liquate

/ˈlaɪkweɪt//ˈlɪkweɪt/

معنی: اب کردن، گداختن، ذوب کردن، تبدیل باب کردن
معانی دیگر: (فلز کاری) گرما دادن (به فلز و غیره برای جدا کردن مواد زود گداز)، قال کردن

مترادف ها

اب کردن (فعل)
dissolve, flux, liquate

گداختن (فعل)
dissolve, melt, thaw, flux, liquate, smelt, fuse, liquify, liquefy, fuze

ذوب کردن (فعل)
found, melt, liquate

تبدیل باب کردن (فعل)
liquate

انگلیسی به انگلیسی

• become liquid, melt; separate by melting

پیشنهاد کاربران

بپرس