laud

/ˈlɒd//lɔːd/

معنی: ستایش، ستایش کردن، علم کردن، مدح کردن، تمجید کردن
معانی دیگر: ستودن، حمد و ثنا کردن، تعریف، ارج گذاری، ثنا، مدیحه، مدح (به ویژه سرود نیایشی صومعه ها)، (معمولا l بزرگ) سرود نیایشی پگاه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lauds, lauding, lauded
• : تعریف: to praise.
مترادف: acclaim, commend, extol, praise
متضاد: criticize, defame, malign, revile
مشابه: applaud, celebrate, compliment, exalt, glorify, hail

- At our school, the sports stars were lauded more than the academic achievers.
[ترجمه گوگل] در مدرسه ما، ستارگان ورزش بیشتر از افراد موفق تحصیلی مورد تحسین قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان] در مدرسه ما، ستاره های ورزشی بیش از the دانشگاهی مورد ستایش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: praise, esp. a hymn or song of religious praise.
مترادف: alleluia, hymn, paean, praise
مشابه: canticle, encomium, plainsong, psalm

(2) تعریف: (often cap.; pl. but used with a sing. or pl. verb) the prayer service, after matins, that forms the first of the Christian canonical hours.
مشابه: ceremony, service, worship

جمله های نمونه

1. He lauded the work of the UN High Commissioner for Refugees.
[ترجمه گوگل]او کار کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان را ستود
[ترجمه ترگمان]او از کار کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل برای پناهندگان قدردانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was lauded for his courage.
[ترجمه مریم سالک زمانی] از او به خاطر شجاعتش تمجید شد.
|
[ترجمه گوگل]او به خاطر شجاعتش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت و شهامتش تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The German leadership lauded the Russian initiative.
[ترجمه گوگل]رهبری آلمان ابتکار روسیه را ستود
[ترجمه ترگمان]رهبر آلمان از این طرح روسی تمجید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dickens was lauded for his social and moral sensitivity.
[ترجمه مریم سالک زمانی] حساسیت دیکنز به مسائل اخلاقی و اجتماعی، تحسین و تمجید او را به دنبال داشت.
|
[ترجمه گوگل]دیکنز به دلیل حساسیت اجتماعی و اخلاقی اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دیکنز به خاطر حساسیت اجتماعی و اخلاقی اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The soldier is lauded for his bravery.
[ترجمه گوگل]سرباز به خاطر شجاعتش ستایش می شود
[ترجمه ترگمان]سرباز از شجاعت او تمجید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They lauded the former president as a hero.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنان رئیس جمهور سابق خود را به منزلۀ قهرمانی ستودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها از رئیس جمهور سابق به عنوان یک قهرمان تمجید کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از رئیس جمهور سابق به عنوان یک قهرمان تمجید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prince of Persia was lauded for its beautiful graphics and excellent animation.
[ترجمه گوگل]شاهزاده ایرانی به خاطر گرافیک زیبا و انیمیشن عالیش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ایران به خاطر گرافیک زیبا و انیمیشن بسیار عالی مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aside from its cast, the show was lauded for its honest and realistic depiction of blue-collar family life.
[ترجمه گوگل]جدای از بازیگران، این نمایش به خاطر نمایش صادقانه و واقع گرایانه اش از زندگی خانوادگی یقه آبی مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]علاوه بر cast، این نمایش به خاطر نمایش صادقانه و واقع بینانه زندگی خانوادگی خانواده مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We saw Norman Maclean, the Hebridean Glaswegian, being lauded for his many-faceted talents.
[ترجمه گوگل]ما دیدیم که نورمن مکلین، گلاسوژی هبریدی، به خاطر استعدادهای چندوجهی اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ما نورمن Maclean، the Hebridean Glaswegian را دیدیم که از استعدادها و استعدادهای متعدد خود قدردانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There has been an emphasis on, and lauding of, the continuity and stability.
[ترجمه گوگل]بر تداوم و ثبات تاکید و ستایش شده است
[ترجمه ترگمان]تاکید و پافشاری بر تداوم و ثبات تاکید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nutrition studies laud its low-fat content and suggest it as a healthy alternative to red meat.
[ترجمه مریم سالک زمانی] این مادۀ غذایی جایگزینۀ سالمی برای گوشت قرمز است، چون در تحقیقات تغذیه ای، کم چربی بودن آن اثبات شد.
|
[ترجمه گوگل]مطالعات تغذیه ای محتوای کم چربی آن را ستایش می کنند و آن را به عنوان جایگزینی سالم برای گوشت قرمز پیشنهاد می کنند
[ترجمه ترگمان]مطالعات تغذیه از محتوای کم چربی آن تمجید می کنند و آن را به عنوان جایگزین سالم برای گوشت قرمز نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was lauded by the industry but condemned as insufficient by some security experts and victims' advocates, including Cummock.
[ترجمه گوگل]این صنعت مورد تمجید قرار گرفت، اما توسط برخی از کارشناسان امنیتی و مدافعان قربانیان، از جمله کاموک، به عنوان ناکافی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]این صنعت توسط این صنعت مورد تمجید قرار گرفت، اما به اندازه کافی توسط برخی کارشناسان امنیتی و طرفداران قربانیان، از جمله Cummock، محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even Morris's critics lauded his genius for turning polling data into effective political stands.
[ترجمه گوگل]حتی منتقدان موریس نبوغ او را برای تبدیل داده‌های نظرسنجی به مواضع سیاسی مؤثر تحسین کردند
[ترجمه ترگمان]حتی منتقدان موریس نبوغ او را برای تبدیل داده های رای گیری به مواضع سیاسی موثر مورد ستایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patten read aloud their past comments lauding the now-endangered Bill of Rights.
[ترجمه گوگل]پتن نظرات گذشته خود را با صدای بلند خواند و از منشور حقوقی که اکنون در معرض خطر قرار گرفته بود ستایش کرد
[ترجمه ترگمان]پا تن در گذشته نظرات گذشته خود را با ستایش لایحه حقوق بشر که اکنون به خطر افتاده بود، با صدای بلند می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

ستایش کردن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, glorify, pay tribute, laud

علم کردن (فعل)
praise, glorify, fame, apotheosize, exalt, celebrate, laud

مدح کردن (فعل)
eulogize, laud

تمجید کردن (فعل)
praise, exalt, laud

انگلیسی به انگلیسی

• praise, commendation (rare); hymn of praise, song of praise
praise, commend
if you laud someone, you praise and admire them; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

اسم : laudation
پرستش ، ستایش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : laud
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : laudable / laudatory
✅️ قید ( adverb ) : laudably
تمجید کردن، ستایش کردن
‘A beautiful moment’: Paralympic cyclist lauded after slowing to will on another rider
تمجید کردن - ستایش کردن
( صدا ) بلند
خواندن، گفتن، ایراد کردن، خطابه سردادن ( مدح و یادواره ای که در ختمِ افرادِ متوفی گفته می شود )

بپرس