largely

/ˈlɑːrdʒli//ˈlɑːdʒli/

بیشتر، اکثرا، به مقدار زیاد، به طور هنگفت، به طور معتنابه، عمدتا، به طور فراوان، اکثرا largely because of him بیشتر بهخاطر او

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in large part; to a large extent; chiefly.
مترادف: chiefly, mainly, principally
مشابه: generally, mostly, on the whole, overall

(2) تعریف: in large quantity.
مترادف: abundantly

جمله های نمونه

1. largely because of him
بیشتر به خاطر او

2. animal transport is largely obsolescent
حمل و نقل توسط چهار پایان دیگر در اکثر جاها متداول نیست.

3. The state of Nevada is largely desert.
[ترجمه mary] ایالت نوادا عمدتا بیابانی است .
|
[ترجمه دبیر] دولت نوادا بیشتر بیابانی هست
|
[ترجمه گوگل]ایالت نوادا عمدتاً بیابانی است
[ترجمه ترگمان]ایالت نوادا عمدتا بیابانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Trying to please other people is largely a futile activity.
[ترجمه گوگل]تلاش برای جلب رضایت دیگران تا حد زیادی یک فعالیت بیهوده است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای راضی کردن افراد دیگر به طور گسترده یک فعالیت بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Police attempts to infiltrate neo-Nazi groups were largely unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش های پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی عمدتاً ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی ها تا حد زیادی ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه گوگل]دولت تا حد زیادی روحیه رای دهندگان را اشتباه خوانده است
[ترجمه ترگمان]دولت تا حد زیادی وضعیت حوزه انتخابیه را اشتباه برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The islands' economy is largely dependent upon tourism.
[ترجمه گوگل]اقتصاد جزایر تا حد زیادی به گردشگری وابسته است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد این جزایر تا حد زیادی به صنعت گردشگری وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His attitudes have remained largely unaffected by changes in fashion.
[ترجمه گوگل]نگرش او تا حد زیادی تحت تأثیر تغییرات مد قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]نگرش او تا حد زیادی تحت تاثیر تغییرات مد قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Throughout history the achievements of women have been largely ignored.
[ترجمه گوگل]در طول تاریخ، دستاوردهای زنان تا حد زیادی نادیده گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در طول تاریخ دستاوردهای زنان تا حد زیادی نادیده گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The power input will come largely from hydroelectricity.
[ترجمه گوگل]انرژی ورودی عمدتاً از برق آبی تامین می شود
[ترجمه ترگمان]ورودی قدرت عمدتا از برق آبی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Longterm forecasts were largely a matter of guesswork.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی‌های بلندمدت تا حد زیادی یک حدس و گمان بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های longterm تا حد زیادی مربوط به حدس و گمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bookbinding is largely a cottage industry.
[ترجمه گوگل]صحافی عمدتاً یک صنعت کلبه است
[ترجمه ترگمان]bookbinding تا حد زیادی یک صنعت روستایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fund is largely financed through government borrowing.
[ترجمه گوگل]این صندوق عمدتاً از طریق استقراض دولت تأمین می شود
[ترجمه ترگمان]این صندوق تا حد زیادی از طریق استقراض دولت تامین مالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These documents are largely irrelevant to the present investigation.
[ترجمه گوگل]این اسناد تا حد زیادی به تحقیق حاضر بی ربط هستند
[ترجمه ترگمان]این اسناد تا حد زیادی به تحقیقات حاضر بی ربط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] جامعا، به طور فراگیر

انگلیسی به انگلیسی

• greatly; mainly; generously
you use largely to say that a statement is mostly but not completely true.
you also use largely to introduce the main reason for an event or situation.

پیشنهاد کاربران

به طور عمده
مثال: The success of the project was largely due to her efforts.
موفقیت پروژه به طور عمده به دلیل تلاش های او بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
largely :تا حد زیاد
largely of: بطور عمده
all art consists largely of: همه هنرها بطور عمده شامل. . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enlarge / large
✅️ اسم ( noun ) : largeness / enlargement / enlarger
✅️ صفت ( adjective ) : large / largish / enlarged
✅️ قید ( adverb ) : largely
substantially
به طور گسترده، به طور عمده
تا حدود زیادی، به طور عمده
تا حد زیادی
به میزان زیادی، به مقدار زیادی
بیشتر

بپرس