laconic

/laˈkɑːnɪk//ləˈkɒnɪk/

معنی: مختصر، کوتاه، موجز، کم حرف، مختصر گو
معانی دیگر: موجز (و کمی مبهم)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: laconically (adv.)
• : تعریف: using very few words; succinct; terse.
مترادف: concise, succinct, terse
متضاد: long-winded, loquacious, verbose, wordy
مشابه: brief, crisp, pithy, summary, to the point

- "Nope," said her son in his typical laconic manner.
[ترجمه سمر] پسرش با همان مختصرگویی همیشگی اش گفت:�نه�
|
[ترجمه گوگل] پسرش با حالت لاکونی معمولی خود گفت: نه
[ترجمه ترگمان] پسرش با لحن laconic گفت: \" نه \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His answer was laconic but utterly clear.
[ترجمه محمد مهدی] جوابش مختصر ، اما کاملا واضح بود
|
[ترجمه گوگل] پاسخ او ساده اما کاملاً واضح بود
[ترجمه ترگمان] جوابش کوتاه بود، اما کام لا واضح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. "we will see!" was his laconic answer
پاسخ کوتاه او این بود: ((خواهیم دید!))

2. Usually so laconic in the office, Dr. Lahey seemed less guarded, more relaxed.
[ترجمه گوگل]دکتر لاهی که معمولاً در مطب خیلی کم حرف بود، کمتر مراقب و آرام تر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]معمولا در دفتر کار کوتاهی می کردند، دکتر Lahey کم تر از او مراقبت می کرد، آرام تر می نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hunt's laconic expertise provided a perfect counterpoint to Walker's high-octane delivery.
[ترجمه گوگل]تخصص لاکونیک هانت نقطه مقابل کاملی برای تحویل اکتان بالا واکر فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]مهارت laconic هانت، نقطه مقابل را برای تحویل اکتان بالا فراهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had a laconic wit.
[ترجمه گوگل]او یک شوخ طبعی لاکونیک داشت
[ترجمه ترگمان]او از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More importantly, it reflects his laconic style, and what was going on under the surface: X died last Sunday.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، این نشان دهنده سبک لاکونیک او است، و آنچه در زیر سطح می گذرد: X یکشنبه گذشته درگذشت
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این سبک بیانگر سبک laconic، و آنچه در زیر آن قرار داشت، روز یکشنبه گذشته درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The manner is laconic yet earnest.
[ترجمه گوگل]روشی که در عین حال جدی است
[ترجمه ترگمان]این رفتار بسیار جدی و مختصر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both depictions, as laconic and witty as Degas can be, show Cassatt engaged in passive and typically feminine pastimes.
[ترجمه گوگل]هر دو تصویر، به همان اندازه که دگا می تواند لاکونیک و شوخ باشد، کاسات را درگیر سرگرمی های منفعلانه و معمولاً زنانه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]هر دو ترسیم، به همان اندازه که Degas و witty هستند، نشان می دهند که کست درگیر فعالیت های منفعلانه و معمولا زنانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you can readily interpret all this laconic shorthand you are either a well-tried collector or an extraordinarily apt pupil.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید به راحتی تمام این کوتاه نویسی لاکونیک را تفسیر کنید، یا یک گردآورنده آزموده هستید یا یک شاگرد فوق العاده مستعد
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید به راحتی تمام این تندنویسی را تفسیر کنید، یا یک جمع کننده کامل آزموده شده یا یک شاگرد بسیار مناسب هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The laconic Joey Ramone rarely spoke.
[ترجمه گوگل]جوی رامون لاکونیک به ندرت صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و کم تر حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chester, the mild and laconic prematurely bald guy.
[ترجمه گوگل]چستر، مرد ملایم و لاکونیک که پیش از موعد کچل شده بود
[ترجمه ترگمان]چس تر، رفتار ملایم و کوتاهی که قبل از موعد مقرر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there was nothing laconic about his mind, which was known to tick over like a well-oiled clock.
[ترجمه گوگل]اما چیزی در ذهن او وجود نداشت، زیرا می‌دانستند که مانند ساعتی که به خوبی روغن کاری شده، تیک تاک می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما چیزی در ذهنش نبود که مثل یک ساعت روغن کاری شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gregory's account of what actually happened is laconic in the extreme.
[ترجمه گوگل]روایت گریگوری از آنچه در واقع اتفاق افتاده است، در نهایت لکونیک است
[ترجمه ترگمان]به عقیده گرگوری، آنچه در واقع کم و بیش اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This design has the advantage of having a laconic structure and economizing the hardware resource.
[ترجمه مهدیار] این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار مختصر و فشرده و صرفه جویی در منابع ( تجهیزات ) سخت افزاری است.
|
[ترجمه گوگل]این طرح دارای مزیت داشتن ساختار لاکونیک و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است
[ترجمه ترگمان]این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار laconic و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصر (صفت)
brief, abridged, concise, summary, short, little, terse, succinct, compendious, laconic, curt, synoptic, synoptical, telegraphic

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

موجز (صفت)
concise, summary, short, terse, succinct, compendious, laconic, telegraphic

کم حرف (صفت)
spare, reserved, laconic, tight-lipped, tight-mouthed, incommunicative, taciturn, uncommunicative

مختصر گو (صفت)
laconic

انگلیسی به انگلیسی

• terse, concise, using few words
a laconic comment uses very few words to say something, so that the person who makes it seems very casual.

پیشنهاد کاربران

( of a person's speech ) using few words
using few words; expressing much in few words; concise
using only a few words to say something OPP verbose
کم صحبت
کم حرف
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/laconic• https://www.dictionary.com/browse/laconic• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english-thesaurus/laconic
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : laconism
صفت ( adjective ) : laconic
قید ( adverb ) : laconically
بیان بسیاری در چند کلمه
مختصر .
موجز

کم گوی /گزیده
کم حرف
His laconic speech
I'm a locanic man

بپرس