live on

/lɪv ɑn//lɪv ɒn/

جمله های نمونه

1. Medicines are not meant to live on.
[ترجمه Alireza] ( مصرف ) داروها به معنای بقای عمرتان نیست ( نمیتواند تضمین کننده ی این امر باشد ) .
|
[ترجمه گوگل]داروها قرار نیست زنده بمانند
[ترجمه ترگمان]دارو به معنای زنده ماندن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was becoming more and more difficult to live on his salary.
[ترجمه Alireza] با این میزان حقوق که به ایشان تعلق میگرفت، تامین مایحتاج زندگی به مراتب داشت رو به سخت تر و سخت تر شدن گرایش پیدا میکرد.
|
[ترجمه Alireza] با چنین حقوقی امرار معاش براش رفته رفته سخت تر میشد.
|
[ترجمه Noplin] زندگی کردن بر اساس درآمدش داشت سخت تر و سخت تر میشد.
|
[ترجمه گوگل]زندگی با حقوق او روز به روز سخت تر می شد
[ترجمه ترگمان]زندگی کردن با حقوق او دشوارتر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I can't live on my low pay.
[ترجمه گلی افجه ] نمی توانم با حقوق کم زندگی کنم
|
[ترجمه سینا] من نمیتوانم با خرجی کم زندگی کنم.
|
[ترجمه مرتضی کشکولی] من نمی توانم با حقوق کم خودم زندگی کنم
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با حقوق کم خود زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم با حقوق کوتاه خودم زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They find it hard to live on their state pension.
[ترجمه Alireza] آنها شرایط زندگی رو با این وضع حقوق بازنشستگیشان سخت میپندارند.
|
[ترجمه گوگل]برای آنها زندگی با حقوق بازنشستگی دولتی دشوار است
[ترجمه ترگمان]آن ها به سختی می توانند در حقوق بازنشستگی خود زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I live on Station Road, just past the post office.
[ترجمه Alireza] در جاده ی استیشن ( جنوب شرقی شهر کمبریج انگلستان ) درست بعد از اداره ی پست زندگی میکنم.
|
[ترجمه گوگل]من در خیابان ایستگاه زندگی می کنم، همین الان از اداره پست می گذرم
[ترجمه ترگمان]من در جاده ایستگاه زندگی می کنم، از اداره پست گذشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are demanded to live on campus.
[ترجمه گوگل]از آنها خواسته می شود در محوطه دانشگاه زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]از آن ها خواسته می شود در محوطه دانشگاه زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Large herds of bison used to live on the plains of North America.
[ترجمه گوگل]گله های بزرگ گاومیش کوهان دار امریکایی در دشت های آمریکای شمالی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]گله های بزرگ گاومیش کوهان دار آمریکایی برای زندگی در دشت های آمریکای شمالی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had to live on bread and water when I was a student.
[ترجمه گلی افجه ] وقتی دانشجو بودم مجبور بودم با نان و اب زندگی کنم
|
[ترجمه گوگل]در دوران دانشجویی مجبور بودم با آب و نان زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی دانشجو بودم مجبور بودم روی نان و آب زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has barely enough money to live on.
[ترجمه گلی افجه ] او به ندرت پول کافی برای زندگی دارد
|
[ترجمه گوگل]او به سختی پول کافی برای زندگی دارد
[ترجمه ترگمان]اون به اندازه کافی پول برای زندگی کردن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vultures live on the flesh of dead animals.
[ترجمه Alireza] کرکس ها از گوشت حیوانات مرده تغذیه میکنند.
|
[ترجمه گوگل]کرکس ها روی گوشت حیوانات مرده زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]لاشخورها روی گوشت حیوانات مرده زندگی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will you swear to it that you'll always live on your own?
[ترجمه Alireza] قسم میخوری برای همیشه تنهایی زندگی کنی؟
|
[ترجمه Narges] قسم میخوری که همیشه برای مخارج زندگی متکی به خودت باشی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا به آن قسم می خورید که همیشه به تنهایی زندگی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]قسم می خوری که همیشه در زندگی خودت زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I live on an invalidity pension.
[ترجمه گوگل]من با مستمری از کارافتادگی زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]من با حقوق بازنشستگی invalidity زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most first-year students live on campus.
[ترجمه Alireza] اکثر دانشجویان سال اولی در پردیس دانشگاه زندگی میکنند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر دانشجویان سال اول در محوطه دانشگاه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]اکثر دانش آموزان سال اول در محوطه دانشگاه زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was earning just enough money to live on .
[ترجمه Alireza] فقط به اندازه ی اینکه زنده بماند پول درمی آورد.
|
[ترجمه گوگل]او فقط به اندازه کافی پول برای زندگی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی پول در می آورد که بتواند زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many people find it hard to live on a basic state pension .
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از مردم زندگی با حقوق بازنشستگی دولتی دشوار است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم سخت است که در یک مقرری پایه دولتی زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exist on, subsist on; continue to live

پیشنهاد کاربران

تغذیه کردن
پابرجا ماندن
این فریزال ورب یک مترادف داره get by یعنی گذران زندگی یا زندگی بخور و نمیر داشتن میده میتونید جای هم استفاده کنید
Have enough money for basic things you need to live
It's difficult for me and my wife to live on only one salary.
به نقل از هزاره:
1 - [میوه، شیر و غیره] رژیمِ . . . را داشتن، فقط. . . خوردن، با . . . زنده بودن
2 - [پول، حقوق همسر و غیره] متکی به . . . بودن، با . . . زندگی کردن
3 - به زندگی ادامه دادن؛ [سنت، خاطره] باقی ماندن، دوام آوردن
بهترین که بچه ها هم اشاره کردن امرارمعاش کردن
زندگی با حداقل امکانات
روز خود را شب کردند یا زندگی خود را چرخاندن
. Eg:You can't live on €50 a week
ترجمه ی مثال: تو نمیتونی با ۵۰ یورو زندگیت رو بچرخونی یا به قول معروف روزت را شب کنی.

یه زندگی بخور و نمیر داشتن پول به حدی که زنده بمانیم مثل غذا ( یعنی زندگی بیشتر مردم ایران به خصوص مرز نشینان🙌
زندگی کردن درحدبخورنمیر - زنده بودن بااندکی پس انداز
امرارمعاش کردن، مخارج زندگی راتامین کردن
( خاطره، نام ) زنده ماندن - باقی ماندن
امرار معاش کردن
دوام اوردن
مستقل بودن
be financially supported by
continue to live through hardship or adversity
to keep oneself alive by eating
زندگی را گذراندن با
The pirimitive Man used to live on hunting
انسان اولیه زندگی را با شکار می گذراند
زندگی با
باقی ماندن
در خاطره باقی ماندن هم میشه
گذران زندگی
باقی ماندن، دوام اوردن، تا ابد زنده ماندن
١ - خوردن یا تغذیه از یک غذای خاص ٢ - داشتن مقدار مشخصی پول برای خرید مایحتاج های زندگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس