knock over

/nɑk ˈoʊvər//knock over/

(امریکا ـ خودمانی) چاپیدن، دزدیدن از

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to make an object that had been standing fall to the ground.

- The wind knocked over the empty bottle.
[ترجمه hamid.rtm] باد بطری خالی را انداخت
|
[ترجمه گوگل] باد روی بطری خالی کوبید
[ترجمه ترگمان] باد بطری خالی را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The racoons knock over the rubbish bins in search of food, and strew the contents all over the ground.
[ترجمه نادر گنجی] راکون ها در جستجوی غذا سطل های زباله را روی زمین می اندازند و محتویات آنها را در تمام زمین پخش می کنند.
|
[ترجمه گوگل]راکون ها در جستجوی غذا روی سطل های زباله می کوبند و محتویات آن را در سراسر زمین می ریزند
[ترجمه ترگمان]The سطل زباله را در جست و جوی خوراک می ریختند و هر all را روی زمین پاک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cat knocked over the vase on the table.
[ترجمه hamid.rtm] گربه گلدان روی میز را انداخت
|
[ترجمه گوگل]گربه گلدان روی میز را کوبید
[ترجمه ترگمان]گربه روی میز کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Coming too fast down the road, I knocked over a child on a bicycle.
[ترجمه گوگل]با سرعت زیادی در جاده آمدم، کودکی را که سوار دوچرخه بود، زدم
[ترجمه ترگمان]، خیلی سریع از جاده اومدم پایین یه بچه رو با دوچرخه تصادف کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was knocked over by a bus and broke his leg.
[ترجمه گوگل]اتوبوس او را زیر گرفت و پایش شکست
[ترجمه ترگمان]با یه اتوبوس تصادف کرده و پاش شکسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She got knocked over by a taxi as she ran for the bus.
[ترجمه گوگل]در حالی که به سمت اتوبوس می دوید با یک تاکسی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]تاکسی به طرف اتوبوس دوید و با تاکسی ضربه ای به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He'd knocked over a glass of water.
[ترجمه گوگل]او یک لیوان آب را کوبیده بود
[ترجمه ترگمان]یک لیوان آب خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I knocked over a book a day.
[ترجمه گوگل]روزی یک کتاب می زدم
[ترجمه ترگمان] یه روز کتاب رو خراب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He accidentally knocked over an ink bottle.
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی یک بطری جوهر را کوبید
[ترجمه ترگمان] تصادفی شیشه جوهر رو خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I knocked over the bucket and the water poured all over the floor.
[ترجمه گوگل]سطل را زدم و آب روی زمین ریخت
[ترجمه ترگمان]سطل را زدم و آب روی زمین ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lantern was knocked over and the barn caught fire.
[ترجمه گوگل]فانوس را زدند و انبار آتش گرفت
[ترجمه ترگمان]فانوسی در زدند و انبار آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The car mounted the kerb and knocked over a pedestrian.
[ترجمه گوگل]خودرو سوار بر پیاده رو شد و به عابر پیاده برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل روی جدول بالا رفت و بر زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He reached for the phone and knocked over a glass.
[ترجمه گوگل]دستش را به سمت گوشی دراز کرد و شیشه ای را کوبید
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد و لیوانش را کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We tried our best to knock over difficulties.
[ترجمه گوگل]ما تمام تلاش خود را کردیم تا از مشکلات عبور کنیم
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم به مشکلات غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bank around the corner was knocked over last night.
[ترجمه گوگل]بانک اطراف دیشب خراب شد
[ترجمه ترگمان]بانک در گوشه و کنار در زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rob, burglarize (slang)

پیشنهاد کاربران

یکی از معانی آن در روزمره و محاوره آمریکا "واژگونی و ریخته شدن محتویات یک ظرف" مانند لیوان هست. مثال: Be careful! Don't knock over the mug
My foot knocked over the drink
پام به نوشیدنی خورد و ریخت زمین
با وجود دقیقا نظر قبلی، در متن ترجمه فعلی من به این صورت آمده: she knocked over several glasses of wine.
و به نظر یعنی: او چندین لیوان شراب را سر کشید.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
به معنای قدم گذاشتن روی چیزی، یا پا گذاشتن بر چیزی نیز معنی می دهد.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
she purposely knock over tomato sauce او عمدا سس را پرت کرد رو زمین
نقش زمین کردن
معنی ای که کاربر گرامی بالاتر گفته درسته :
[به زمین زدن، کسی یا چیزی را به زمین انداختن، با ضربه یا هل دادن کسی یا چیزی را بر زمین انداختن، واژگون کردن]
Example :
A ) Woman falls from balcony and lands on top of scooter
B ) At least she didn’t knock the scooter over
دزدیدن
واژگون کردن
شکستن
To rob a bank or shop. .
تحت تاثیر قرار دادن

با وسیله نقلیه به کسی زدن و باعث کشته یا زخمی شدن وی، گشتن
1 - به زمین زدن، کسی یا چیزی را به زمین انداختن، با ضربه یا هل دادن کسی یا چیزی را بر زمین انداختن، واژگون کردن
مثال: I'm sorry, I didn't mean to knock over you
معذرت میخوام!، از اینکه باعث شدم بر زمین بیفتید غرضی نداشتم!/ از قصد شما را بر زمین نزدم!
2 - شدیدا تحت تاثیر قرار دادن، بسیار متعجب کردن، گیج کردن! ( همگی با فاز مثبت )
مثال: The brand's amazing performance knocked me over completely
عملکرد شگفت انگیز برند ( تجاری ) ، منو کاملا سورپرایز کرد/ تحت تاثیر قرار داد!
3 - دزدی کردن، سرقت، دستبرد زدن ( به مکانی یا کسی ) ، ربودن کسی یا چیزی!
مثال: The gang knocked over an armored car
دارودسته اراذل اوباش یک خودروی زرهپوش را به سرقت بردند!
Max knocked over two banks in one week
مکس در یک هفته به دو تا بانک دستبرد زد!
4 - از میان برداشتن، حذف کردن، از دور خارج کردن ( طبق دیکشنری وبستر Eliminate ) !
کسی را زمین زدن
انداختن کسی
ریختن چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس