loaded

/ˈloʊdɪd//ˈləʊdɪd/

معنی: پر، مست، مملو، بار شده، پربار، دارای پول زیاد، پولدار
معانی دیگر: دارای بار، بار دار، حامل، (سلاح) پر، (خودمانی) پولدار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: carrying a load, esp. the maximum load.

(2) تعریف: of certain weapons, containing ammunition.

(3) تعریف: distorted by prejudice or irrelevant emotional content, as a question or assertion.

(4) تعریف: (informal) intoxicated.
مشابه: high

(5) تعریف: (informal) wealthy.
مشابه: fat, rich

(6) تعریف: of dice, weighted so as to be fraudulent.

جمله های نمونه

1. loaded dice
(در بازی های با تاس مانند نرد) تاس تقلبی

2. a loaded camera
دوربین پر (از فیلم)

3. a loaded revolver
هفت تیر پر

4. a loaded rifle
تفنگ پر

5. a loaded ship
کشتی بار شده

6. a cart loaded with hay
گاری پراز کاه

7. the boat was loaded with passengers
کشتی پر بود از مسافر.

8. the dame is loaded with money!
زنه حسابی پولداره !

9. the truck is loaded down
کامیون پر از بار شده است.

10. this poem is loaded with meaning
این شعر پر معنی است.

11. a novel that is loaded with excitement
رمانی که پر است از هیجان

12. the dissuasive power of a loaded gun
قدرت بازدارنده ی یک هفت تیر پر

13. when all the beets are harvested they are loaded onto trucks
وقتی همه ی چغندرها برداشت شد آنها را در کامیون بار می کنند.

14. The ship is loaded with military equipment.
[ترجمه گوگل]کشتی با تجهیزات نظامی بارگیری می شود
[ترجمه ترگمان]این کشتی حامل تجهیزات نظامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They loaded us down with gifts.
[ترجمه گوگل]آنها ما را با هدایایی بار کردند
[ترجمه ترگمان] اونا ما رو با یه هدیه پر کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The lorry was loaded with crates of beer.
[ترجمه گوگل]کامیون با جعبه های آبجو پر شده بود
[ترجمه ترگمان]ماشین باری پر از جعبه آبجو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The ship was loaded down with extra cargo.
[ترجمه گوگل]کشتی با محموله اضافی بارگیری شد
[ترجمه ترگمان]کشتی با بار اضافی پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The data can subsequently be loaded on a computer for processing.
[ترجمه گوگل]داده ها می توانند متعاقباً برای پردازش در رایانه بارگذاری شوند
[ترجمه ترگمان]این داده ها متعاقبا می توانند روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She loaded up his collection of vintage wines into crates.
[ترجمه گوگل]او مجموعه شراب های قدیمی او را در جعبه ها قرار داد
[ترجمه ترگمان]کلکسیون his از انواع شراب انگور را در صندوق ها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Try to avoid politically loaded terms like "nation".
[ترجمه گوگل]سعی کنید از اصطلاحات سیاسی مانند "ملت" اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از عبارات پر بار سیاسی مانند \"ملت\" دوری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر (صفت)
full, rounded, ample, loaded, laden, fraught, rife, flown, top-full, populous

مست (صفت)
loaded, drunk, boozy, drunken, intoxicated, plastered, groggy, tipsy, instable, languorous, soused

مملو (صفت)
full, loaded, laden, fraught, rife

بار شده (صفت)
loaded, fraught

پربار (صفت)
proliferous, plenteous, loaded, weighty, productive, overloaded

دارای پول زیاد (صفت)
loaded

پولدار (صفت)
wealthy, loaded, well-fixed, well-heeled, well-off

تخصصی

[برق و الکترونیک] بار شده

انگلیسی به انگلیسی

• burdened; filled full; packed with freight; filled with ammunition; drunk (informal); very rich (informal); altered in a way which affects the result of a throw (of dice)
if something is loaded with things, it has a large number of them in it or on it.
if a weapon is loaded, it has ammunition such as bullets in it.
if you say that someone is loaded, you mean that they have a lot of money; an informal use.
a loaded remark or question has more significance, meaning, or purpose than it appears to have.
see also load.

پیشنهاد کاربران

حقوق : بارگیری کردن
گاهی می تواند موذیانه ترجمه شود.
Loaded question
سوال موذیانه
این عبارات هم معنی هستند
made of money
loaded
rolling in dough
rolling in money
have money to burn
همه به معنی : خیلی پولدار بودن
( در مورد سوال )
جهت دار
خر پول
پربار
Drunk
loaded ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بارشده
تعریف: ویژگی داده‏ها یا برنامه‏هایی که بار شده باشند
مسلح هم میشه.
مست
مجهز
مجهز شده
بار گذاری شده، محلول بار گیری شده
( دارای نکته ) انحرافی، مچ گیر {سخن یا کلام} معنی دار، کنایه آمیز
پولدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس