lovely

/ˈləvli//ˈlʌvli/

معنی: دلپذیر، دوست داشتنی، دلفریب
معانی دیگر: دلپسند، نازنین، خواستنی، نیکو، حسنه، لذت بخش، زیبا، جذاب، زن خوشگل، (شخص یا چیز) قشنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lovelier, loveliest
مشتقات: loveliness (n.)
(1) تعریف: physically beautiful in an especially charming way.
مترادف: beauteous, beautiful, fair
متضاد: hideous, horrible, monstrous, ugly
مشابه: appealing, attractive, becoming, charming, comely, darling, divine, engaging, exquisite, fetching, good-looking, graceful, handsome, personable, pleasing, pretty, ravishing, seemly, sightly, winning, winsome

- Their daughter looked lovely on her wedding day.
[ترجمه صادق نجاتی] دخترشان در روز عروسیش زیبا به نظر می رسید.
|
[ترجمه Maryam] دختر شان در روز عروسیش دوست داشتی شده بود
|
[ترجمه ..‌.] دخترشان در روز عروسیش دوست داشتنی بنظرمی رسید
|
[ترجمه علی] دخترشان در روز عروسی زیبا سده بود
|
[ترجمه گوگل] دختر آنها در روز عروسی زیبا به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] دخترشان در روز عروسیش زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He brought her a lovely bouquet of spring flowers.
[ترجمه صادق نجاتی] او یک دسته گل دوست داشتنی از گل های بهاری برای او آورد.
|
[ترجمه محمدامین] او یک دسته گل خوب برای او از گل های بهاری آورد
|
[ترجمه گوگل] او یک دسته گل دوست داشتنی از گل های بهاری برای او آورد
[ترجمه ترگمان] دسته گل قشنگی برای او آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a beauty that appeals to the moral being rather than to the senses.
مترادف: divine, sweet
متضاد: horrible, miserable
مشابه: appealing, attractive, beauteous, beautiful, charming, delicate, elegant, graceful, pleasant, pleasing

- She was a generous woman with a lovely spirit.
[ترجمه گوگل] او زنی سخاوتمند با روحیه ای دوست داشتنی بود
[ترجمه ترگمان] اون زن سخاوتمندی بود با یه روح دوست داشتنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: extremely charming in a sweet or very pleasant way.
مترادف: charming, delightful
مشابه: enjoyable, pleasant, pleasing, sweet

- The child had written a lovely poem that almost moved his mother to tears.
[ترجمه گوگل] کودک شعر دلنشینی سروده بود که تقریبا اشک مادرش را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] کودک شعری زیبا نوشته بود که مادرش را تقریبا به گریه می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a lovely party out on the patio with just a small number congenial guests.
[ترجمه گوگل] این یک مهمانی دوست‌داشتنی در پاسیو با تعداد کمی مهمان خوش‌آمد بود
[ترجمه ترگمان] این یک مهمانی دوست داشتنی بود که در حیاط خلوت خانه فقط یک میهمانی کوچک congenial برگزار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lovely party
مهمانی لذت بخش

2. a lovely vista opened in front
منظره ی زیبایی جلو ما ظاهر شد.

3. her lovely characteristics
ویژگی های نیک او

4. like a lovely goddess emergent from the sea
همانند الهه ی زیبایی که از دریا پدیدار می شود

5. john has a lovely personality
جان شخصیتی دوست داشتنی دارد.

6. the sunset was downright lovely
غروب آفتاب واقعا زیبا بود.

7. Don't lie there moping on a lovely morning like this!
[ترجمه گوگل]در چنین صبحی دوست داشتنی آنجا دراز نکشید!
[ترجمه ترگمان]دروغ نگو! امروز صبح به این قشنگی ناراحت نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her hair has a lovely gloss.
[ترجمه گوگل]موهایش درخشندگی زیبایی دارد
[ترجمه ترگمان] موهاش یه برق دوست داشتنی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cool water felt lovely after being in the hot sun.
[ترجمه گوگل]آب خنک پس از قرار گرفتن در آفتاب داغ احساس دوست داشتنی می کرد
[ترجمه ترگمان]آب سرد بعد از آن که در آفتاب گرم بود، احساس زیبایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She looked lovely, despite her strange apparel.
[ترجمه گوگل]او با وجود لباس های عجیب و غریبش دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با وجود لباس های عجیب و غریبی که داشت، زیبا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She looked particularly lovely that night.
[ترجمه گوگل]او در آن شب بسیار دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آن شب به خصوص بسیار دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We thanked our hosts for the lovely evening.
[ترجمه گوگل]ما از میزبانان خود برای شب زیبا تشکر کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از hosts برای عصر دوست داشتنی تشکر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is a lovely and gracious woman.
[ترجمه گوگل]او یک زن دوست داشتنی و مهربان است
[ترجمه ترگمان]زن دوست داشتنی و مهربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What a lovely way to earn a living.
[ترجمه گوگل]چه راه خوبی برای کسب درآمد
[ترجمه ترگمان]چه راه دوست داشتنی برای امرار معاش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has a lovely serene face.
[ترجمه گوگل]او چهره ای آرام و دوست داشتنی دارد
[ترجمه ترگمان]صورت آرام و serene دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Jill has such a lovely relaxed temperament.
[ترجمه گوگل]جیل خلق و خوی آرام دوست داشتنی دارد
[ترجمه ترگمان]جیل چنین خلق و خوی ملایمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He pored on the girl's lovely and large brown eyes.
[ترجمه گوگل]او به چشمان قهوه ای دوست داشتنی و درشت دختر نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان درشت قهوه ای و قهوه ای آن دختر نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The house was lovely and warm.
[ترجمه گوگل]خونه دوست داشتنی و گرم بود
[ترجمه ترگمان]خانه زیبا و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

دوست داشتنی (صفت)
amicable, lovely, lovable, likable, loveable, likeable, smacking

دلفریب (صفت)
cute, lovely

انگلیسی به انگلیسی

• beautiful girl (slang)
beautiful; having an inner beauty; delightful and charming; wonderful
if you describe someone or something as lovely, you mean that they are very beautiful and therefore pleasing to look at or listen to.
you also say that something is lovely when you want to show the pleasure that you have from it, or your appreciation of it.
you can describe someone as lovely when they are friendly, kind, and generous.

پیشنهاد کاربران

lovely: دوست داشتنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : love
✅️ اسم ( noun ) : love / loveliness / lovely / lover / lovey
✅️ صفت ( adjective ) : lovely / loving / loveless / lovable ( loveable )
✅️ قید ( adverb ) : lovingly / lovelessly
Lovely diaries
خاطرات عاشقانه
عزیز
زن زیبا ، دلپسند و. . .
madly in love
دوست داشتنی
زیبا
خواستنی
دلربا
نجوا
I will be by your side for a moment to make you feel the excitement and fever of romance
I like to feel my heart beat with the melody of a lovely voice and the whispers of a melody
لحظاتی در کنارت باشم عاشقانه های را برایت به هیجان تاب و تب در بیارم
...
[مشاهده متن کامل]

دوست دارم احساس من با اهنگ صدای خوش عشق و زمزمه های ملودی رو نبض ضربان قلب کوک باشد
تو باید باشی تا این عشق همچون نفسام در جسم و جانم بزیستد

British English spoken used to show that you are pleased with something:
Push it right across. That’s it, lovely.
جهت بیان رضایت از چیزی:
عالی، بسیار عالی
زن قشنگ یا جذاب یا دلپسند
● جذاب و دوست داشتنی
● خوشایند و لذت بخش
● گرم و صمیمی
● عالی، خیلی خوبه
❤دوست داشتنی
جذاب
معنی
دوست داشتنی
عاشقانه
خواستنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس