lavish

/ˈlævɪʃ//ˈlævɪʃ/

معنی: حراج، سخاوتمند، اسراف کردن، افراط کردن، ولخرجی کردن
معانی دیگر: فراوان، زیاد، بسیار، بیش از حد، اسراف آمیز، مسرفانه، مفرط، گزاف کارانه، گشاده دست، بی مضایقه، دست و دل باز، افراط (در مصرف یا کاربرد)، (با: on یا upon) بی دریغ خرج کردن یا دادن، گشاده دستی کردن، هرزگساری کردن، ولخرج، افراط کار، فراوانی، وفور، ولخرجی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: liberal or generous in using or spending (often fol. by of).
مترادف: bountiful, generous, greathearted, liberal, openhanded, prodigal, unselfish
متضاد: frugal, meager, sparing
مشابه: bighearted, improvident, munificent, profligate, profuse, thriftless, unrestrained

- She was lavish of praise.
[ترجمه امیر] او مملو از ستایش بود و تعریف بود
|
[ترجمه گوگل] او در ستایش بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان] تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: abundant or expensive; extravagant.
مترادف: costly, expensive, extravagant, luxurious, opulent, sumptuous
متضاد: frugal, meager
مشابه: abundant, excessive, exuberant, fancy, generous, highfalutin, luxuriant, ostentatious, pretentious, profligate, wasteful

- lavish parties
[ترجمه گوگل] مهمانی های مجلل
[ترجمه ترگمان] مهمانی های مجلل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lavishes, lavishing, lavished
مشتقات: lavishly (adv.), lavishness (n.)
• : تعریف: to expend or give abundantly or limitlessly.
مترادف: heap, pour, shower
مشابه: bestow, rain

- He lavished attention on his children.
[ترجمه گوگل] او توجه زیادی به فرزندانش داشت
[ترجمه ترگمان] به فرزندان خود توجه نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lavish expenditure of money
خرج اسراف آمیز پول

2. lavish praise
تعریف فراوان

3. a lavish spender
آدم گشاده دست در خرج

4. you seem to have been a bit too lavish with the salt, it's too salty
مثل این که قدری در نمک زیاده روی کرده ای،خیلی شور شده.

5. He that regards not a penny, will lavish a pound.
[ترجمه گوگل]کسی که یک پنی را در نظر نگیرد، یک پوند ولخرجی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او که یک شاهی پول ندارد، یک پوند خرج خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The evening was a lavish affair with glorious food and an endless supply of champagne.
[ترجمه گوگل]عصر یک مراسم مجلل با غذاهای باشکوه و عرضه بی پایان شامپاین بود
[ترجمه ترگمان]آن شب با غذاهای باشکوه و یک ذخیره فراوان شام، کار بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They lived a very lavish lifestyle .
[ترجمه گوگل]آنها سبک زندگی بسیار مجللی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was one of the most lavish weddings I've ever been to.
[ترجمه گوگل]این یکی از مجلل ترین عروسی هایی بود که تا به حال در آن حضور داشتم
[ترجمه ترگمان]این یکی از the عروسی بود که تا به حال دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They rebuilt the house on an even more lavish scale than before.
[ترجمه گوگل]آنها خانه را حتی در مقیاسی مجلل تر از قبل بازسازی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خانه را با مقیاسی وسیع تر از قبل بازسازی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He staged the most lavish productions of Mozart.
[ترجمه گوگل]او فاخرترین آثار موتزارت را روی صحنه برد
[ترجمه ترگمان]او the تولیدات موتسارت را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She'd been a bit too lavish with the salt, so the soup didn't taste nice.
[ترجمه گوگل]او با نمک کمی تجملاتی کرده بود، بنابراین سوپ مزه خوبی نداشت
[ترجمه ترگمان]با نمک زیادی مصرف کرده بود، بنابراین سوپ طعم خوبی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Holding a lavish party was not the best use of scarce funds.
[ترجمه گوگل]برگزاری یک مهمانی مجلل بهترین استفاده از بودجه کمیاب نبود
[ترجمه ترگمان]برگزاری یک مهمانی پر هزینه بهترین استفاده از سرمایه های کمیاب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was lavish with his praise for / lavish in praising the project.
[ترجمه گوگل]او با ستایش خود برای / در ستایش پروژه مجلل بود
[ترجمه ترگمان]او با تعریف و تمجید از این پروژه، در مدح و ستایش خود افراط می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They lead an extremely lavish lifestyle.
[ترجمه گوگل]آنها یک سبک زندگی بسیار مجلل را پیش می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه را هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My uncle is never lavish of endearments.
[ترجمه گوگل]عموی من هیچ وقت زیاده روی نمی کند
[ترجمه ترگمان]عموی من هرگز ناز و نوازش نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. American reviewers are lavish in their praise of this book.
[ترجمه گوگل]منتقدان آمریکایی در تمجید از این کتاب تحسین برانگیز هستند
[ترجمه ترگمان]منتقدان آمریکایی در تمجید شان از این کتاب افراط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She received lavish gifts of jewellery and clothes.
[ترجمه گوگل]او هدایای مجلل جواهرات و لباس دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او هدایای زیادی از جواهرات و لباس دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Christian Lacroix is throwing a very lavish and very select party.
[ترجمه گوگل]کریستین لاکروآ در حال برگزاری یک مهمانی بسیار مجلل و بسیار منتخب است
[ترجمه ترگمان]Lacroix Christian یک مهمانی بسیار پر زرق و برق برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حراج (صفت)
lavish

