lemon

/ˈlemən//ˈlemən/

معنی: لیمو، لیموترش، رنگ لیمویی
معانی دیگر: (امریکا - خودمانی) کالای بنجل، اتومبیل بدکار و پر دردسر، (از ریشه ی فارسی)، (گیاه شناسی) درخت لیمو ترش (citrus limon)، (رنگ) زرد کمرنگ، لیمویی، دارای لیمو ترش، از لیمو، دارای طعم لیمو ترش، (امریکا - خودمانی) آدم بی عرضه، به درد نخور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small oval citrus fruit with yellow skin and sour juice.

- He sliced the lemon in half and squeezed the juice over the fish.
[ترجمه Sims] او لیمو را از وسط نصف کرد و آب لیمو را بر روی ماهی ریخت
|
[ترجمه ترانه] ان مرد لیمو را دونیم کرد و اب ان را روی ماهی ریخت
|
[ترجمه نازی] او لیمو را نصف کرد و ای لیمو را روی ماهی ریخت
|
[ترجمه گوگل] لیمو را از وسط نصف کرد و آب آن را روی ماهی فشار داد
[ترجمه ترگمان] او لیمو را نصف کرد و آب میوه را روی ماهی ها ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the thorny evergreen tree on which this fruit grows.

(3) تعریف: the color of this fruit when ripe.

(4) تعریف: (informal) an unsatisfactory one of its kind; dud.

- The car was such a lemon that the factory replaced it.
[ترجمه اباصلت] ماشین آنقدر خراب بود که کارخانه آن را تعویض کرد
|
[ترجمه گوگل] ماشین آنقدر لیمویی بود که کارخانه آن را تعویض کرد
[ترجمه ترگمان] ماشین چنان لیمو بود که کارخانه جای آن را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: made with lemon or having qualities of lemon such as color, flavor, or fragrance.

- lemon tarts
[ترجمه گوگل] تارت لیمو
[ترجمه ترگمان] تارت لیمویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lemon squash
اسکواش لیمو

2. lemon juice
آب لیمو

3. acid lemon
لیمو ترش

4. sour lemon
لیمو ترش

5. bitter lemon
آبلیمو و مشروب الکلی،لیموی تلخ

6. a squeeze of lemon
چند قطره آب لیمو

7. a tang of lemon
طعم لیمو

8. to concoct a drink from lemon juice, sugar, etc.
از آب لیمو و شکر و غیره مشروب ساختن

9. olive oil with a bit of lemon zest
روغن زیتون با کمی چاشنی لیمو

10. the used car i bought turned out to be a lemon
ماشین دست دومی که خریدم خیلی بد از کار درآمد.

11. Add a few drops of lemon juice.
[ترجمه گوگل]چند قطره آب لیمو اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]چند قطره عصاره لیمو به آن اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When I cut the lemon, juice squirted in my eye.
[ترجمه گوگل]وقتی لیمو را برش دادم، آب آن در چشمم چکید
[ترجمه ترگمان]وقتی لیمو را بریدم، آب در چشمانم جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sprinkle the avocado slices with lemon juice.
[ترجمه گوگل]برش های آووکادو را با آب لیمو بپاشید
[ترجمه ترگمان]the آووکادو را با عصاره لیمو مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add in the lemon after mixing the flour and sugar.
[ترجمه گوگل]لیمو را بعد از مخلوط کردن آرد و شکر به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از مخلوط کردن آرد و شکر به لیمو اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This dish is flavoured with lemon grass and garlic.
[ترجمه گوگل]این غذا با علف لیمو و سیر مزه دار می شود
[ترجمه ترگمان]این بشقاب با علف لیمو و سیر تهیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Lastly, add the lemon juice. WHICH WORD?
[ترجمه گوگل]در آخر آب لیمو را اضافه کنید کدام کلمه؟
[ترجمه ترگمان]در نهایت، عصاره لیمو را اضافه کنید در چه WORD؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His favourite tipple was rum and lemon.
[ترجمه گوگل]نوک مورد علاقه او رام و لیمو بود
[ترجمه ترگمان]نوشیدن مشروب مورد علاقه اش، عرق نیشکر و لیمو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لیمو (اسم)
citron, lemon

لیموترش (اسم)
lime, lemon

رنگ لیمویی (اسم)
lemon, rhubarb

انگلیسی به انگلیسی

• small subtropical tree with thorny branches; oval fruit of the lemon tree having a yellow rind and juicy sour pulp; bright yellow color; defective or unsatisfactory person or thing (informal)
a lemon is a yellow citrus fruit with sour juice.

پیشنهاد کاربران

لیموترش. رنگ لیمویی، ورزش: باخت عمدی، بردن بازی بیلیارد به روش آماتوری
لیمو
مثال: She squeezed some lemon juice into her tea.
او کمی آب لیمو را به چایش اضافه کرد.
This term is often used to describe something that turns out to be a disappointment or a failure. It can refer to a person, an object, or even an event.
این اصطلاح اغلب برای توصیف چیزی استفاده می شود که ناامید کننده یا عدم موفقیت است. می تواند به یک شخص، یک شی یا حتی یک رویداد اشاره کند.
...
[مشاهده متن کامل]

The car I bought turned out to be a lemon. It kept breaking down.
That movie was a total lemon. It had terrible acting and a predictable plot.
My new startup turned out to be a lemon. It never gained any traction.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-disappoint/
به معنی لیمو است و اگر ریشه ی این کلمه را مطالعه کنید متوجه می شوید این واژه ریشه ی پارسی دارد و یک کلمه ی فارسی است
lemon ( n ) ( lɛmən ) =a yellow citrus fruit with a lot of sour juice. Slices of lemon and lemon juice are used in cooking and drinks, e. g. lemon tea.
lemon
Inferior
لیمو Lemon
نام علمی Citrus limon
اسامی میوه های مختلف به انگلیسی:
apple = سیب 🍏 🍎
seed ( American ) / pip ( British ) = تخم سیب
pear = گلابی 🍐
banana = موز 🍌
grape = انگور 🍇
watermelon = هندوانه 🍉
...
[مشاهده متن کامل]

melon = خربزه، ملون
cantaloupe = طالبی
honeydew melon = طالبی
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو طالبی، عکس های هر کدام را در گوگل سرچ و مشاهده کنید
plum = آلو
greengage = آلو سبز
apricot = زردآلو
peach = هلو 🍑
nectarine = شلیل
cherry = گیلاس 🍒
sour cherry = آلبالو
fig = انجیر
persimmon = خرمالو
mango = انبه 🥭
pineapple = آناناس 🍍
avocado / avocado pear = آووکادو 🥑
strawberry = توت فرنگی 🍓
blueberry = بلوبری
blackberry / bramble ( British ) = توت سیاه
raspberry = تمشک
❗️بعضی جا ها هر دو کلمه رو تمشک معنا کردند. برای مشاهده تفاوت این دو، لطفا هم blackberry و هم raspberry رو در گوگل سرچ کنید و تصاویر هر کدام رو مشاهده کنید
orange = پرتقال
tangerine = نارنگی 🍊
clementine = نارنگی یافا
lemon = لیمو 🍋
lime = لیمو ترش
pomegranate = انار
kiwi / kiwi fruit = کیوی 🥝
quince = به
stone ( British ) / pit ( American ) = هسته میوه

لیمو
آدم بی عرضه و احمق
ماشین قراضه
ماشین قراضه، لگن
به درد نخور
لیمو خارگی
و
lime به معنی لیموی معمولی که کوچتر است و پوست نازکتری دارد. در رنگ نیز تفاوت دارند
A car that doesn't work well
Lemon : لیمو شیرین ( بزرگتر و زرد رنگ بیضی شکل )
Lime: لیمو ترش ( کوچکتر سبز زنگ دایره ای شکل )
به یه وسیله پر دردسر و به دردنخور که کارى ازش انتظار میره رو انجام نمیده گفته میشه
Lemon: لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان های دنیا ازجمله ترکی فرانسه اسپانیولیایتالیایی زبان های اسکاندیناوی وروسی به کارمی رود نیز کلمه Limonade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon آب نبات ترش Lemon juice آب لیمو وغیره .
لیمو شیرین یا لیمو ترش
یا اصلا می تونیم بگیم لیمو 😋
قراضه
در اصطلاح عامیانه میشه گفت: ( چیزهای بدرد نخور و بلا استفاده ) .
به درد نخور ، آشغال ، بنجل
این معنی ها رو هم میده
لیمو
بنجل
آدم بی مصرف
اتوموبیل ) اصطلاح عامیانه امریکایی : ابوقراضه، لکنته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس