last quarter

/ˈlæstˈkwɔːrtər//lɑːstˈkwɔːtə/

(ماه) تربیع آخر، آخرین تربیع (هنگامی که طرف چپ ماه روشن است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the time of month between the second half-moon and the new moon.

(2) تعریف: the moment, one week after a full moon, when half the moon is illuminated by the sun.

جمله های نمونه

1. Our gas bill for the last quarter was much higher than usual.
[ترجمه گوگل]قبض گاز ما در سه ماهه گذشته بسیار بیشتر از حد معمول بود
[ترجمه ترگمان]بیل گفت: بیل - ای قبض گاز رو برای آخرین بار خیلی بالاتر از همیشه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The moon is in its last quarter.
[ترجمه گوگل]ماه در ربع آخر خود است
[ترجمه ترگمان]ماه آخر ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our gas bill for the last quarter was unusually high.
[ترجمه گوگل]قبض گاز ما در سه ماهه گذشته به طور غیرعادی بالا بود
[ترجمه ترگمان]صورتحساب گازی ما به طور غیر معمول بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company earned $ 89 a share last quarter, 5 percent higher than analysts estimated.
[ترجمه گوگل]این شرکت در سه ماهه گذشته 89 دلار در هر سهم به دست آورد که 5 درصد بیشتر از برآورد تحلیلگران است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سه ماهه گذشته سهم ۸۹ دلاری خود را کسب کرده است که ۵ درصد بیشتر از آن چیزی است که تحلیلگران تخمین زده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Last quarter we stated the need for developing a new appraisal system. The department's efforts in this regard have been impressive.
[ترجمه گوگل]سه ماهه گذشته ما نیاز به توسعه یک سیستم ارزیابی جدید را بیان کردیم تلاش های این اداره در این زمینه چشمگیر بوده است
[ترجمه ترگمان]در ربع آخر ما نیاز به توسعه یک سیستم ارزیابی جدید را بیان کردیم تلاش های این اداره در این زمینه موثر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He pinched the last quarter inch of his cigarette tightly, and sucked on it so hard it squeaked.
[ترجمه گوگل]یک چهارم اینچ آخر سیگارش را محکم نیشگون گرفت و آنقدر آن را مکید که صدای جیر جیر می کرد
[ترجمه ترگمان]آخرین تکه سیگارش را محکم فشار داد و آن را چنان محکم کشید که با صدای جیرجیر مانندش گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our sales declined sharply in the last quarter.
[ترجمه گوگل]فروش ما در سه ماهه آخر به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]فروش ما در آن قسمت اخیر به تندی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Slow economic growth stunted corporate profits last quarter.
[ترجمه گوگل]رشد آهسته اقتصادی باعث کاهش سود شرکت ها در سه ماهه گذشته شد
[ترجمه ترگمان]رشد کند رشد اقتصادی، سود شرکت را در سه ماه گذشته رشد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The last quarter will be dedicated to the final preparation and submission of the master's thesis.
[ترجمه گوگل]سه ماهه آخر نیز به تهیه و ارسال نهایی پایان نامه کارشناسی ارشد اختصاص خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]یک چهارم نهایی به آماده سازی نهایی و تحویل پایان نامه کارشناسی ارشد اختصاص خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the last quarter, there has been a rise in bond speculation.
[ترجمه گوگل]در سه ماهه گذشته، سفته بازی اوراق قرضه افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]در سه ماهه آخر، گمانه زنی های اوراق قرضه افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Last quarter, about $ 1 88 billion was raised through more than 200 IPOs, according to Securities Data.
[ترجمه گوگل]طبق اطلاعات اوراق بهادار، در سه ماهه گذشته، حدود 188 میلیارد دلار از طریق بیش از 200 IPO جمع آوری شد
[ترجمه ترگمان]طبق آمار اوراق بهادار، در ربع گذشته، حدود ۱ میلیارد دلار از طریق بیش از ۲۰۰ IPO ها افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sales in Japan decreased last quarter.
[ترجمه گوگل]فروش در ژاپن در سه ماهه گذشته کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]فروش در ژاپن در سه ماهه گذشته کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our sales hit an all - time high last quarter.
[ترجمه گوگل]فروش ما در سه ماهه گذشته به بالاترین حد خود رسید
[ترجمه ترگمان]فروش ما به یک چهارم نهایی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unemployment fell during the last quarter.
[ترجمه گوگل]نرخ بیکاری در سه ماهه گذشته کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در طول سه ماه گذشته کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That last quarter hour seemed to take so long that Scrooge almost convinced himself that he had dozed off and missed the one o'clock bell.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید آن ربع ساعت آخر آنقدر طولانی شده بود که اسکروج تقریباً خودش را متقاعد کرد که چرت زده و زنگ ساعت یک را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]چنین به نظر می رسید که Scrooge بیش از یک ربع طول می کشد که Scrooge تقریبا قانع شده بود که چرت می زند و ساعت یک زنگ ساعت را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remaining quarter; most recent quarter

پیشنهاد کاربران

بپرس