landfill

/ˈlændˌfɪl//ˈlændfɪl/

دفن زباله و آشغال در زیر خاک، محل خاک کردن زباله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a method of simultaneously building up land and disposing of solid waste by burying the waste in low-lying ground.

(2) تعریف: the site used for such waste disposal or the waste disposed of.

جمله های نمونه

1. He wants to impose a levy on landfill waste.
[ترجمه گوگل]او می خواهد برای زباله های محل دفن مالیات وضع کند
[ترجمه ترگمان]او می خواهد یک مالیات بر زباله زباله تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But it's becoming a major issue as landfill sites fill up.
[ترجمه محسن پاشنا] اما پر شدن محل های دفن زباله در حال تبدیل شدن به یک موضوع مهم است
|
[ترجمه سپهر صدیقی نژاد] ولی از آنجا که مکان های دفن زباله رو به پر شدن است، این مسئله دارد یک معضل بزرگ می شود.
|
[ترجمه گوگل]اما با پر شدن مکان‌های دفن زباله، این موضوع در حال تبدیل شدن به یک مشکل اساسی است
[ترجمه ترگمان]اما این مساله در حال تبدیل شدن به یک مساله بزرگ به عنوان مکان های دفن زباله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This causes problems in finding enough suitable landfill sites.
[ترجمه گوگل]این امر باعث ایجاد مشکلاتی در یافتن مکان های مناسب دفن زباله می شود
[ترجمه ترگمان]این امر باعث ایجاد مشکلاتی در یافتن مکان های دفن زباله مناسب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And reduce pressure on overflowing landfill sites.
[ترجمه گوگل]و فشار را بر روی مکان های سرریز دفن زباله کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]و فشار بر روی محل های دفن زباله را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Plastic also takes up less landfill space.
[ترجمه گوگل]پلاستیک همچنین فضای کمتری را اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]پلاستیک همچنین فضای دفن زباله کمتری را اشغال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its function is landfill gas monitoring and it is available in single or dual-detector configurations.
[ترجمه گوگل]عملکرد آن نظارت بر گاز محل دفن زباله است و در پیکربندی های تک یا دو آشکارساز موجود است
[ترجمه ترگمان]عملکرد آن، مانیتورینگ گاز محل دفن زباله است و در پیکربندی تکی یا دوگانه در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The landfill managers identified a 10-foot-deep pit 50 feet by 50 feet they believed was where the trash was dumped.
[ترجمه گوگل]مدیران محل دفن زباله یک گودال به عمق 10 فوت به 50 فوت در 50 فوت شناسایی کردند که معتقد بودند زباله ها در آنجا ریخته می شد
[ترجمه ترگمان]مدیران محل دفن زباله، یک گودال ۱۰ فوتی را در ۵۰ فوتی (۵۰ فوتی)شناسایی کردند که بر این باور بودند که این زباله ها در کجا رها شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Landfill tax can be crucial in funding projects that fall outside the guidelines of lottery funding.
[ترجمه گوگل]مالیات دفن زباله می تواند در تامین مالی پروژه هایی که خارج از دستورالعمل های تامین مالی قرعه کشی هستند، بسیار مهم باشد
[ترجمه ترگمان]مالیات بر پایه بودجه می تواند در پروژه های سرمایه گذاری که خارج از دستورالعمل های سرمایه گذاری در لاتاری هستند، حیاتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Current landfill sites are more than sufficient to handle all of the trash expected to be generated for the next several years.
[ترجمه گوگل]مکان‌های دفن زباله فعلی برای رسیدگی به همه زباله‌هایی که انتظار می‌رود در چند سال آینده تولید شوند، بیش از اندازه کافی هستند
[ترجمه ترگمان]محل های دفن زباله جاری بیش از اندازه کافی برای رسیدگی به همه زباله مورد انتظار برای چند سال آینده کافی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That plant uses methane gas from the landfill to generate electricity.
[ترجمه گوگل]این نیروگاه از گاز متان از محل دفن زباله برای تولید برق استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این کارخانه از گاز متان از محل دفن زباله برای تولید برق استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For every tonne of waste dumped in a landfill site, the Treasury demands £1
[ترجمه گوگل]برای هر تن زباله که در محل دفن زباله ریخته می شود، خزانه داری 1 پوند می خواهد
[ترجمه ترگمان]برای هر تن زباله که در محل دفن زباله ریخته می شود، خزانه داری تقاضای ۱ پوند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Landfill tax credits have been used to restore these ancient boundaries, and to improve water management on the site.
[ترجمه گوگل]اعتبارات مالیاتی محل دفن زباله برای احیای این مرزهای باستانی و بهبود مدیریت آب در محل استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]اعتبارات مالیاتی Landfill برای ترمیم این مرزه ای باستانی و بهبود مدیریت آب در محل مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The device is being used at landfill rubbish tips and can tell scientists within minutes precisely what's going on underground.
[ترجمه گوگل]این دستگاه در محل‌های دفن زباله مورد استفاده قرار می‌گیرد و می‌تواند در عرض چند دقیقه دقیقاً به دانشمندان بگوید که در زیر زمین چه می‌گذرد
[ترجمه ترگمان]این دستگاه در محل دفن زباله مورد استفاده قرار می گیرد و می تواند در عرض چند دقیقه به دانشمندان بگوید که دقیقا چه چیزی در زیر زمین قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now authorities are having to monitor landfill sites, a process which is expensive and lengthy.
[ترجمه گوگل]اکنون مقامات باید مکان های دفن زباله را نظارت کنند، فرآیندی که پرهزینه و طولانی است
[ترجمه ترگمان]اکنون مقامات مجبور به نظارت بر مکان های دفن زباله هستند، فرآیندی که پرهزینه و طولانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] خاکریزی رجوع شود به sanitary landfill.

