leverage

/ˈlevərɪdʒ//ˈliːvərɪdʒ/

معنی: نیرو، قدرت نفوذ، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
معانی دیگر: عمل اهرم، کاربرد پشنگ، بار خیزانی، پشنگش، وسیله ی انجام کاری، اعمال فشار، زور آوری، نفوذ، قدرت، (بازرگانی) با پول قرضی سرمایه گذاری کردن، با رهن گذاری دارایی سرمایه جور کردن، نسبت بدهی به دارایی، قدرت نفوذ در امری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the type of action that a lever has.
مترادف: pry
مشابه: force, hoist, lift, upthrust

(2) تعریف: the increase in mechanical effectiveness gained through the action of a lever.
مشابه: force, lift, pry, pull

(3) تعریف: the ability to be effective or exert influence, gained by having some advantageous circumstance.
مترادف: clout, influence, pull
مشابه: advantage, authority, say, sway, weight

- He had enough leverage to get us a room in the packed hotel.
[ترجمه کیانا بخشی] به اندازه کافی نفوذ داشت تا برای ما یک اتاق در هتل پر بگیره.
|
[ترجمه گوگل] او اهرم کافی برای گرفتن اتاقی برای ما در هتل مملو از جمعیت داشت
[ترجمه ترگمان] اون به اندازه کافی اهرم فشار داشت که یه اتاق تو هتل جمع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in finance, the degree of ability of a person, company, or group to increase the percentage of return on an investment or investments through borrowing.
مشابه: advantage, influence
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: leverages, leveraging, leveraged
• : تعریف: to provide (an investment or company) with added potential to profit or acquire something through borrowed money.
مترادف: profit
مشابه: advance, benefit, borrow, fund, return

جمله های نمونه

1. leverage enables us to lift almost anything
قدرت اهرم ما را قادر می کند که تقریبا هر چیزی را بلند کنیم.

2. he has enough leverage to get anything done in this company
او آنقدر قدرت دارد که می تواند در این شرکت هرکاری را انجام بدهد.

3. his wealth gives him tremendous leverage in our district
ثروتش در منطقه ی ما به او قدرت زیادی می دهد.

4. His function as a Mayor affords him the leverage to get things done through attending committee meetings.
[ترجمه مقام او به عنوان شهردار او را قادر میسازد تا از طریق شرکت در جلسات کمیته بتواند کارها را به انجام برساند.] مقام او به عنوان شهردار او را دارای این قدرت نفوذ میکند تا از طریق شرکت در جلسات کمیسیون بتواند کارها را به انجام برساند.
|
[ترجمه گوگل]عملکرد او به عنوان شهردار این اهرم را به او می دهد تا کارها را از طریق شرکت در جلسات کمیته انجام دهد
[ترجمه ترگمان]عملکرد او به عنوان شهردار قدرت نفوذ برای انجام کارها از طریق شرکت در جلسات کمیته را به او می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'll have to use leverage to move this huge rock.
[ترجمه گوگل]ما باید از اهرمی برای حرکت این سنگ عظیم استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم از اهرمی برای حرکت این سنگ بزرگ استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are determined to gain more political leverage.
[ترجمه گوگل]آنها مصمم به دستیابی به اهرم سیاسی بیشتر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که اهرم سیاسی بیشتری کسب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her wealth gives her enormous leverage in social circles.
[ترجمه گوگل]ثروت او به او اهرم بسیار زیادی در محافل اجتماعی می دهد
[ترجمه ترگمان]ثروت او به او قدرت زیادی در محافل اجتماعی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pressure to revert to maximising leverage ratios and suppress local authority and community-led development would be intense.
[ترجمه گوگل]فشار برای بازگشت به حداکثر کردن نسبت های اهرمی و سرکوب اقتدار محلی و توسعه تحت رهبری جامعه شدید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فشار برای به حداکثر رساندن نسبت های اهرمی و سرکوب اقتدار محلی و توسعه تحت رهبری جامعه، شدید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the same time, their capacity to leverage private capital in support of these developments has varied considerably.
[ترجمه گوگل]در عین حال، ظرفیت آنها برای استفاده از سرمایه خصوصی در حمایت از این تحولات به طور قابل توجهی متفاوت بوده است
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ظرفیت نفوذ سرمایه خصوصی در حمایت از این تحولات به میزان قابل توجهی تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Operating leverage is very high near the breakeven point and decreases as the level of production increases above the breakeven point.
[ترجمه گوگل]اهرم عملیاتی در نزدیکی نقطه سر به سر بسیار زیاد است و با افزایش سطح تولید بالاتر از نقطه سر به سر کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اهرم عملیاتی در نزدیکی نقطه breakeven بسیار بالا است و با افزایش سطح تولید در بالای نقطه breakeven کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gain from leverage arises because the interest payments on bonds are tax-deductible whereas the dividend payments on shares are not.
[ترجمه گوگل]سود حاصل از اهرم به این دلیل به وجود می آید که پرداخت سود اوراق قرضه قابل کسر مالیات است در حالی که پرداخت سود سهام برای سهام اینگونه نیست
[ترجمه ترگمان]سود حاصل از اهرم افزایش می یابد چون پرداخت ها به اوراق قرضه مشمول کسر مالیات می شوند در حالی که پرداخت های سود سهام در سهام مجاز نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only those whose prodigious skill gives them leverage for negotiating secure contracts are prepared to forsake higher education for sport.
[ترجمه گوگل]فقط کسانی که مهارت فوق العاده به آنها اهرمی برای مذاکره در مورد قراردادهای مطمئن می دهد، آماده هستند تا آموزش عالی را برای ورزش کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی که مهارت خارق العاده آن ها به آن ها قدرت اهرمی برای مذاکره با قراردادهای امن را می دهد، آماده رها کردن آموزش عالی برای ورزش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A buy-out usually involves some form of leverage, in that financing is provided by banks and investment institutions.
[ترجمه گوگل]خرید معمولاً شامل نوعی اهرم است، به این صورت که تأمین مالی توسط بانک ها و مؤسسات سرمایه گذاری تأمین می شود
[ترجمه ترگمان]یک خرید معمولا شامل نوعی اهرم است، که در آن تامین مالی توسط بانک ها و موسسات سرمایه گذاری تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The national brewers' leverage has been intensified as a result of the rise of lager.
[ترجمه گوگل]اهرم ملی آبجوسازان در نتیجه افزایش آبجو تشدید شده است
[ترجمه ترگمان]اهرم ملی brewers به عنوان نتیجه افزایش تولید آبجو تشدید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیرو (اسم)
gut, strength, might, energy, force, power, pep, breath, vigor, blood, brawn, thrust, tuck, zip, vim, leverage, tonus, puissance, vis

قدرت نفوذ (اسم)
leverage

وسیله نفوذ (اسم)
leverage

شیوه بکار بردن اهرم (اسم)
leverage

کار اهرم (اسم)
leverage

دستگاه اهرمی (اسم)
leverage

تخصصی

[آمار] 1. داده های نافذ 2. اهرمی

انگلیسی به انگلیسی

• action of a lever; mechanical power supplied by a lever; influence, ability to affect or alter people or circumstances; use of borrowed money to increase the return on an investment
use one's influence to affect people or circumstances; increase the return on an investment by using borrowed money
leverage is the ability to influence people.
leverage is also the force that is applied to an object when a lever is used.

پیشنهاد کاربران

۱. عمل اهرم. کاربرد اهرم ۲. نفوذ مکانیکی اهرم. قدرت حاصل از اهرم ۳. نفوذ. زور. قدرت. وسیله اعمال فشار
مثال:
His wealth gives him tremendous leverage in our district.
ثروتش به او قدرت {و نفوذ} فوق العاده ای در منطقه ما می دهد.
To leverage something means to use it to one’s advantage or to gain a strategic advantage by using a particular resource or influence.
استفاده کردن از چیزی به نفع خود یا به دست آوردن مزیت استراتژیک با استفاده از یک منبع یا نفوذ خاص.
...
[مشاهده متن کامل]

For example, a company might leverage social media to expand its customer base.
In a negotiation, a person might leverage their knowledge to get a better deal.
A person might say, “I’m going to leverage my expertise to advance in my career. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-using/
مزیت - امتیاز - عامل برتری - وسیله اعمال زور یا نفوذ
to take advantage of, or in many cases, simply to use
ضریب اهرمی
نسبت پول یک معامله گر به میزان وامی که از طرف بروکر به وی داده شده تا معاملات خود را انجام دهد.
به کار گرفتن
leverage X to Y
از . . . . . به عنوان وسیله ای برای . . . . . . . استفاده کردن
در بازار های مالی برخی بروکر ها به معامله گران خود اجازه استفاده از لوریج را می دهند ( مثلا: یک به هزار ) . در نتیجه فرد می تواند با استفاده از اهرم , معاملاتی با حجم بزرگتر را اجرا کند. 100 دلار پول دارد
...
[مشاهده متن کامل]
و با لوریج 1000 , معاملات صد هزار دلاری انجام می دهد اگر سود کند هزار برابر سود می کند و اگر ضرر کند . . بیچاره می شود.

نیرو، اهرم فشار، وسیله نفوذ
استفاده کردن
قدرت گرفتن از چیزی
اسم: اهرم فشار، نفوذ، بُرش
فعل: از چیزی نهایت استفاده/بهره رو بردن
This system will help you to leverage your time so that you get more done.
اهرم فشار، نقطه ضعف، آتو
آتو ، اهرم فشار
leverage ( فیزیک )
واژه مصوب: مزیت اهرم
تعریف: نسبت نیروی ایستادگی به نیروی کارگر یا نسبت بازوی کارگر به بازوی ایستادگی در اهرم
نفوذ - برش
China may well have made a major new strategic gain in the Gulf on Saturday, and one that gives it great influence in the MENA region as well as major new leverage in competing with the United States
اهرم فشار
قدرت نفوذ
از اهرم . . . استفاده کردن، ( اهرم ) . . . را به کار گرفتن
دست بالا داشتن
اهرم فشار
Lever هم میگن
البته Lever بیشتر برای اهرم ( میله ای که به کمکش چیزی را بلند میکنیم یا حرکت میدیم ) بکار میره
Leverage چیزیه که گرو نگه داشته میشه تا پلی برای رسیدن به هدف باشه
بهره بردن
به واسطه ی
( n ) گرو
( v ) گرو کشی کردن
اعمال نفوذ
اهرم فشار
نهایت استفاده را کردن/بردن ( از چیزی که وجود دارد )
بهره بردن / بکار گرفتن ( چیزی/وسیله ای/. . . )
از حداکثر ظرفیت چیزی/کسی بهره بردن/استفاده کردن
مورد استفاده قرار دادن/بکار بردن ( چیزی یا وسیله ای که از قبل وجود دارد و یا ساخته شده است )
اسم: بهره مندی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس