labyrinth

/ˈlæbəˌrɪnθ//ˈlæbərɪnθ/

معنی: پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، چیز بغرنج
معانی دیگر: پیچراهه، (مجازی) هر چیز پیچاپیچ دار، مارپیچ، گیج کننده، کلاف سر در گم، مخمصه، (کالبد شناسی) گوش درونی، گوش داخلی، پیچال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an intricate network of pathways or passageways intended to confuse the person or animal that navigates it; maze.
مترادف: maze
مشابه: convolution, meander, morass, perplexity

- The cave was like a labyrinth and the explorers took great care not to get lost.
[ترجمه ali] غار مانند یک هزارتو بود و کاوشگران بسیار مراقب بودند تا گم نشوند.
|
[ترجمه گوگل] غار مانند هزارتو بود و کاشفان بسیار مراقب بودند که گم نشوند
[ترجمه ترگمان] غار مانند یک هزارتوی مارپیچ بود و the مواظب بودند که از دست بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything like a maze in its intricacy or complexity.
مترادف: maze
مشابه: complexity, convolution, enigma, Gordian knot, intricacy, meander, riddle, snarl, tangle, web

(3) تعریف: the internal ear or its structures.
مشابه: middle ear

جمله های نمونه

1. daedalus constructed a large labyrinth in crete
ددالوس یک پیچراه بزرگ در جزیره ی کرت ساخت.

2. he was lost in a labyrinth of despair
او در پیچراهه ی یاس و نومیدی گم شده بود.

3. the area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.

4. in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روان شناسی به موش ها یاد دادند که راه خود را در یک پیچراه پیدا کنند.

5. Finally, through a labyrinth of corridors she found his office.
[ترجمه گوگل]سرانجام، از میان هزارتویی از راهروها، دفتر او را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]سرانجام، از میان هزار راهروها، دفتر کارش را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We lost our way in the labyrinth of streets.
[ترجمه گوگل]راهمان را در لابلای خیابان گم کردیم
[ترجمه ترگمان]راه خود را در پیچ وخم کوچه گم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old building was a labyrinth of dark corridors.
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی هزارتویی از راهروهای تاریک بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان قدیمی در راهروهای تاریک و تاریک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Decisions are frequently delayed in the labyrinth of Whitehall committees.
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری ها اغلب در هزارتوی کمیته های وایت هال به تعویق می افتد
[ترجمه ترگمان]تصمیمات اغلب در the کمیته وایتهال به تاخیر می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pakeezah offered to lead me back through the labyrinth of Daryaganj to the Faiz Bazaar.
[ترجمه گوگل]پاکیزه به من پیشنهاد داد که از لابلای دریاگنج به بازار فیض برگردم
[ترجمه ترگمان]Pakeezah پیشنهاد کرد که مرا از میان هزارتوی of تا بازار فیض هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He found himself in enormous buildings, with a labyrinth of rooms, and he was lost in the pile.
[ترجمه گوگل]او خود را در ساختمان‌های عظیم، با هزارتویی از اتاق‌ها، یافت و در انبوهی گم شد
[ترجمه ترگمان]خود را در ساختمان های بسیار بزرگی یافت که در میان انبوهی از اتاق ها و در آن گم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This themed experience is set in a labyrinth of passages, caverns and secret chambers, 60 feet below ground!
[ترجمه گوگل]این تجربه مضمون در هزارتویی از معابر، غارها و اتاق های مخفی، 60 فوت زیر زمین قرار دارد!
[ترجمه ترگمان]این تجربه با موضوع در مجموعه ای از راهروها، caverns و حفره های مخفی، ۶۰ پا زیر زمین قرار داده شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each quadrant of the labyrinth comprises four main meanders.
[ترجمه گوگل]هر ربع هزارتو شامل چهار پیچ و خم اصلی است
[ترجمه ترگمان]هر ربع از این مارپیچ چهار سیر اصلی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Labyrinth at Knossos is generally recognized to have been one of the greatest architectural achievements of the ancient world.
[ترجمه گوگل]هزارتوی کنوسوس به طور کلی به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای معماری جهان باستان شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]هزارتو در نوسوس به طور کلی به عنوان یکی از بزرگ ترین دستاوردهای معماری جهان باستان شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Inside appeared a dark labyrinth of ravaged shelves behind plate glass still festooned with the posters advertising special Christmas bargains.
[ترجمه گوگل]در داخل هزارتوی تاریکی از قفسه‌های ویران شده در پشت شیشه بشقاب ظاهر شد که هنوز با پوسترهایی که تبلیغات ویژه کریسمس را تبلیغ می‌کردند، مزین شده بود
[ترجمه ترگمان]داخل قفسه های پر از پر از قفسه های غارت شده در پشت شیشه هنوز تزیین شده بود و آگهی حراج ویژه کریسمس را تبلیغ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پلکان مارپیچ (اسم)
maze, caracole, labyrinth

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

شکنج (اسم)
labyrinth, contortion

دخمه پرپیچ و خم (اسم)
labyrinth

لابیرنت (اسم)
labyrinth

ماز (اسم)
labyrinth

چیز بغرنج (اسم)
labyrinth

تخصصی

[عمران و معماری] پلکان مارپیچی
[برق و الکترونیک] مارپیچ محفظه ی بلندگو که در قسمت پشتی آن اتاقکهایی از هوا به منظور جذب انرژی صوتی منتشر شده به طرف پشت بلند گو و به حداقل رساندن امواج صوتی ایستا قرار داده شده است .
[مهندسی گاز] پیچیدگی، مجاری پیچ درپیچ
[آب و خاک] سرریز منقاری

انگلیسی به انگلیسی

• maze, complicated network of passages; something confusing or bewildering
a labyrinth is a complicated series of paths or passages, through which it is difficult to find your way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

a confusing set of connecting passages or paths in which it is easy to get lost
مجموعه ای گیج کننده از گذرگاه ها یا مسیرهایی که به راحتی می توان در آنها گم شد
** هزارتو یا لابیرینت ( یونانی باستان: Λαβύρινθος ) در افسانه های یونانی، نام سازه ای بوده که صنعتگری به نام دایدالوس به سفارش شاه مینوس پادشاه کرت ساخت تا مینوتور هیولایی با سر و دم گاو و بدن مرد را در آن نگاه دارد. بعداً پهلوان آتنی، تسئوس به هزار تو راه پیدا کرد و مینوتور را کشت. هزار تو معماری جادویی داشته و همه نقشه هایی که از آن کشیده شده به جایی ختم نمی شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

Finally, through a labyrinth of corridors she found his office.

labyrinthlabyrinth
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/labyrinth
اگر his در جمله هست پس she نباید استفاده شود پس جایsheجایhe یا جایhis باher باید عوض شود
در کل معنی جمله
در میان هزار تویی از راهرو ها او سرانجام دفترش را پیدا کرد
[پزشکی] لابیرنت: ساختار مارپیچ گوش داخلی
labyrinth ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: پیچال
تعریف: مجرای پرپیچ‏وخم گوش درونی
maze
هزارتو، گمراهه
معنی:دخمه پر پیچ و خم

بپرس