lumen

/ˈluːmən//ˈluːmen/

معنی: حفره یا مجرای عضو لولهای شکل، حفره سلولی درون جدار گیاه
معانی دیگر: (معیار سنجش میزان پخش نور) لومن، اندازه ی سوراخ (در سوزن آمپول و غیره)، واحد تشعشع برابر مقدار نوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lumens, lumina
(1) تعریف: a unit of measure of the flow of light, equal to the flow from a light source of one-candle strength, measured on a unit surface at a unit distance. (abbr.: lm)

(2) تعریف: a hollow space, as in the bore of a hollow needle or in a bodily duct or tract.

جمله های نمونه

1. As parietal cells release acid into the lumen of the stomach, they release bicarbonate into the systemic circulation.
[ترجمه گوگل]همانطور که سلول های جداری اسید را در مجرای معده آزاد می کنند، بی کربنات را به گردش خون سیستمیک آزاد می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی که سلول های آهیانه ای اسید را به لومن در معده آزاد می کنند، جوش شیرین را در گردش سیستمیک آزاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Within the lumen of the follicle is a colloid.
[ترجمه گوگل]در لومن فولیکول یک کلوئید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درون لومن از follicle یک colloid است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lumen was kept constantly in view so that the position of the instrument did not change.
[ترجمه گوگل]لومن دائماً در نظر بود تا موقعیت ساز تغییر نکند
[ترجمه ترگمان]لومن به طور پیوسته در نظر نگه داشته می شد تا موقعیت ابزار تغییر نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At 14 lumen, the S1100pj is 40 per cent brighter, so you should be able to see your masterpieces in lighter rooms.
[ترجمه گوگل]در 14 لومن، S1100pj 40 درصد روشن‌تر است، بنابراین باید بتوانید شاهکارهای خود را در اتاق‌های سبک‌تر ببینید
[ترجمه ترگمان]در ۱۴ لومن، S۱۱۰۰pj ۴۰ درصد روشن تر است، بنابراین شما باید بتوانید شاهکارهای شما را در اتاق های روشن تر ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It can show the lumen image in focus.
[ترجمه گوگل]می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد
[ترجمه ترگمان]این می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. ConclusionDouble lumen T tube enabling sinus visualization by choledochography effectively prevents biliary fistula after T tube removal.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری لوله T دو لومن که تجسم سینوس را با کولدوکوگرافی امکان‌پذیر می‌سازد به طور موثری از فیستول صفراوی پس از برداشتن لوله T جلوگیری می‌کند
[ترجمه ترگمان]لوله ConclusionDouble لومن به وسیله choledochography به طور موثر از فیستول چشم بعد از برداشتن لوله T جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Calculi in the lumen of ureterocele and the upper urinary tract were observed in 50%of the cases.
[ترجمه گوگل]در 50 درصد موارد، سنگ در لومن اورتروسل و دستگاه ادراری فوقانی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]calculi در لومن of و مجرای ادرار بالایی در ۵۰ % موارد مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Endoscopic ultrasound has dramatically extended the reach lumen and into adjacent organs and the mediastinum.
[ترجمه گوگل]سونوگرافی آندوسکوپی به طور چشمگیری لومن دسترسی را به اندام های مجاور و مدیاستن گسترش داده است
[ترجمه ترگمان]فراصوت endoscopic به طور چشمگیری به لومن و اندام های مجاور و the گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lumen output a fluorescent lamp after it has been operating 100 hours.
[ترجمه گوگل]لومن یک لامپ فلورسنت را پس از 100 ساعت کارکرد، خروجی می دهد
[ترجمه ترگمان]خروجی Lumen یک لامپ فلورسنت پس از راه اندازی ۱۰۰ ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The innermost region of cotton is called lumen.
[ترجمه گوگل]داخلی ترین ناحیه پنبه لومن نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]درونی ترین بخش پنبه (لومن)نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods: Drainage in bursal lumen was applied to 31 patients with jaw cystic lesions and the patients were given careful nursing and instruction.
[ترجمه گوگل]روش کار: درناژ در لومن بورس روی 31 بیمار مبتلا به ضایعات کیستیک فک انجام شد و به بیماران پرستاری و آموزش دقیق داده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: فاضلاب در هر لومن در لومن به ۳۱ بیمار مبتلا به ضایعات نخاعی و بیماران با توجه به مراقبت و تعلیم دقیق به کار برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the rat small intestine, many drugs are acetylated and excreted into the lumen.
[ترجمه گوگل]در روده کوچک موش، بسیاری از داروها استیله شده و به داخل لومن دفع می شوند
[ترجمه ترگمان]در روده موش، بسیاری از داروها acetylated و دفع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In support of this theory there is evidence of a close correlation between activity of Crohn's disease and conditions within the intestinal lumen.
[ترجمه گوگل]در حمایت از این نظریه شواهدی از ارتباط نزدیک بین فعالیت بیماری کرون و شرایط داخل لومن روده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حمایت از این نظریه، شواهدی از همبستگی نزدیک بین فعالیت بیماری و شرایط در مجرای روده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the same time the enterotoxin also promotes a net secretion of chloride ions into the gut lumen from the epithelial cells.
[ترجمه گوگل]در عین حال، انتروتوکسین باعث ترشح خالص یون های کلرید به داخل مجرای روده از سلول های اپیتلیال می شود
[ترجمه ترگمان]در عین حال، enterotoxin نیز ترشح خالص یون های کلراید به لومن را از سلول های اپی تلیال پستان افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفره یا مجرای عضو لوله ای شکل (اسم)
lumen

حفره سلولی درون جدار گیاه (اسم)
lumen

تخصصی

[سینما] واحد روشنایی
[برق و الکترونیک] لومن واحد si شار روشنایی برابر با شار روی واحد، سطح وقتی که همه ی نقاط دارای فاصله ی واحد از نقطه مرجع یکنواخت 1 کاندلا هستند .
[زمین شناسی] مجرای روده، مجرا، محفظه مرکزی غده، حفره، روزن حفره عبور در اندام های لوله ای شکل را گویند.
[نساجی] لومن - مجرای وسطی لیف پنبه - سوراخ داخلی لیف پنبه - واحد روشنایی
[معدن] لومن (خدمات فنی)

انگلیسی به انگلیسی

• unit for measuring the rate at which light is transmitted (optics); cavity, hollow space (anatomy, botany)

پیشنهاد کاربران

( اسم ) : 1. لومن : واحد بین المللی نور ساطع شده در ثانیه 2. مجرا: عرض داخلی یک گذرگاه در بدن یا ابزاری مانند آندوسکوپ
[مهندسی آب و فاضلاب]: لومن مطابق تصویر، قسمت داخلی و مرکزی یک غشا با الیاف توخالی است.
lumen
[پزشکی] حفره: سوراخ مرکزی درون یک لوله یا عضو توخالی
مجرا یا فضای درونی اندام های لوله ای شکل و توخالی
مثلا به فضای درونی روده باریک یا مجرای درونی رگ ها لومن میگن
lumen ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: لومِن
تعریف: مقدار نوری که از یک چشمۀ نقطه‏ای به شدت یک کاندلا داخل مخروطی به زاویۀ رأس یک استرادیان پخش می‏شود
مجرا
proper amount of lumens
مقدار مناسبِ روشنایی [ گسیلِ نور ]
دیواره
Hole

بپرس