licence

/ˈlaɪsəns//ˈlaɪsns/

معنی: جواز شغل، اجازه رفتن دادن، پروانه دادن
معانی دیگر: license اجازه، پروانه، جواز، مرخص کردن

جمله های نمونه

1. licence to print money
(انگلیس - خودمانی) طرح و غیره که تصویب شده است ولی خیلی گران و ولخرجانه است

2. a driver's licence is required by law
طبق قانون گواهینامه رانندگی الزامی است.

3. his medical licence was revoked
جواز پزشکی او را لغو کردند.

4. having a driver's licence is essential
داشتن گواهینامه ی رانندگی ضروری است.

5. she produced her drivers' licence
او گواهینامه ی رانندگی خود را نشان داد.

6. the police demanded my licence
پاسبان از من گواهینامه خواست.

7. the revocation of a licence
باطل کردن گواهینامه

8. to drive without a licence
بدون گواهینامه رانندگی کردن

9. a demerit system that can lead to the loss of the drivers licence
سیستم امتیاز منفی که می تواند منجر به از دست دادن گواهی رانندگی شود.

10. The restaurant applied for a licence to sell wine.
[ترجمه گوگل]رستوران درخواست مجوز برای فروش شراب کرد
[ترجمه ترگمان]رستورانی که برای فروش شراب درخواست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He hadn't paid his television licence fee.
[ترجمه گوگل]او هزینه مجوز تلویزیون خود را پرداخت نکرده بود
[ترجمه ترگمان]او هزینه پخش تلویزیونی خود را پرداخت نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm afraid your driving licence is invalid in Eastern Europe.
[ترجمه گوگل]می ترسم گواهینامه رانندگی شما در اروپای شرقی معتبر نباشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مجوز رانندگی شما در اروپای شرقی نامعتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was granted a licence to mine in the area.
[ترجمه گوگل]به او مجوز استخراج معدن در این منطقه داده شد
[ترجمه ترگمان]او مجوز معدن را در این منطقه صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was copped for driving without a licence last week.
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته به دلیل رانندگی بدون گواهینامه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او هفته گذشته بدون مجوز رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All vehicles carrying freight need a special licence.
[ترجمه گوگل]تمام وسایل نقلیه حمل بار نیاز به گواهینامه خاص دارند
[ترجمه ترگمان]همه وسایل نقلیه حامل بار به یک مجوز ویژه نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was chancing her luck driving without a licence.
[ترجمه گوگل]او شانس خود را در رانندگی بدون گواهینامه شانس می آورد
[ترجمه ترگمان]تصادف او را بدون اجازه پیاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جواز شغل (اسم)
license, licence

اجازه رفتن دادن (فعل)
license, licence

پروانه دادن (فعل)
license, charter, licence

تخصصی

[حسابداری] حق امتیاز تولید

انگلیسی به انگلیسی

• permit, certificate; authority; authorization; freedom (action, belief, etc.); unrestraint, immoderation (alternate spelling for license)
issue a license, grant a permit; authorize, permit, allow
a licence is an official document which gives you permission to do, use, or own something.
if someone does something under licence, they do it by special permission from the authorities.
see also off-licence, license.

پیشنهاد کاربران

مجوز بهره برداری
افسار گسیختگی
در برخی موارد: عذر و بهانه؛ دستاویز
پروانه کار
جواز کار
گواهی نامه
تصدیق ( رانندگی )
Driving licence
مجوز، گواهی
در اَمریکن انگلیش، کلمه ی لایسنس، به صورت license نوشته می شود.
( صاحب ) پروانه، ( صاحب ) دانش فنی.
در نفت و گاز: برای فعالیت اکتشافی permit یا همان اجازه صادر میشود و برای فعالیت تولیدی license یا همان مجوز صادر میگردد.
اعطای مجوز
Licence=مجوز
For example:driving licence
مجوز رانندگی

بپرس