیت خوبه؟
When he make mistake he is kidding
وقتی او کار اشتباهی میکند دروغ میگوید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس