lengthen

/ˈleŋθən//ˈleŋθən/

معنی: کشیدن، دراز کردن، طولانی کردن، دراز شدن
معانی دیگر: دراز کردن یا شدن، (پیراهن و شلوار و غیره) بلند کردن، بر زمان افزودن، تطویل

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: lengthens, lengthening, lengthened
مشتقات: lengthener (n.)
• : تعریف: to make or become longer.
مترادف: elongate, extend, prolong, protract, stretch
متضاد: abbreviate, abridge, condense, curtail, shorten, truncate
مشابه: draw out, enlarge, expand, increase

- If the sleeves are too short, we can lengthen them.
[ترجمه گوگل] اگر آستین ها خیلی کوتاه هستند، می توانیم آنها را بلند کنیم
[ترجمه ترگمان] اگر آستین ها خیلی کوتاه باشد می توانیم آن ها را کش بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They lengthened the school year by one week.
[ترجمه گوگل] آنها سال تحصیلی را یک هفته طولانی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک هفته طول مدرسه را طولانی تر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our noses lengthen as we age.
[ترجمه گوگل] با افزایش سن، بینی ما بلندتر می شود
[ترجمه ترگمان] ما هم ون سن و سالی که داریم کش ون می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to lengthen out
از حد معمول بلندتر شدن یا کردن

2. they will lengthen the road
آنها جاده را طولانی تر خواهند کرد.

3. he decided to lengthen his stay in yazd
او تصمیم گرفت اقامت خود در یزد را طولانی تر کند.

4. he had them lengthen his coat
او داد پالتوش را بلندتر کنند.

5. To save time is to lengthen life.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در زمان طولانی کردن عمر است
[ترجمه ترگمان]برای صرفه جویی در زمان طولانی کردن زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The days are beginning to lengthen out.
[ترجمه گوگل]روزها شروع به طولانی شدن می کنند
[ترجمه ترگمان]روزها شروع به کش رفتن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can you lengthen this skirt for me?
[ترجمه گوگل]میشه این دامن رو برام بلند کنی؟
[ترجمه ترگمان]می توانی این دامن را برای من دراز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll have to lengthen this skirt.
[ترجمه گوگل]من باید این دامن را بلند کنم
[ترجمه ترگمان]باید این دامن را دراز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a plan to lengthen the three - year course to four years.
[ترجمه گوگل]برنامه ای برای طولانی شدن دوره سه ساله به چهار سال وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک برنامه برای طولانی کردن دوره سه ساله به چهار سال وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shadows began to lengthen as the sun sank in the sky.
[ترجمه گوگل]با غرق شدن خورشید در آسمان، سایه ها شروع به طولانی شدن کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی خورشید در آسمان فرو ریخت، سایه ها دراز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Con: Outlines can lengthen your writing time because they take so long to create.
[ترجمه گوگل]منفی: طرح‌های کلی می‌توانند زمان نوشتن شما را طولانی‌تر کنند، زیرا ایجاد آن‌ها بسیار طول می‌کشد
[ترجمه ترگمان]عضو حزب محافظه کار در حوزه انتخاباتی: Outlines می تواند زمان نوشتن شما را افزایش دهد زیرا آن ها زمان زیادی برای خلق کردن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Waiting lists started to lengthen as operations were cancelled.
[ترجمه گوگل]با لغو عملیات، لیست های انتظار شروع به طولانی شدن کردند
[ترجمه ترگمان]لیست انتظار شروع به طول کشیدن عملیات به عنوان عملیات لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beyond the window their shadows lengthen, aspiring to the stature of a late quartet.
[ترجمه گوگل]آن سوی پنجره، سایه‌هایشان درازتر می‌شود و به قد و قامت یک کوارتت متأخر می‌خواهند
[ترجمه ترگمان]در آن سوی پنجره سایه ها دراز می شوند و به قد یک گروه موسیقی دیر صعود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Plans to lengthen military service from to 18 months will also be scrapped if the talks succeed.
[ترجمه گوگل]در صورت موفقیت مذاکرات، طرح های افزایش خدمت سربازی از 18 ماه نیز لغو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که مذاکرات موفقیت آمیز باشد، برنامه ها برای تمدید خدمات نظامی از ۱۸ ماه آینده کنار گذاشته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

دراز کردن (فعل)
streak, extend, porrect, crane, lengthen, elongate, protract, prolong, prolongate

طولانی کردن (فعل)
stretch, extend, imp, lengthen, elongate, prolong, prolongate, draw out, stretch out

دراز شدن (فعل)
lengthen

تخصصی

[ریاضیات] دراز کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make longer; become longer; stretch; further; extend
when something lengthens or is lengthened, it becomes longer.

پیشنهاد کاربران

وسعت دهی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lengthen / long
✅️ اسم ( noun ) : length / longevity / longing / lengthiness / longitude
✅️ صفت ( adjective ) : long / longing / longish / longitudinal
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : long / longly / longingly / longitudinally

بلند کردن ، دراز کردن ( مربوط به لباس )
طولانی کردن
بلند کردن

بپرس