luggage

/ˈləɡədʒ//ˈlʌɡɪdʒ/

معنی: بار و بنهء مسافر، بارسفر، توشه، بنه سفر، بنه، جامه دان
معانی دیگر: بنه (چمدان و صندوق و سایر اسباب سفر)، باروبنه، چمدان ها، اثاثه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: suitcases or other containers for transporting personal possessions on trips; baggage.
مترادف: baggage
مشابه: appurtenances, bags, belongings, gear, personal effects, stuff, suitcases, things

جمله های نمونه

1. excess luggage
چمدان ها (یا بار) اضافی (در هواپیما و غیره)

2. two pieces of luggage
دو عدد چمدان

3. please put your carry-on luggage either under your seat or in the overhead compartment
لطفا چمدان های (کوچک) خود را یا زیر صندلی یا در اشکاف بالاسر قرار دهید.

4. they didn't inspect your luggage at the airport
چمدان های شما را در فرودگاه بازرسی نکردند.

5. Please do not leave your luggage unattended.
[ترجمه حمید] لطفا بدون توجه به چمدان هاتان ، آنها را رها نکنید .
|
[ترجمه گوگل]لطفا چمدان خود را بدون مراقبت رها نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا چمدان تان را بدون نظارت رها نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't want to encumber myself with unnecessary luggage.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خودم را با چمدان های غیر ضروری درگیر کنم
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم با وسایل غیر ضروری دست و پا بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If your luggage is overweight, you'll have to pay extra.
[ترجمه گوگل]اگر چمدان شما اضافه وزن دارد، باید هزینه اضافی بپردازید
[ترجمه ترگمان]اگر اسباب و اثاثیه شما سنگینی دارد، باید پول بیشتری بپردازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't worry, your luggage will come on afterwards by taxi.
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، چمدان شما بعد از آن با تاکسی می آید
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، چمدان شما بعدا با تاکسی خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Leave your luggage in the hotel.
[ترجمه غزل] چمدان خود را در هتل بگذارید
|
[ترجمه گوگل]چمدان خود را در هتل بگذارید
[ترجمه ترگمان]luggage را در هتل بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Changing trains with all that luggage was a real hassle.
[ترجمه گوگل]تعویض قطار با آن همه چمدان یک دردسر واقعی بود
[ترجمه ترگمان]تغییر قطار با تمام این چمدان ها یک دردسر واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Troll's exclusive, personalized luggage is made to our own exacting specifications in heavy-duty PVC/nylon.
[ترجمه گوگل]چمدان انحصاری و شخصی ترول با مشخصات دقیق خودمان در PVC/نایلون سنگین ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]Troll به صورت انحصاری و اختصاصی به مشخصات سختگیرانه ای در PVC و نایلون دارای عوارض سنگین تعلق می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They heaved their luggage into the car.
[ترجمه گوگل]چمدانشان را داخل ماشین گذاشتند
[ترجمه ترگمان]چمدان ها را به داخل اتومبیل بلند کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He carried his luggage with him.
[ترجمه گوگل]چمدانش را با خود برد
[ترجمه ترگمان]وسایلش را باخود برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The airline has checked their luggage out.
[ترجمه گوگل]شرکت هواپیمایی چمدان های آنها را چک کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت هواپیمایی چمدان های آن ها را بازرسی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've already sent on my luggage.
[ترجمه گوگل]من قبلاً بارم را فرستاده ام
[ترجمه ترگمان]من قبلا وسایلم رو فرستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't forget to attach the label to your luggage.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که برچسب را به چمدان خود بچسبانید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که برچسب را به چمدان تان وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He tried to squash four pieces of luggage into the boot.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد چهار تکه چمدان را داخل چکمه بکوبد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد چهار تکه چمدان را در چکمه تکه تکه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بار و بنهء مسافر (اسم)
baggage, luggage

بارسفر (اسم)
baggage, luggage

توشه (اسم)
food, outfit, provision, ration, luggage

بنه سفر (اسم)
outfit, kit, luggage, impedimenta

بنه (اسم)
root, luggage

جامه دان (اسم)
valise, portmanteau, luggage

انگلیسی به انگلیسی

• suitcases, cases and bags carried by travellers, baggage
luggage is the suitcases and bags that you take when you travel.

پیشنهاد کاربران

luggage ( n ) ( lʌɡɪdʒ ) =bags, cases, etc. that sb carries when they're traveling, e. g. You stay there with the luggage while I find a cab.
luggage
Briefcase 💼 : کیف اداری ( Samsonite یک شرکت آمریکایی است )
Suitcase : جامه دان، جامدان یا چمدان ( کیف لباس ) که یک نوع luggage یا Baggage به حساب میاد
Luggage/Baggage 🧳🛄 : در فارسی ترجمه شده "بار و بنه"
...
[مشاهده متن کامل]

شامل کیف ها، چمدان ها و صندوق هایی می شود که اشیای مسافران را در حین ترابری با خود حمل می کنند.
Carriage : کالسکه یا درشکه
Kerej
Courage : شجاعت - رشادت - دلاوری - دلیری - جربزه - جرئت
KURej

Luggage is uncountable and refer to all of your bags
EXAMPLE : Put your luggage / SUITCASES here
Luggage Claim Office
دفترساک وچمدانهای گم شده ( احتمال زیادفرودگاه )
اسباب و اثاثیه
luggage ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: توشه
تعریف: باری که مسافر با خود به داخل هواپیما نمی‏برد
بار و بندیل
بند و بساط
کیف
بارو بندیل سفر مثل ساک و چمدون و از این قبیل

بار مسافران
وسایل مسافران
به معنی چمدان و بار سفر هست. مترادف دیگری هم دارد suit case
بار زیاد سفر
چمدان_ بار سفر
Baggage - چمدان
Suitcase
ساک و چمدان
چمدان و ساک
بار سفر
کوله پشتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس