lieu

/ˈluː//luː/

معنی: جا، در عوض
معانی دیگر: مکان، محل، عو­، بجای، در عو­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in lieu of
• : تعریف: the place formerly occupied by something or someone.
مشابه: location

- The old painting had been removed, and the one substituted in its lieu was not nearly as splendid.
[ترجمه گوگل] تابلوی قدیمی حذف شده بود و تابلویی که به جای آن جایگزین شده بود، به آن زیبایی نبود
[ترجمه ترگمان] نقاشی کهنه را برداشته بودند و کسی که جای آن را به جای گذاشته بود، به جای آن که باشکوه باشد، جایگزین آن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in lieu of
به جای،درعوض

2. we gave them food in lieu of money
به جای پول به آنها خوراک دادیم.

3. They took cash in lieu of the prize they had won.
[ترجمه شهلا زند] آنها در عوض جایزه ای که برده بودند پول نقد گرفتند.
|
[ترجمه گوگل]آنها به جای جایزه ای که برده بودند پول نقد گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای جایزه ای که برده بودند، پول نقد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A 10 percent service charge is added in lieu of tipping.
[ترجمه گوگل]10 درصد هزینه خدمات به جای انعام اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]۱۰ درصد از هزینه خدمات به جای پول دادن اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company offered us time off in lieu.
[ترجمه علی رضا] شرکت در عوض به ما مرخصی پیشنهاد داد.
|
[ترجمه گوگل]شرکت به جای آن به ما مرخصی داد
[ترجمه ترگمان]شرکت به جای دیگری به ما فرصت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enter, then, one expects, the lodging agreement in lieu of the previously favoured licence agreement.
[ترجمه گوگل]پس، انتظار می رود، قرارداد اقامت را به جای توافق نامه مجوز قبلی مورد علاقه وارد کنید
[ترجمه ترگمان]در اینصورت، یک انتظار، توافقنامه اقامت به جای توافق نامه مجوز مورد نظر قبلی، مورد انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In lieu of massive press conferences, he preferred more informal sessions with the media.
[ترجمه گوگل]به جای کنفرانس های مطبوعاتی گسترده، او جلسات غیررسمی بیشتری با رسانه ها را ترجیح داد
[ترجمه ترگمان]وی به جای کنفرانس های مطبوعاتی گسترده، جلسات غیررسمی تری با رسانه ها را ترجیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. James was held in lieu of $ 100,000 bail.
[ترجمه گوگل]جیمز به جای وثیقه 100000 دلاری بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]جیمز به جای ۱۰۰،۰۰۰ دلار به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In lieu of real out-of-town travel, Kingfisher fills the bill nicely.
[ترجمه گوگل]به جای سفر واقعی به خارج از شهر، Kingfisher صورتحساب را به خوبی پر می کند
[ترجمه ترگمان]به جای سفر خارج از شهر، ماهی خوراک این لایحه را به خوبی پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In lieu of inviting decor, the War Room had the latest technology.
[ترجمه گوگل]به جای دکور دعوت کننده، اتاق جنگ دارای آخرین فناوری بود
[ترجمه ترگمان]به جای دعوت از دکور، اتاق جنگ آخرین تکنولوژی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He remains in the Orange County Jail in lieu of $ 250, 000 bond.
[ترجمه گوگل]او به جای وثیقه 250000 دلاری در زندان اورنج کانتی باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]او به جای ۲۵۰ هزار دلار در زندان بخش آرنج باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was being held in lieu of $40,000 bail.
[ترجمه گوگل]او به جای وثیقه ۴۰ هزار دلاری در بازداشت بود
[ترجمه ترگمان]او به جای ۴۰،۰۰۰ دلار به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We work on Saturdays and have a day off in lieu during the week.
[ترجمه گوگل]ما شنبه ها کار می کنیم و در طول هفته یک روز تعطیل داریم
[ترجمه ترگمان]ما روزه ای شنبه کار می کنیم و در ازای این هفته یک روز تعطیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paintings were left to the nation by the Duke of Norfolk in lieu of inheritance taxes.
[ترجمه گوگل]این نقاشی ها توسط دوک نورفولک به جای مالیات بر ارث به ملت سپرده شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی ها توسط دیوک آو نورفک به جای مالیات ارث به ملت سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He left what little furniture he owned to his landlord in lieu of rent.
[ترجمه گوگل]او اثاث کمی را که داشت به جای اجاره به صاحبخانه اش واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]به جای اجاره خانه، اثاثیه کوچکی را که متعلق به کاروانسرا دار بود ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

در عوض (اسم)
quid pro quo, lieu

انگلیسی به انگلیسی

• stead, place
in lieu means instead of something or as a replacement for it; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

بپرس