انگلیسی به انگلیسی

• trash heap, dump, land area that is filled with trash and covered with a layer of soil
a landfill or a landfill site is a place where large amounts of waste materials are disposed of by burying them in a very large, deep hole.
you can also use landfill to refer to the process of disposing of large amounts of waste materials by burying them in a large hole.

پیشنهاد کاربران

دفنگاه
کوه زباله
محل دفن زباله، آشغال دونی
خاک چال
در زیرِ زمین
Trash heap محل دفع زباله ها
این کلمه بر اساس دیکشنری اکسفورد سه تا معنی داره: ۱: محل دفن زباله ۲: دفن زباله ( فرایند دفن زباله ) ۳: زباله ای که قراره دفن بشه
A place where garbage is buried
مکانی که در آن زباله دفن می شود.
زباله دانی
The shopping center was built on landfill.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/landfill
landfill ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: خاک چال
تعریف: زمینی برای چال کردن ضایعات زباله به طوری که روی هر لایۀ زباله لایه‏ای از خاک قرار دهند
سوزاندن زباله.
محل دفع زباله
دفن بهداشتی زباله
Trash heap
a place where large amounts of garbage are put into the ground and covert with dirt
آشغال دونی
زباله چال
توجه کنید که 1. خاکچال یکی از روشهای محیط زیستی ِدفن پسماند تر است و معمولا در سبک زندگی پسماندصفر انجام میدهند تا از تبدیل زباله ها به شیرابه سمی جلوگیری کنند و ارتباطی با دفن زباله ای که شهرداری ها انجام می دهند ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

و 2. محل دفن زباله ها خیلی طولانی است.
پیشنهاد میکنم از �مدفن زباله� یا مدفن زباله ها استفاده کنیم

به اصطلاح "خاکچال" در فرهنگستان برخوردم. محل دفن زایدات یا گورستان زایدات.
سایت دفن زباله
چاله زباله
محل دفن زباله
Junkyard
Depot
Disposal area
landfills
محل دفن زباله
please to bury garbage
please to bury waste
please to bury trash
please to bury rubbish
احیای زمین، بهسازی زمین، آبادسازی زمین. مترادف reclamation است
زمین زباله
محل دفن زباله
گورستان زاییدات
توضیح واژه landfill:
a place where large amounts of garbage and
other waste material are put into the ground and covered with earth.
محل دفن زباله ، گورستان زباله
محل دفن زباله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس