laugh

/ˈlæf//lɑːf/

معنی: خنده، صدای خنده، خندان بودن، خندیدن، خنده کردن
معانی دیگر: مایه ی خنده، تمسخر، دست اندازی، خنده به ریش کسی، (عامیانه - جمع) تفریح و خنده، سرگرمی و شادی، خنده و سرگرمی، مورد تمسخر قرار دادن، به ریش کسی خندیدن، دست انداختن، خنده آمیز، شاد، مسرور، خندان، از خنده... شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: laughs, laughing, laughed
(1) تعریف: to express amusement, happiness, mirth, derision, or other emotions by making nonverbal sounds with the mouth and distorting the face in an expression like a smile.
متضاد: cry
مشابه: cackle, chortle, chuckle, giggle, guffaw, howl, snicker, snigger, tee-hee, titter

- The children laughed as they watched the cartoon.
[ترجمه احمد قربانی] بچه ها با تماشای کارتون خندیدند.
|
[ترجمه گوگل] بچه ها با تماشای کارتون خندیدند
[ترجمه ترگمان] بچه ها وقتی کارتون را تماشا کردند خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I wonder what they're laughing about in the other room.
[ترجمه A.A] تعجب میکنم آنها در اتاق دیگه به چی دارن میخندند
|
[ترجمه احمد قربانی] من تعجب می کنم که آنها در اتاق دیگر به چه می خندند.
|
[ترجمه گوگل] من تعجب می کنم که آنها در اتاق دیگر به چه می خندند
[ترجمه ترگمان] نمی دانم در اتاق دیگر چه می خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He thought he was being funny, but few people laughed at his joke.
[ترجمه Parisa] او فکر کرد که خنده دار بود، اما تعداد کمی از مردم به لطیفه او خندیدند
|
[ترجمه احمد قربانی] او فکر می کرد که خنده دار است، اما تعداد کمی از مردم به شوخی او خندیدند.
|
[ترجمه گوگل] او فکر می کرد که خنده دار است، اما افراد کمی به شوخی او خندیدند
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که دارد شوخی می کند، اما چند نفر به شوخی او خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The other kids laughed at her when she slipped and fell.
[ترجمه A.A] وقتیکه او سر خورد و افتاد بچه های دیگه بهش خندیدند
|
[ترجمه گوگل] وقتی لیز خورد و افتاد بچه های دیگر به او خندیدند
[ترجمه ترگمان] بقیه بچه ها وقتی لیز می خورد به او خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a sound or sounds resembling laughter.
مشابه: cackle, chuckle, guffaw, howl, snicker, snigger, titter
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to put, bring, drive, or the like by laughing (often fol. by out, off, or away).
مشابه: deride, fleer, jeer, mock

- The crowd laughed him off the podium.
[ترجمه گوگل] جمعیت از روی تریبون به او خندیدند
[ترجمه ترگمان] جمعیت او را از سکو دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of laughing.
مشابه: cackle, chortle, chuckle, giggle, guffaw, howl, snicker, titter

- His boss's laugh at his proposal was demoralizing.
[ترجمه زهرا] رئیس او بخاطر حرف او خندید
|
[ترجمه گوگل] خنده رئیسش به پیشنهادش باعث تضعیف روحیه او شد
[ترجمه ترگمان] خنده رئیسش به پیشنهاد او واقعا زشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her first joke got a lot of laughs from the audience.
[ترجمه گوگل] اولین شوخی او خنده بسیاری از تماشاگران را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] اولین شوخی او خنده حضار را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the sound of laughing.
مشابه: giggle, snicker, tee-hee, titter

- I can recognize her high-pitched laugh anywhere.
[ترجمه گوگل] من می توانم خنده بلند او را در هر جایی تشخیص دهم
[ترجمه ترگمان] من همه جا می تونم خنده های بلند اون رو تشخیص بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) something or someone ridiculous or improbable.
مترادف: joke
مشابه: boob, fool, gas, jerk, jest, laughingstock, mockery, panic, riot, sap, scream

