lay down


1- جان خود را به خطر انداختن یا فدا کردن، جانبازی کردن 2- موکدا اظهار یا اعلام کردن 3- شرطبندی کردن 4- (شراب و غیره) درسردابه انبار کردن

جمله های نمونه

1. He lay down and was asleep immediately.
[ترجمه kia] او دراز کشید و بلافاصله به خواب رفت.
|
[ترجمه گوگل]دراز کشید و بلافاصله خوابید
[ترجمه ترگمان]او دراز کشید و فورا به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They lay down under the shade of a tree.
[ترجمه گوگل]زیر سایه درختی دراز کشیدند
[ترجمه ترگمان]زیر سایه درختی دراز کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She dusted off her bed and lay down.
[ترجمه sh] اون تختخوابش را تکاند و دراز کشید.
|
[ترجمه گوگل]گرد و غبار تختش را برداشت و دراز کشید
[ترجمه ترگمان]سرش را از روی تختش برداشت و دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He lay down on the bed and tried to relax.
[ترجمه ShAlOnZ] او روی تخت دراز کشید و سعی کرد تا استراحت کند.
|
[ترجمه گوگل]روی تخت دراز کشید و سعی کرد آرام شود
[ترجمه ترگمان]روی تخت دراز کشید و سعی کرد آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lay down for half an hour.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت دراز کشید
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She walked across the floor and lay down on the bed.
[ترجمه گوگل]روی زمین رفت و روی تخت دراز کشید
[ترجمه ترگمان]از روی زمین گذشت و روی تخت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Man can have no greater love than to lay down his life for his friends.
[ترجمه گوگل]انسان هیچ عشقی بالاتر از این ندارد که جان خود را برای دوستانش بگذارد
[ترجمه ترگمان]انسان نمی تواند عشقی بزرگ تر از این داشته باشد که جان خود را فدای دوستان خود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She lay down on her bed, fully dressed.
[ترجمه گوگل]او با لباس کامل روی تخت دراز کشید
[ترجمه ترگمان]روی تختش دراز کشید، کاملا لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She lay down on her bed and shut her eyes .
[ترجمه گوگل]روی تختش دراز کشید و چشمانش را بست
[ترجمه ترگمان]روی تختش دراز کشید و چشمانش را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are never afraid to lay down our lives for the right cause.
[ترجمه گوگل]ما هرگز نمی ترسیم که جان خود را برای هدف درست از دست بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت نگران این نیستیم که جون ما رو به خاطر هدف درست رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can't lay down hard and fast rules.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید قوانین سخت و سریع وضع کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی قانون های سخت و سریع رو زیر پا بذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He lay down on the bed fully clothed.
[ترجمه گوگل]با لباس کامل روی تخت دراز کشید
[ترجمه ترگمان]با لباس کامل روی تخت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The soldiers lay down their guns and walked towards the enemy camp, carrying a white flag.
[ترجمه گوگل]سربازان اسلحه های خود را زمین گذاشتند و با در دست داشتن پرچم سفید به سمت اردوگاه دشمن رفتند
[ترجمه ترگمان]سربازان تفنگ هایشان را پایین آوردند و به طرف اردوگاه دشمن رفتند که پرچم سفیدی به دست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He lay down and fell into a deep sleep .
[ترجمه گوگل]دراز کشید و به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه ترگمان]دراز کشید و به خوابی عمیق فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] پایه گذاری کردن، کنار گذاشتن

انگلیسی به انگلیسی

• set, determine; (slang) abase oneself

پیشنهاد کاربران

SYN =To Enact
توجه کنین این دو عبارت رو بجای هم اشتباه نگیرین:
۱. Lay down: به معنی به حالت دراز کش قرار دادن است مثلا please lay down the baby gently in the crib
۲. Lie down: به معنی دراز کشیدن است مثلا I'm going to lie down on the bed
...
[مشاهده متن کامل]

حالا نکته کار اینجاست که گذشته فعل Lie down میشه Lay down و بعضی از دوستانی که Lay down رو" دراز کشیدن" معنی کردن در واقع منظورشون همین حالت بوده

I will lay down some cover fire.
معنی فداکاری کردن میده.
I want to lay down some ground rules for tonight.
معنی وضع کردن میده
Lay down a rule/minimum requirement
( ریزقانون، آیین نامه های درون سازمانی. . . ) گذاشتن
( قوانینی که قبلا در مجلس تصویب و اجرایی شده را برای پرسنل یک مجموعه ) تاکید کردن
The coach laid down the rules from the first day of practice
...
[مشاهده متن کامل]

سرمربی این مقررات را گذاشت از اولین روز تمرین
The Companies Act lays down a set of minimum requirement
این شرکتها یک مجموعه از الزامات حداقلی را گذاشتند
Taxis must conform to the rigorous standards laid down by the police.
تاکسی ها باید همراهی کنند با استانداردهای شدید گذاشته شده توسط پلیس
Make a law
قانون را وضع کردن ( توسط مجلس )

ابلاغ کردن [C2]
to officially state something or say that rules, principles etc must be obeyed
. He had clearly laid down his view in his opening speech
● وضع کردن ( قانون )
● به زمین نهادن ( سلاح )
● دادن جان ( در راه کسی یا چیزی )
● نگه داشتن ( شراب برای استفاده در آینده )
● ضبط کردن ( موزیک یا اطلاعات در حافظه ای )
1/ : to give up: surrender
2/ a : establish, prescribe
b : to assert or command dogmatically
3/ a : store, preserve
b : record
4/ a : to direct toward a target
b : to hit along the ground
پهن کردن
به جای گذاشتن ( باقی گذاشتن )
دراز کشیدن
. فداکاری
تشریح شده است
A Ferrite Number is a description of the ferrite content of a weld metal determined
using a standardized
procedure. Such procedures are laid down in this standard
قرار دادن بالش زیر سر و لم دادن
کنار گذاشتن
To put something down
Ex :
Lay down your weapons
لم دادن
وضع کردن ، دراز کشیدن یا ب معنی leave و فدا کردن
دست از سر کسی/چیزی برداشتن ( و اونو به حال خودش گذاشتن )
کنار کشیدن، واگذار کردن، تحویل دادن، تسلیم شدن
تنظیم کردن
وضع کردن
وضع کردن قانون
کشتن ، به قتل رساندن
زمین گذاشتن
رسوب کردن
Lay down your Weapon

Lay down the law
چیزی رو دیکته کردن، مقرر کردن بر انجام کاری به صورت تاکیدی
دراز کشیدن
چیزی رو با احتیاط زمین گذاشتن
تصریح کردن - مقرر داشتن - تعیین کردن
وضع قانون
( Example : This regulation lays down rules on analysis of the data )
استراحت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس