korea

/kɒˈriːə//kəˈrɪə/

معنی: کشور کره
معانی دیگر: کشور جمهوری کره ی شمالی (پایتخت: pyongyang ـ 121129 کیلومتر مربع)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: see North Korea, South Korea.

جمله های نمونه

1. The President of Korea is popularly elected every five years.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور کره هر پنج سال یکبار از سوی مردم انتخاب می شود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور کره هر پنج سال یک بار انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. North Korea is one of China's staunchest allies.
[ترجمه گوگل]کره شمالی یکی از سرسخت ترین متحدان چین است
[ترجمه ترگمان]کره شمالی یکی از متحدان ثابت قدم چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 000 American servicemen who fought in Korea are still unaccounted for.
[ترجمه گوگل]000 نظامی آمریکایی که در کره جنگیدند هنوز ناشناس هستند
[ترجمه ترگمان]۰۰۰ نظامی آمریکایی که در کره می جنگیدند هنوز به حساب نیامده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Investors ranked South Korea high among Asian nations.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران کره جنوبی را در میان کشورهای آسیایی در رتبه بالایی قرار دادند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران کره جنوبی را در میان کشورهای آسیایی قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. South Korea went forward into the next round of the World Cup.
[ترجمه گوگل]کره جنوبی به مرحله بعدی جام جهانی رفت
[ترجمه ترگمان]کره جنوبی به دور بعدی جام جهانی راه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. South Korea duly qualified for the finals when they beat Italy 6?
[ترجمه گوگل]کره جنوبی با 6 شکست ایتالیا به فینال راه یافت؟
[ترجمه ترگمان]کره جنوبی در زمانی که تیم ایتالیا را ۶ شکست داد، صلاحیت این مسابقات را کسب کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had seen action in Korea.
[ترجمه گوگل]او اقدامی را در کره دیده بود
[ترجمه ترگمان]او در کره عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He confessed to spying for North Korea.
[ترجمه گوگل]او به جاسوسی برای کره شمالی اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]او به جاسوسی برای کره شمالی اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She travels to Korea on Monday.
[ترجمه گوگل]او دوشنبه به کره سفر می کند
[ترجمه ترگمان]او روز دوشنبه به کره سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. North Korea is said to be the world's most heavily militarized country, with over 1 million men in the armed forces.
[ترجمه گوگل]گفته می شود کره شمالی با بیش از 1 میلیون سرباز در نیروهای مسلح، به شدت نظامی شده ترین کشور جهان است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود کره شمالی با بیش از ۱ میلیون نفر در نیروهای مسلح، به شدت militarized کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had a very jolly time in Korea.
[ترجمه گوگل]او اوقات بسیار خوبی را در کره سپری کرد
[ترجمه ترگمان]روزگار خوشی در کره گذرانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vietnam restored diplomatic relations with South Korea on December 2
[ترجمه گوگل]ویتنام در دوم دسامبر روابط دیپلماتیک خود را با کره جنوبی احیا کرد
[ترجمه ترگمان]ویتنام در ۲ دسامبر روابط دیپلماتیک خود را با کره جنوبی برقرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Japan and Korea purloin American technology as it comes off the drawing boards with the help of their governments.
[ترجمه گوگل]ژاپن و کره با کمک دولت‌هایشان، فناوری آمریکا را از روی تخته‌های طراحی بیرون می‌کشند
[ترجمه ترگمان]ژاپن و کره با کمک دولت های خود، فن آوری آمریکایی را کنار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Korea is unyielding in its demands for a new treaty.
[ترجمه گوگل]کره در خواسته های خود برای یک معاهده جدید تسلیم نشده است
[ترجمه ترگمان]کره در خواسته های خود برای یک معاهده جدید سرکش و سرکش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jae Min's parents are immigrants from South Korea.
[ترجمه گوگل]والدین جائه مین مهاجرانی از کره جنوبی هستند
[ترجمه ترگمان]والدین جائه مین مهاجران کره جنوبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشور کره (اسم)
korea

انگلیسی به انگلیسی

• former country in east asia (now divided into two separate countries - north korea and south korea)
see north korea, south korea.

پیشنهاد کاربران

کشوری در شرق آسیا ، با مردمی چشم بادامی و پیشرفته
کشور کره

بپرس