leave alone


اذیت نکردن، به حال خود گذاشتن، هلیدن، تنها گذاردن، بحال گذاردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to allow to be apart from or undisturbed by others.

- She was angry, so we left her alone.
[ترجمه گوگل] او عصبانی بود، بنابراین او را تنها گذاشتیم
[ترجمه ترگمان] او عصبانی بود، بنابراین ما او را تنها گذاشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to refrain from interfering with.

- Leave that cake alone!
[ترجمه گوگل] آن کیک را رها کن!
[ترجمه ترگمان] ! اون کیک رو ول کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was left alone in the house.
[ترجمه گوگل]او در خانه تنها ماند
[ترجمه ترگمان]او در خانه تنها مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The thought of being left alone filled her with horror.
[ترجمه گوگل]فکر تنها ماندن او را پر از وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]فکر رفتن به تنهایی او را از وحشت پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was getting a bit dotty and could never be left alone.
[ترجمه گوگل]او کمی خال خال شده بود و هرگز نمی توانست تنها بماند
[ترجمه ترگمان]او داشت دیوانه می شد و هرگز نمی توانست تنها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was left alone and agape.
[ترجمه گوگل]او تنها و آگاپ مانده بود
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Weep not for roads untraveled. Weep not for paths left alone 'cause beyond every bend is a long blinding end.
[ترجمه گوگل]برای جاده های سفر نشده گریه نکن برای راه‌هایی که تنها مانده‌اند گریه نکنید، زیرا فراتر از هر پیچ، پایانی طولانی و کور است
[ترجمه ترگمان]به خاطر جاده untraveled گریه نکن این تنها راهی نیست که آن طرف هر پیچ، تنها نقطه کور کننده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You find your sunshine, I was left alone sad.
[ترجمه گوگل]تو آفتابت را می یابی، من غمگین تنها ماندم
[ترجمه ترگمان] sunshine رو پیدا کردی، من تنها موندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wasn't left alone for any length of time.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی تنها نماند
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی تنها نماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How would you like being left alone for hours in a strange place?
[ترجمه گوگل]چگونه دوست دارید ساعت ها در یک مکان غریب تنها بمانید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری ساعت ها در جای عجیب و غریب تنها باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Left alone, the class threw books, pulled faces and generally clowned around.
[ترجمه گوگل]کلاس تنها مانده بود، کتاب‌ها را پرت می‌کرد، صورت‌ها را می‌کشید و عموماً دلقک می‌کردند
[ترجمه ترگمان]در حالی که تنها مانده بود کتاب ها را به سویی پرتاب کرد و صورت خود را جمع کرد و به طور کلی به دور و برش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A railway station is no place for a child to be left alone at night.
[ترجمه گوگل]ایستگاه راه آهن جایی نیست که کودک در شب تنها بماند
[ترجمه ترگمان]یک ایستگاه راه آهن جایی نیست که یک بچه در شب تنها بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Subjects like this are better left alone.
[ترجمه گوگل]چنین موضوعاتی بهتر است به حال خود رها شوند
[ترجمه ترگمان]موضوعات مثل این بهتر تنها رها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Six-year-old Gemma had been left alone in the house.
[ترجمه گوگل]جما شش ساله در خانه تنها مانده بود
[ترجمه ترگمان]جما در خانه تنها مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He felt a bit insecure about being left alone.
[ترجمه گوگل]او از تنها ماندن کمی احساس ناامنی می کرد
[ترجمه ترگمان]از اینکه تنها مانده بود احساس ناامنی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He feared for his mother, left alone on the farm.
[ترجمه گوگل]او برای مادرش می ترسید و در مزرعه تنها مانده بود
[ترجمه ترگمان]او نگران مادرش بود که در مزرعه تنها مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leave at peace, leave it/him be

پیشنهاد کاربران

ولش کن
به حال خود گذاشتن
وقف کردن، خواستن، تخصیص دادن، رفتن، ابلاغ کردن، دست کشیدن، انکار کردن، روا داشتن، مجاز کردن، به حال خود رها کردن، انداختن، بس کردن، ادامه ندادن، کاستن، موقوف شدن.
دست از سر کسی برداشتن
تنها رها کردن، به حال خود واگذاشتن

بپرس