limitations

جمله های نمونه

1. the limitations of language in conveying thought
محدودیت های زبان در رساندن اندیشه

2. we are all subject to human limitations
ما همه دستخوش کاستی هایی هستیم که مختص بشر است.

3. all post offices have weight and size limitations
همه ی ادارات پست در مورد وزن و اندازه محدودیت هایی دارند.

تخصصی

[حسابداری] محدودیتها

انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of being limited or restricted (e.g.: "i enjoy living in an apartment, but it has its limitations. for instance, you don't have your own garden.")

پیشنهاد کاربران

معایب
در متون پژوهشی به مفهوم محدودیت هایی است که بر روند و نتیجه پژوهش تاثیر گذاشته و از دایره دسترس و کنترل پژوهشگر خارج هستند. از نظر من بهترین معادل برای این واژه "محدودیتها" است.
حدود، محدودیت ها، کاستی ها

بپرس