level out

/ˈlevl̩ˈaʊt//ˈlevl̩aʊt/

معنی: برابر کردن، یک نواخت کردن
معانی دیگر: برابر کردن، یکنواخت کردن

جمله های نمونه

1. Is it possible to level out the difference between Oriental and European ideas as regards matrimony?
[ترجمه گوگل]آیا می توان تفاوت بین ایده های شرقی و اروپایی را در رابطه با ازدواج مشخص کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این امکان وجود دارد که تفاوت بین ایده های شرقی و اروپایی در رابطه با ازدواج را مشخص کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tax system is extended to level out the big differences between the rich and the poor.
[ترجمه گوگل]سیستم مالیاتی برای رفع تفاوت های بزرگ بین فقیر و غنی گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]سیستم مالیاتی برای سطح از بین بردن تفاوت های بزرگ بین فقرا و فقرا تمدید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The rise in the unemployment figure should level out soon.
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بیکاری باید به زودی کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بیکاری باید به زودی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Level out this field; we want to play games on it.
[ترجمه Pourya faghih abdollahi] افزایش نرخ بیکاری باید به زودی خنثی شود
|
[ترجمه بهزاد] این زمین را صاف و یکنواخت کنید. ما می خواهیم روی آن بازی کنیم.
|
[ترجمه گوگل]سطح این رشته می خواهیم روی آن بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]سطح این حوزه را مشخص کنید؛ ما می خواهیم در آن بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Discontinue use when your supply begins to level out.
[ترجمه گوگل]زمانی که عرضه شما شروع به کاهش کرد، استفاده را متوقف کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که عرضه شما شروع به بیرون آمدن می کند، استفاده از مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 2010 the playing field will start to level out as lending recovers slowly and investment banks are weaned off emergency life-support systems.
[ترجمه گوگل]در سال 2010 زمین بازی شروع به از بین رفتن خواهد کرد زیرا وام‌دهی به آرامی بهبود می‌یابد و بانک‌های سرمایه‌گذاری از سیستم‌های پشتیبانی حیات اضطراری محروم می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۱۰، زمینه بازی به تدریج بهبود خواهد یافت، زیرا وام دهی به کندی بهبود می یابد و بانک های سرمایه گذاری از سیستم های حمایت از زندگی اضطراری تامین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If necessary ballast tanks level out the weight difference to keep the ship stable.
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم مخازن بالاست اختلاف وزن را تراز می کنند تا کشتی پایدار بماند
[ترجمه ترگمان]اگر تانک های بالاست ضروری تفاوت وزن را برای حفظ ثبات کشتی به حداقل برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rise in the unemployment figures should level out soon.
[ترجمه گوگل]افزایش ارقام بیکاری باید به زودی کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]افزایش ارقام نرخ بیکاری به زودی مشخص خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some people hope to level out the big differences between rich and poor.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم امیدوارند که تفاوت های بزرگ بین فقیر و غنی را برطرف کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم امیدوارند که تفاوت های بزرگ بین فقرا و فقرا را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government tried to level out the differences between the rich and the poor.
[ترجمه گوگل]دولت سعی کرد اختلافات بین فقیر و غنی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]دولت سعی کرد تفاوت بین فقرا و فقرا را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soon the land would level out to plateaus.
[ترجمه گوگل]به زودی زمین به فلات تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]خیلی زود زمین به فلات ها وارد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shares were floated on the Stock Market in 1987 at an equivalent 45p and yesterday managed to level out at 260p.
[ترجمه گوگل]این سهام در سال 1987 با قیمت معادل 45p در بازار سهام عرضه شد و دیروز توانست به 260p برسد
[ترجمه ترگمان]سهام در بازار بورس در سال ۱۹۸۷ به معادل ۴۵ p و دیروز در ۲۶۰ صفحه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Audiences are expected to increase for several years and then level out, as the numbers of multiplexes reach saturation point.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که با رسیدن تعداد مالتی پلکس ها به نقطه اشباع، مخاطبان برای چندین سال افزایش یافته و سپس از سطح خود خارج شوند
[ترجمه ترگمان]تماشاگران انتظار می رود که به مدت چند سال افزایش پیدا کنند و سپس از سطح خارج شوند، چون تعداد of ها به نقطه اشباع می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why did it take so long for manufacturing employment to level out?
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر طول کشید تا اشتغال تولیدی به یک سطح برسد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این کار مدت زیادی طول کشید تا کار تولید در سطح از بین برود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برابر کردن (فعل)
contrast, balance, compare, equate, level out, parallel, peer

یک نواخت کردن (فعل)
uniform, level out, stereotype

پیشنهاد کاربران

فروکش کردن احساسات سرکش و طغیان گر
ثابت کردن/ شدن
هم سطح کردن، یکنواخت کردن از نظر ارتفاع
ثابت شدن
مسطح شدن
بدون شیب شدن
یکنواخت شدن
در انتهای شیب در نموادر یا کوه ها که شیب به نزدیک صفر میرسه.
از تب و بات افتادن، متوقف شدن

بپرس