labour

/ˈleɪˌbɑːwr//ˈleɪbə/

معنی: حزب کارگر، درد زایمان، زحمت کشیدن
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: labor، labor کار، رنج، زحمت، کوشش، کارگر، عمله، تقلاکردن، کوشش کردن

بررسی کلمه

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. he officially endorsed the labour party candidate
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسما اعلام کرد.

2. his endorsement of the labour party candidate was unexpected
اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیر منتظره بود.

3. Labour to keep alive in your breast that spark of celestial fire, called conscience.
[ترجمه گوگل]برای زنده نگه داشتن آن جرقه آتش آسمانی که وجدان نام دارد در سینه خود تلاش کنید
[ترجمه ترگمان]کارگر برای زنده نگه داشتن در سینه، آن جرقه آتش آسمانی را، که وجدان نامیده می شود، زنده نگاه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cheerfulness and goodwill make labour light.
[ترجمه گوگل]نشاط و حسن نیت کار را سبک می کند
[ترجمه ترگمان]حسن نیت و حسن نیت در کار کارگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Labour is light where love doth pay.
[ترجمه گوگل]کار سبک است در جایی که عشق سود دارد
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر نوری است که در آن عشق doth می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is lost labour to sow where there is no soil.
[ترجمه گوگل]کار از دست رفته برای کاشت در جایی که خاک نیست
[ترجمه ترگمان]کشت در جایی که خاک وجود ندارد کار را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Labour is the capital of our working men.
[ترجمه گوگل]نیروی کار سرمایه مردان کارگر ماست
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر، پایتخت افراد کار ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lazy folks [people] have the most labour.
[ترجمه گوگل]افراد تنبل [مردم] بیشترین کار را دارند
[ترجمه ترگمان]افراد تنبل بیش ترین نیروی کار را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Idle people [folks] have the most labour [take the most pains].
[ترجمه گوگل]افراد بیکار [مردم] بیشترین زایمان را دارند [بیشترین درد را می کشند]
[ترجمه ترگمان]افراد بی کار بیش ترین تلاش [ با بیش ترین زحمت را دارند ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Labour is often the father of pleasure.
[ترجمه گوگل]کار اغلب پدر لذت است
[ترجمه ترگمان]کارگر اغلب پدر لذت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The constituency I live in is a safe Labour seat.
[ترجمه گوگل]حوزه انتخابیه ای که من در آن زندگی می کنم، یک کرسی امن کارگری است
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخاباتی که من در آن زندگی می کنم یک صندلی امن کارگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What is the Labour Party's policy on immigration?
[ترجمه گوگل]سیاست حزب کارگر در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه ترگمان]سیاست حزب کارگر در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Prime Minister expects strong support from the Labour backbenches.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر انتظار حمایت قوی از پشتوانه کارگری دارد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر انتظار حمایت قوی از حزب کارگر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children were used as slave labour in gold mines in the jungle.
[ترجمه گوگل]از بچه ها به عنوان کار برده در معادن طلا در جنگل استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]بچه ها در معادن طلا در جنگل به کار برده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حزب کارگر (اسم)
labor, labour

درد زایمان (اسم)
labor, travail, labour

زحمت کشیدن (فعل)
work, labor, toil, peg, plod, labour

تخصصی

[صنعت] نیروی انسانی

انگلیسی به انگلیسی

• labor party, political party (alternate spelling for labor)
work, toil; craft; entire body of workers; status of workers; work force; contractions of childbirth; childbirth (alternate spelling for labor)
work, toil; bother, take pains; become weary, become tired; make an effort; move heavily; be delayed; make weary, make tired
you can use labour to refer to the labour party.
labour is very hard work.
if you labour at something, you do it with difficulty.
labour is used to refer to the people who work in a country or industry.
labour is also the work done by a group of workers.
if you labour under a misapprehension or delusion, you continue to believe something which is not true.
if you labour a point or an argument, you talk about it in great and unnecessary detail.
labour is also the last stage of pregnancy, in which a woman gives birth to a baby.

پیشنهاد کاربران

هفت خوان رستم Rostam's seven labours
Labour خوان
خوان یا خان
هفت خوان رستم: seven labours of Rostam
دوازده خان هرکول: twelve labours of Hercules
زایمان
ماموریت/کار نه بمعنای شغل یا پیشه بلکه به معنای یک عمل مثلا کشتن آدمها کار مورد علاقه منه
Killing is my favourite labour
ماموریت و کار
It's my favourite labour
این ماموریت مورد علاقه منه
labour ( علوم سلامت )
واژه مصوب: زایمان
تعریف: بخشی از زادمان که از آغاز انقباض های رحم شروع می شود و تا خروج کامل جفت ادامه دارد
معنی های زیادی داره .
حزب کارگر.
کارگر.
سخت کار کردن .
زایمان

effort
Labour contract : قرارداد کاری
نیروی کار
برای معانی بیشتر مدخل labor را ببینید
labour under sth=دست و پنجه نرم کردن با
1. کارگر، کارگری
2. زایمان
In labour یعنی شخص در فرایند زایمان هستش و در حال به دنیا آوردن نوزاد
کبکی
اداره ی کار
مثلlabour officials مامورین اداره ی کار
تکاپو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس