lacuna

/ləˈkjuːnə//ləˈkjuːnə/

معنی: گودی، فاصله، حفره، جای خالی، نقطه ابهام
معانی دیگر: (به ویژه در متن نسخه ی خطی یا نوشتار و غیره) افتادگی، حذف شدگی، از قلم افتادگی، ستردگی، زدش، محفظه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lacunae, lacunas
مشتقات: lacunal (adj.)
(1) تعریف: a gap or omitted part.
مشابه: gap

- The manuscript of the Elizabethan play is riddled with lacunae, presenting a challenge for any publisher.
[ترجمه گوگل] نسخه خطی نمایشنامه الیزابتی مملو از خلأهایی است که هر ناشر را با چالش مواجه می کند
[ترجمه ترگمان] نسخه نمایشنامه دوران الیزابت با lacunae پر شده است، و چالشی را برای هر ناشر نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in anatomy, a small pit or cavity.

جمله های نمونه

1. Let us call this the structural lacuna of the intentional scenario.
[ترجمه گوگل]بگذارید این را خلأ ساختاری سناریوی عمدی بنامیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید این را the ساختاری سناریو تعمدی بنامیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lacuna came to a stop behind her, and pulled her gently into an embrace that for once was nothing but tender.
[ترجمه گوگل]لاکونا پشت سرش توقف کرد و او را به آرامی در آغوشی کشید که برای یک بار هم که شده چیزی جز لطیف نبود
[ترجمه ترگمان]lacuna پشت سر او متوقف شد و با ملایمت او را در آغوش کشید که برای اولین بار چیزی جز مهربانی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Electron micrograph of a chondrocyte in its lacuna and almost entirely filling the lacunar space.
[ترجمه گوگل]میکروگراف الکترونی غضروفی در لکون آن و تقریباً به طور کامل فضای لکونار را پر می کند
[ترجمه ترگمان]تصویر ریز Electron از a در lacuna خود و تقریبا به طور کامل فضای lacunar را پر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was so much very deep lacuna in his crude big hands.
[ترجمه گوگل]شکاف بسیار عمیقی در دستان بزرگ خام او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در دست های بزرگ و زمخت او بسیار lacuna دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective The clinical characteristics of lacuna encephalon infarction was analysis.
[ترجمه گوگل]ObjectiveThe ویژگی های بالینی انفارکتوس لاکون انسفالون تجزیه و تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]خصوصیات بالینی The encephalon infarction آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Reasons of forming first cracks were foundry lacuna, impurity gathering, lard exiting.
[ترجمه گوگل]دلایل تشکیل اولین ترک ها، لک ریخته گری، جمع آوری ناخالصی، خروج گوشت خوک بود
[ترجمه ترگمان]دلایل تشکیل ترک های اولیه، ریخته گری lacuna، جمع آوری ناخالصی و خروج چربی خوک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective We analysis the clinical significance of lacuna encephalon infarction.
[ترجمه گوگل]هدف ما اهمیت بالینی انفارکتوس لکون انسفالون را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]هدف ما تحلیل اهمیت بالینی of encephalon infarction است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is this political lacuna that makes optimists about Brazil so impatient.
[ترجمه گوگل]همین خلأ سیاسی است که خوشبینان را نسبت به برزیل تا این حد بی تاب می کند
[ترجمه ترگمان]این lacuna سیاسی است که خوش بینان در مورد برزیل را تا این حد بی صبری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What I wish to suggest is that filling the structural lacuna makes structured talk without higher-order thought look much less likely.
[ترجمه گوگل]آنچه من می‌خواهم پیشنهاد کنم این است که پر کردن خلأ ساختاری باعث می‌شود که گفتار ساختاریافته بدون تفکر مرتبه بالاتر بسیار کمتر به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]چیزی که من می خواهم پیشنهاد کنم این است که پر کردن ساختار بندی ساختاری باعث می شود صحبت ساختار بندی شده بدون تفکر بالاتر بیشتر به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These tracheoles may be termed the larval or provisional tracheoles, and they extend in bundles into the developing lacunae.
[ترجمه گوگل]این تراشه‌ها را می‌توان لارو یا تراکئول موقت نامید و به صورت دسته‌هایی به داخل لکون‌های در حال رشد گسترش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این tracheoles ممکن است فرآیند لاروی یا موقت نامیده شوند، و آن ها در دسته های into در حال توسعه گسترش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To investigate the clinical value of transcranial Doppler ( TCD ) in cerebral lacuna infarct.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارزش بالینی داپلر ترانس کرانیال (TCD) در انفارکتوس لکون مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد ارزش بالینی of Doppler (TCD)در lacuna مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods: The simple mini-size perfusion cannula for continuous douche and negative pressure drainage was handmade and used on 23 patients suffering from large hypodermal infected lacuna.
[ترجمه گوگل]روش کار: کانول پرفیوژن ساده کوچک برای دوش مداوم و زهکشی فشار منفی دست ساز بود و روی 23 بیمار مبتلا به لکون بزرگ آلوده به هیپودرمال استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: سایز کوچک ساده perfusion برای douche مداوم و drainage فشار منفی دست ساز بود و در ۲۳ بیمار مبتلا به lacuna مبتلا به hypodermal بزرگ مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Owing to connaturally cultural difference, barriers are of great ineluctability in translation, in which cultural lacuna is one of the most knotty ones.
[ترجمه گوگل]به دلیل تفاوت‌های فرهنگی طبیعی، موانع در ترجمه غیرقابل اجتناب هستند، که در آن خلأهای فرهنگی یکی از گره‌دارترین موانع است
[ترجمه ترگمان]به خاطر تفاوت فرهنگی،، موانع بزرگی در ترجمه وجود دارند که در آن lacuna فرهنگی یکی از the ones
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Head MRI showed infarction of left paraventricular and corpus callosum, and old lacuna infarction of right basal ganglion and pons.
[ترجمه گوگل]MRI سر انفارکتوس پارا بطنی چپ و جسم پینه ای و انفارکتوس لکون قدیمی گانگلیون قاعده ای راست و پونز را نشان داد
[ترجمه ترگمان]MRI نشان داد که infarction چپ و طناب رابط مغزی چپ و lacuna old از غده عصبی و غده عصبی پایه راست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

جای خالی (اسم)
opening, lacuna, vacancy

نقطه ابهام (اسم)
lacuna

تخصصی

[عمران و معماری] خلاء
[حقوق] جا افتادگی مطلب در متن، مورد سکوت قرار دادن
[نساجی] خلاء
[ریاضیات] رخنه، حفره

انگلیسی به انگلیسی

• missing piece, empty space, gap; cavity, depression, small opening (anatomy)

پیشنهاد کاربران

افتادگی ( در متن )
لاکونا ( فضاهای بین لاملا که محتوی سلولهای استخوانی هستند )

بپرس