let someone off the hook

پیشنهاد کاربران

مسئولیتی رو از رو شونه کسی برداشتن
Eg ) my mom help me all the time and get/let me of the hook
خلاص از مخمصه
کسی را خلاص کردن
اجازه داده که کسی قسر در بره ( قسر در رفتن )
نادیده گرفتن خطا یا اشتباه کسی
I came to work over an hour late today but luckily my boss was in a good mood and he let me off the hook
من امروز بیش از یک ساعت دیر رفن سر کار اما خوشبختانه حال رییسم خوب بود و او نادیده گرفت تاخیر منو

بپرس