سخاوتمند (صفت)
noble, big-hearted, charitable, munificent, bounteous, lavish, magnanimous, free-handed, great-hearted, forgiving, open-handed, high-minded, large-hearted, whole-souled

اسراف کردن (فعل)
lavish, dissipate

افراط کردن (فعل)
wanton, lavish, indulge, overspend

ولخرجی کردن (فعل)
lavish

انگلیسی به انگلیسی

• give in large amounts, expend in great quantities
expended in large quantities; generous; extravagant, wasteful
if you are lavish with your money or time, you are very generous in the way that you spend it for other people's benefit.
something that is lavish is very large, or has an appearance of great wealth and extravagance.
if you lavish money, affection, or time on someone or something, you spend a lot of money on them or give them a lot of affection or attention; a literary use.

پیشنهاد کاربران

فراوانی، وفور، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن، بریز و بپاش راه انداختن، ریخت و پاش کردن، مثل ریگ بیابان پول خرج کردن
#########################
large, impressive, or expensive
Ex:
a royal palace on a lavish scale
a lavish lifestyle
The food was lavish.
######################
...
[مشاهده متن کامل]

very generous

حرف اضافه:
lavish with/in
Ex:
We were always lavish with financial aid in times of crisis.
He was always lavish in his praise of my efforts.

فراوانی، وفور، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن، بریز و بپاش راه انداختن، ریخت و پاش کردن، مثل ریگ بیابان پول خرج کردن،
lavish
ولخرج
tight
خسیس
بریز و بپاش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lavish
✅️ اسم ( noun ) : lavishness
✅️ صفت ( adjective ) : lavish
✅️ قید ( adverb ) : lavishly
کلمه فوق معادل very Fancy هست
یعنی خیلی اشرافی و خیلی مجلل
توجه فرمایید این کلمه معنی مثبت دارد
1 - مد نظر قرار دادن2 - بیش از حد توجه کردن به چیزی 3 - استفاده کردن
1 - large in quantity and expensive or impressive
مقدار یا تعداد خیلی زیاد و گران یا تاثیرگذار
lavish gifts/promises/praise
lavish spending
2 - very generous
خیلی سخاوتمند، بخشنده
The critics were lavish in their praise for the paintings
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lavish?q=lavish
گرانقیمت
ولخرج
لوکس
اشرافی، اعیانی
مجلل و باشکوه
مجلل
به عنوان صفت:
1. پر خرج ( غذا، سبک زندگی، کاتالوگ، ساختمان، . . . )
2. آدم سخاوتمند
به عنوان فعل:
( با دست و دل باز ) خرج کسی یا چیزی کردن

( پول، عشق، توجه و. . . را ) به میزان زیاد نثار کسی کردن، به پای کسی ریختن
افراط کار ( ولخرج - دست و دل باز - سخاوتمند )
زیاده روی و افراط کردن ( اسراف کردن - ولخرجی کردن - پرهزینه و مجلل )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس