lasting

/ˈlæstɪŋ//ˈlɑːstɪŋ/

معنی: پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده
معانی دیگر: پر دوام، پایسته، دیرند، ماندگار، پایدار، همیشگی، نوعی پارچه ی با دوام (که در ساختن کفش و کیف کاربرد دارد)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: enduring or persisting for a long time.
مترادف: abiding, enduring, longstanding, perpetual, persistent
متضاد: ephemeral, evanescent, fleeting, short-lived
مشابه: chronic, eternal, everlasting, immortal, immutable, long-lasting, old, permanent, stable, standing, steadfast, unceasing, unremitting

- The chemical had lasting effects.
[ترجمه گوگل] این ماده شیمیایی اثرات ماندگاری داشت
[ترجمه ترگمان] مواد شیمیایی اثرات ماندگاری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: lastingly (adv.), lastingness (n.)
• : تعریف: a durable, closely woven fabric.

جمله های نمونه

1. lasting friendship
دوستی همیشگی

2. lasting glory
افتخار پایدار

3. lasting peace
صلح پایدار

4. a lasting solution to our problems
راه حل پر دوامی برای مسایل ما

5. the lasting effect of his services to the country
اثر جاویدان خدمات او به کشور

6. To make a lasting marriage we have to overcome self-centeredness.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد یک ازدواج پایدار باید بر خود محوری غلبه کنیم
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد ازدواجی پایدار باید بر خودخواهی غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First impressions are the most lasting.
[ترجمه گوگل]تاثیرات اولیه ماندگارترین هستند
[ترجمه ترگمان]برداشت اول پایدارترین آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reforms will bring lasting benefits .
[ترجمه گوگل]اصلاحات منافع پایداری به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات مزایای ماندگاری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had earned their lasting enmity.
[ترجمه گوگل]او دشمنی همیشگی آنها را به دست آورده بود
[ترجمه ترگمان]او دشمنی دیرپای خود را به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First impression of you is most lasting.
[ترجمه گوگل]اولین برداشت از شما ماندگارترین است
[ترجمه ترگمان]اولین برداشت شما بسیار پایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They teach you English in an intensive course lasting just a week; it's quite an intensive few days!
[ترجمه گوگل]آنها انگلیسی را در یک دوره فشرده فقط یک هفته به شما آموزش می دهند این چند روز کاملا فشرده است!
[ترجمه ترگمان]آن ها به شما انگلیسی را در یک دوره فشرده که فقط یک هفته طول می کشد، آموزش می دهند؛ این چند روز سخت است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First impressions are most lasting.
[ترجمه گوگل]تاثیرات اولیه ماندگارترند
[ترجمه ترگمان]برداشت اول بسیار پایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An appeal has been launched to build a lasting memorial to the composer.
[ترجمه گوگل]درخواستی برای ساختن یادبودی ماندگار برای آهنگساز راه اندازی شده است
[ترجمه ترگمان]درخواست استیناف برای ساخت یک بنای یادبود پایدار برای این آهنگساز آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The painting will be a lasting memorial to a remarkable woman.
[ترجمه گوگل]این نقاشی یادگاری ماندگار برای یک زن برجسته خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نقاشی یک یادبود ماندگار برای یک زن قابل توجه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lasting war debased the value of the dollar.
[ترجمه گوگل]جنگ پایدار ارزش دلار را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]جنگ پایدار ارزش دلار را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their holiday romance turned into a lasting relationship.
[ترجمه گوگل]عاشقانه تعطیلات آنها به یک رابطه پایدار تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]رابطه عاشقانه آن ها به یک رابطه پایدار تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایا (صفت)
abiding, stable, permanent, lasting, perennial, persistent, durable

بادوام (صفت)
lasting, tough, evergreen, hardy, bearable, perdurable, pukka, pucka

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

دیرپای (صفت)
lasting, durable, slothful, long-range

خالد (صفت)
lasting, eternal

ماندنی (صفت)
permanent, lasting, fixed, viable

پاینده (صفت)
lasting

انگلیسی به انگلیسی

• strong durable fabric; persistence, durability (archaic)
continuing, enduring, remaining for a long time, durable
something that is lasting continues to exist or to be effective for a very long time.

پیشنهاد کاربران

lasting ( adj ) ( l�stɪŋ ) =continuing to exist or to have an effect for a long time, e. g. I formed several lasting friendships at college. lastingly ( adv )
lasting
دائمی
ماندگار
ماندنی، با دوام
Synonym: enduring
به مدت
these are wars – lasting about three decades – that the wealth of warring countries shrinks
این ها جنگ هایی –به مدت حدودا سه دهه– است که ثروت دولت های جنگ طلب نقصان می یابد
بادوام
ازلی

بپرس