legacy

/ˈleɡəsi//ˈleɡəsi/

معنی: اری، میرای
معانی دیگر: ارث، مرده ریگ، میراث، ترکه، ماترک، ارثیه، (مجازی) بازمانده، یادبود، میراک، ارک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: legacies
(1) تعریف: money, property, or other goods left to someone in a will.
مترادف: bequeathal, bequest, estate, inheritance
مشابه: dower, patrimony, portion

- Her mother's jewelry came to her as a legacy.
[ترجمه ناهید] جواهرات مادرش به عنوان ارث به او رسید.
|
[ترجمه گوگل] جواهرات مادرش به عنوان میراث به او رسید
[ترجمه ترگمان] جواهرات مادرش به عنوان ارث به او رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that is passed down or received from ancestors or from people who have come before.
مترادف: bequeathal, heritage, patrimony, tradition
مشابه: birthright, heirloom

- These beloved traditions are part of our cultural legacy.
[ترجمه گوگل] این سنت های عزیز بخشی از میراث فرهنگی ما هستند
[ترجمه ترگمان] این سنن محبوب بخشی از میراث فرهنگی ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anything contributed or created by someone who is no longer living or active and which continues to be of influence or impact.
مشابه: contribution, gift, repute

- This esteemed university is the great legacy of its enlightened founder.
[ترجمه گوگل] این دانشگاه ارجمند میراث بزرگ بنیانگذار فرهیخته آن است
[ترجمه ترگمان] این دانشگاه معتبر میراث بزرگ بنیانگذار روشنفکر آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The introduction of the term "rock 'n' roll" is part of the legacy of famous disc jockey Alan Freed.
[ترجمه گوگل] معرفی اصطلاح "راک اند رول" بخشی از میراث دیسک جوکی معروف آلن فرید است
[ترجمه ترگمان] معرفی عبارت \"راک اند رول\" بخشی از میراث جهانی معروف آلن Freed می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was the son of the famed assassin, and his father's legacy haunted him all his life.
[ترجمه گوگل] او پسر قاتل مشهور بود و میراث پدرش در تمام زندگی او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان] او پسر یک آدمکش معروف بود و ارث پدرش سراسر زندگیش را تسخیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an enduring result of a past event.
مشابه: vestige

- The large number of orphans is a legacy of the war.
[ترجمه گوگل] تعداد زیاد یتیمان میراث جنگ است
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از یتیمان میراثی از جنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the classical legacy shows the abundant invention of the ancient greeks
میراث کلاسیک نشانگر خلاقیت سرشار یونانیان باستان است.

2. the rich cultural legacy of iran
میراث گرانبهای فرهنگی ایران

3. he got a nice legacy from his uncle
او از عمویش ارث خوبی به دست آورد.

4. her poor eyesight was a legacy of a childhood accident
کم سویی چشم او پیامد یک حادثه ی زمان کودکی بود.

5. they fought over their father's legacy
سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.

6. they tried to anticipate the legacy
آنها کوشیدند ارث را پیشخور کنند.

7. using the wrong word cheated him of his legacy
استفاده از واژه ی غلط،او را از ارث محروم کرد.

8. He received a large legacy from his uncle.
[ترجمه گوگل]او میراث بزرگی را از عمویش دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او میراثی بزرگ از عمویش به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The invasion left a legacy of hatred and fear.
[ترجمه گوگل]این تهاجم میراثی از نفرت و ترس به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]این تهاجم میراثی از نفرت و ترس به جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She left her the money in a legacy.
[ترجمه گوگل]او این پول را برای او به ارث گذاشت
[ترجمه ترگمان]پول را به ارث گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She received a small legacy from her aunt.
[ترجمه گوگل]او میراث کوچکی از عمه اش دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او ارث کوچکی از عمه اش دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are the most precious cultural legacy our forefathers left.
[ترجمه گوگل]آنها گرانبهاترین میراث فرهنگی هستند که نیاکان ما به جا گذاشته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها ارزشمندترین میراث فرهنگی نیاکان ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such attitudes are a legacy from colonial times.
[ترجمه گوگل]چنین نگرش هایی میراثی از دوران استعمار است
[ترجمه ترگمان]چنین attitudes میراثی از زمان استعمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Greeks have a rich legacy of literature.
[ترجمه گوگل]یونانیان میراث غنی ادبیات دارند
[ترجمه ترگمان]یونانی ها یک میراث غنی از ادبیات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They each received a legacy of £4 000.
[ترجمه گوگل]هر یک از آنها میراثی به مبلغ 4000 پوند دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر کدام یک میراث از ۴۰۰۰ پوند دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Future generations will be left with a legacy of pollution and destruction.
[ترجمه گوگل]نسل‌های آینده میراثی از آلودگی و ویرانی خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]نسل های آینده با میراث از آلودگی و تخریب باقی خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اری (اسم)
portion, legation, heritage, inheritance, legacy

میرای (اسم)
bequest, patrimony, heritage, inheritance, legacy

تخصصی

[کامپیوتر] ارث - هر چیزی که از نسخه ی قبلی سخت افزار باقی مانده است. مثلاً legacy applications عبارت از برنامه هایی که از نسخه های قبلی MS-DOS یا ویندوز باقی مانده است.
[حقوق] میراث، ماترک

انگلیسی به انگلیسی

• inheritance, bequest; something handed down from one's ancestors
a legacy is money or property which someone leaves to you when they die.
the legacy of an event or period of history is something which is a direct result of it and which continues to exist after it is over.

پیشنهاد کاربران

ارث، میراث
مثال: The artist's legacy includes numerous paintings and sculptures.
میراث هنرمند شامل تعداد زیادی نقاشی و مجسمه است.
ارث و میراث
مترادف با heritage
اگر در قالب اسم به کاربره معنی ارث و میراث میده
مثل : the rich cultural legacy of Iran
اگر در قالب صفت باشه : معنی قدیمی میده ، چیزی که مدلهای جدیدترش هست ولی هنوز مردم از اون قدمیه استفاده میکنند.
legacy system
باقیات و صالحات
موصی به ( ِ ) غیر منقول
آبرو
میراث به جا مونده از
آثار
[تخصصی رایانه] نسخه قدیمی ( نرم افزار )
[مهندسی کامپیوتر و IT] قدیمی و منسوخ؛ مثل legacy system ( سیستم قدیمی و منسوخ )
result
میراث
نام نیک
heritage
( کامپیوتر )
نمایانگر نرم افزار یا سخت افزاری که ورژن جدید جایگزین آن وجود دارد ولیکن به دلیل مشکلاتی که در اثر جایگزینی آن ایجاد و یا به دلیل اینکه گسترده استفاده می شود، از همان ورژن قدیمی استفاده می گردد.
ارث . باقیمانده
some thing that happens or exist as a result of things that happen at an earlier time
بازمانده
میراث

از قبل باقی مانده
پیشینه
قدیمی
به جا گذاشته
به جای مانده - باقی مانده -
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس