lackluster

/ˈlæˌkləstər//ˈlæˌkləstə/

معنی: تاریک، بی نور، بدون زرق و برق، تار و بی برق
معانی دیگر: کم نور، کدر، گرفته، ملالت انگیز، خسته کننده (lacklustre هم می نویسند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: lacking brilliance or vitality; dull.
مترادف: bland, dull, pallid, vapid
مشابه: boring, commonplace, flat, monotonous, mousy, ordinary, passionless, prosaic, stagnant

- He'd been a lackluster student, but he shined as an actor.
[ترجمه گوگل] او دانش آموز کم استعدادی بود، اما به عنوان یک بازیگر درخشید
[ترجمه ترگمان] او یک دانش آموز بی زرق و برق بود، اما او به عنوان یک هنرپیشه درخشان به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The orchestra gave a lackluster performance on Sunday.
[ترجمه گوگل] این ارکستر روز یکشنبه اجرای ضعیفی داشت
[ترجمه ترگمان] این ارکستر یک کار خسته کننده و خسته کننده را در روز یکشنبه ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lackluster eyes
چشمان بی فروغ

2. lackluster reaction
واکنش عاری از اشتیاق

3. her performance was lackluster
بازیگری او چنگی به دل نمی زد.

4. He has already been blamed for his party's lackluster performance during the election campaign.
[ترجمه گوگل]او پیش از این به خاطر عملکرد ضعیف حزبش در طول مبارزات انتخاباتی مقصر شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او قبلا به خاطر عملکرد بی زرق و برق حزبش در طی مبارزات انتخاباتی سرزنش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He ran a lackluster campaign for president in the 199primaries.
[ترجمه گوگل]او در انتخابات مقدماتی 199 کمپین ضعیفی برای ریاست جمهوری داشت
[ترجمه ترگمان]او یک کمپین بی زرق و برق برای ریاست جمهوری در ۱۹۹ مرحله مقدماتی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After some really lackluster efforts we are put in the uncomfortable position of rooting for an injury.
[ترجمه گوگل]پس از چند تلاش واقعاً بی‌درآمد، ما در موقعیت ناخوشایندی قرار می‌گیریم که ریشه‌یابی برای آسیب دیدگی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]بعد از چند تلاش خسته کننده و بی زرق و برق، ما در وضعیت ناراحت کننده ای از ریشه دهی برای آسیب قرار می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And if the small production sounds lackluster on first inspection, think again.
[ترجمه گوگل]و اگر تولید کوچک در اولین بازرسی ضعیف به نظر می رسد، دوباره فکر کنید
[ترجمه ترگمان]و اگر تولید کوچک به نظر بی زرق و برق به نظر برسد، دوباره فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They hoped to remedy their lackluster performance by a few changes in personnel.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوار بودند که با چند تغییر در پرسنل، عملکرد ضعیف خود را جبران کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوار بودند که عملکرد بی زرق و برق خود را با چند تغییر در پرسنل اصلاح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thin trading made for a lackluster day on Wall Street, with desks short-staffed before the Memorial Day holiday that will keep U. S. markets closed on Monday.
[ترجمه گوگل]معاملات نازک برای یک روز ضعیف در وال استریت ایجاد شد، با میزهایی که قبل از تعطیلات روز یادبود پرسنل کوتاهی داشتند که باعث می شود بازارهای ایالات متحده در روز دوشنبه بسته بماند
[ترجمه ترگمان]تجارت نازک برای یک روز بی زرق و برق در وال استریت انجام شد، با میزه ای کوتاهی قبل از تعطیلات روز یادبود که U را نگه می دارد اس روز دوشنبه بازارها تعطیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And returns will be lackluster for the majority of firms left out of the best deals.
[ترجمه گوگل]و بازدهی برای اکثر شرکت هایی که از بهترین معاملات کنار گذاشته شده اند کم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و این بازگشت ها برای اکثریت شرکت ها که از بهترین معاملات خارج شده اند، خسته کننده و بی زرق و برق خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On any other label, this could be the recipe for lackluster recordings by players better suited for small groups.
[ترجمه گوگل]در هر برچسب دیگری، این می تواند دستوری برای ضبط های ضعیف توسط بازیکنان باشد که برای گروه های کوچک مناسب تر است
[ترجمه ترگمان]بر روی هر برچسب دیگر، این می تواند دستورالعمل ضبط بی زرق و برق توسط بازیکنان برای گروه های کوچک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fallout prompted many retailers to caution Wall Street that their fourth-quarter earnings would be lackluster.
[ترجمه گوگل]این افت باعث شد بسیاری از خرده فروشان به وال استریت هشدار دهند که درآمد سه ماهه چهارم آنها ضعیف خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این مشکلات باعث شد که بسیاری از خرده فروشان به دیوار وال استریت هشدار دهند که درآمده ای چهارم آن ها بی زرق و برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hiring was weak in much of the state, reflecting the lackluster Christmas season reported by many retailers.
[ترجمه گوگل]استخدام در بسیاری از ایالت ها ضعیف بود که منعکس کننده فصل ضعیف کریسمس است که توسط بسیاری از خرده فروشان گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]استخدام در بیشتر دولت ضعیف بود، که منعکس کننده فصل کریسمس بی زرق و برق بود که توسط بسیاری از خرده فروشان گزارش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One telling night came in Montreal Nov. partway through a lackluster 4-1 loss to the Canadiens.
[ترجمه گوگل]یکی از شب‌های مهم در ماه نوامبر در مونترال با شکست کم‌حساب 4-1 مقابل Canadiens رخ داد
[ترجمه ترگمان]شبی در مونترال در اثر یک شکست ۴ - ۱ به the شب، در مونترال آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاریک (صفت)
blind, ambiguous, dark, dim, black, gloomy, dusky, somber, sombre, benighted, murk, caliginous, cimmerian, darkling, lackluster, stygian

بی نور (صفت)
pale, glassy, lightless, sunless, lackluster

بدون زرق و برق (صفت)
lackluster

تار و بی برق (صفت)
lackluster

انگلیسی به انگلیسی

• dullness, lack of brilliance
dim, dull, lacking brilliance, not shiny

پیشنهاد کاربران

( اجرا ) بی حال
( مو ) کدر و بی حالت
کسل کننده ، بی روح، بی مزه
ناامید، زده ( به معنای خسته شدن از چیزی )
ناامیدکننده
ضعیف
adjective
lacking force, brilliance, or vitality
بی رمق و کسالت بار
بی‎ روح
درمفهوم عام: به دردنخور
تاریک و بی فروغ
ملال آور
بی انرژی و غیر مهیج

بی ثمر

بپرس