- These new rules are a laugh.
[ترجمه گوگل] این قوانین جدید خنده است
[ترجمه ترگمان] این قوانین جدید خنده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. laugh (someone) out of court
مفتضح کردن،از میدان بدر کردن

2. laugh and the world will laugh with you; weep and you weep alone
خنده کن و دنیا با تو می خندد،گریه کن و هیچ کس با تو گریه نمی کند (مردم در شادی تو شریک می شوند ولی در هنگام غم تو را تنهامی گذارند)

3. laugh at
1- خندیدن به،مورد خنده و تمسخر قرار دادن،به ریش کسی خندیدن،مورد استهزا قرار دادن

4. laugh away
با خنده چیزی را فراموش کردن یا از خود دور کردن،نادیده گرفتن

5. laugh down
با خنده وادار به سکوت کردن،با خنده خفه کردن

6. laugh in (or up) one's sleeve
مخفیانه خندیدن،در دل خود خندیدن،خنده ی درونی کردن

7. laugh in someone's face
گستاخانه به کسی خندیدن،به ریش کسی خندیدن

8. laugh like a drain
(انگلیس - عامیانه) هر هر خندیدن،بلند و بی ادبانه خندیدن

9. laugh off
(با خنده و تمسخر) راندن یا رد کردن یا بیرون کردن

10. laugh on the other side of one's face
(عامیانه) پس از انتظار شادی یا موفقیت و غیره با شکست و نومیدی مواجه شدن

11. laugh oneself silly
از خنده روده بر شدن

12. laugh oneself silly
از خنده روده بر شدن،از شدت خنده از حال رفتن

13. laugh out of court
جدی نگرفتن،با تمسخر مردود شمردن

14. don't laugh at dinner table, kids!
بچه ها،سر سفره ی شام نخندید!

15. i laugh that i may not weep!
برای این می خندم که گریه نکنم !

16. let's laugh and be jolly!
بیا بخندیم و شاد باشیم !

17. a constrained laugh
خنده ی زورکی

18. a nervous laugh
خنده ی توام با نگرانی

19. he made me laugh
او مرا به خنده آورد.

20. he tried to laugh away his problems by drinking and womanizing
او سعی می کرد که با میخوارگی و خانم بازی مسائل خود را نادیده بگیرد.

21. i could neither laugh nor cry
نه می توانستم بخندم نه گریه کنم.

22. to secure a laugh
موجب خنده شدن

23. have the last laugh
پس از ناراحتی نومیدی (و غیره) فایق شدن یا پیروز از کار درآمدن،خنده ی آخر را کردن

24. he gave a nervous laugh
او خنده ی عصبی کرد.

25. he uttered a contemptuous laugh
خنده ی تحقیر آمیزی کرد.

26. his japes made us laugh
لودگی های او ما را به خنده آورد.

27. his words raised a laugh
گفته های او موجب خنده شد.

28. i could hear their laugh from the garden
صدای خنده ی آنها را در باغ می شنیدم.

29. i couldn't help but laugh
نتوانستم جلو خنده ی خود را بگیرم.

30. i couldn't help but laugh
نمی توانستم از خنده خودداری کنم.

31. in such cases the laugh is on those who lose money
در این گونه موارد کسانی که پول از دست می دهند مورد تمسخر قرار می گیرند.

32. it handed them a laugh
آن موجب خنده ی آنها شد.

33. the buffoon made everyone laugh
دلقک همه را به خنده آورد.

34. wouldn't it be a laugh to shave his beard while he is sleeping?
آیا خنده دار نخواهد بود اگر ریشش را در خواب بتراشیم ؟

35. bob hope's gags made people laugh
لطیفه های باب هوپ مردم را به خنده آورد.

36. her diminutive figure made everybody laugh
اندام ریزه پیزه ی او همه را به خنده در می آورد.

37. she could not fetch a laugh from the audience
نتوانست حضار را بخنداند.

38. her smile turned into a loud laugh
لبخند او تبدیل به خنده ی بلند شد.

39. this pat joke got a big laugh
این مزاح بموقع موجب خنده ی فراوان شد.

40. the story of her divorce became the laugh of the town
داستان طلاق او مایه ی خنده ی اهالی شهر شد.

41. he squinted his eyes to make the children laugh
برای خنداندن بچه ها چشمان خود را چپ می کرد.

42. my friends fly from me and my enemy's laugh at me
دوستان از من می گریزند و دشمنان برمن می خندند.

43. the bushiness of his eyebrows made the kids laugh
پرپشتی ابروهای او بچه ها را به خنده آورد.

44. the actors were hamming it up to make the audience laugh
بازیگران برای خنداندن حضار در اجرای نقش خود غلو می کردند.

45. the world laughs at those who have lost the ability to laugh at themselves
دنیا به ریش کسانی می خندد که توانایی خنده به خود را از دست داده اند.

46. again he fell on his face in the mud and they gave him the laugh
او دوباره با صورت توی گل ها افتاد و مورد تمسخر قرار گرفت.

47. you're laughing now, but when you see your zero (poor) grade (in the exam) you'll laugh on the other side of your face!
حالا می خندی ولی وقتی نمره ی صفر خودت را دیدی گریه خواهی کرد!

مترادف ها

خنده (اسم)
laugh, laughter, sneer, fleer, grin

صدای خنده (اسم)
laugh

خندان بودن (فعل)
smile, laugh

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

انگلیسی به انگلیسی

• act of laughing; sound which expresses amusement (or scorn, etc.); something which amuses or causes laughter
make a sound which expresses amusement (or scorn, etc.); ridicule, make fun of
when you laugh, you make the sound which shows that you are happy or amused. verb here but can also be used as a count noun. e.g. `hurry up,' said tony with a laugh.
if someone has the last laugh, they succeed after appearing to have been defeated.
if you laugh your head off, you laugh very loudly for a long time.
if you do or say something for a laugh, you do or say it for fun rather than for any other reason.
if you laugh at someone or something, you mock them or make jokes about them.
if you laugh off a serious situation, you try to suggest that it is amusing and unimportant.

پیشنهاد کاربران

خندیدن
مثال: His joke made everyone laugh.
شوخی او همه را خنداند.
The clown makes peole laugh
laugh: خندیدن
laugh ( n ) ( l�f ) =the sound you make when you are amused or happy, e. g. to give a laugh.
laugh
have a laugh about/at/over something ( =laugh about something )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : laugh
✅️ اسم ( noun ) : laugh / laughter / laugher
✅️ صفت ( adjective ) : laughable / laughing
✅️ قید ( adverb ) : laughably / laughingly
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

طاق ابروگشادن ؛ کنایه از خندیدن :
گشاده طاق ابرو تا بناگوش
کشیده طوق غبغب تا سر دوش.
نظامی.
They laugh at me because they don't think i can do it, i laugh at them because they don't know me yet : )
بعضیا میگن سمایل با لف چه فرقی میکنه خیلی سادست
Smile لبخند زدنه 😊ابنجوری
Laugh خندیده قهقه زدن😂 عینجوری

And don't forget to laugh even though it's hard
و فراموش نکید که بخندید حتا اگه سخته
A smile on your face and your encouraging presence is the greatest love
یک خنده روی لب نشناندن و حضور دلگرم شما ، بزرگترین عشق است
خندین، خنده
Laugh
صدای خنده
خنده
قهقهه
خندیدن
خنده. . . . خندیدن. 😄😂😁😀. . . .
انشاالله همه با دیدن پیام شاد باشند
Laugh at the next time
خندیدن، خنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس