loan

/ˈloʊn//ləʊn/

معنی: وام، قرض، قرضه، واژه عاریه، عاریه دادن، قرض کردن
معانی دیگر: استقراض، سپنج، عمل قرض دادن یا امانت دادن، وام دادن، قرض دادن، امانت دادن، عاریه، قر­ کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: that which is lent or borrowed.
مشابه: advance, credit, loaner, principal

- They received a loan of half a million dollars to start their business.
[ترجمه SSA] آنها برای شروع کسب و کار خود، یک وام نیم میلیون دلاری دریافت کردند.
|
[ترجمه گوگل] آنها نیم میلیون دلار وام برای راه اندازی کسب و کار خود دریافت کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها وامی به مبلغ نیم میلیون دلار برای شروع کسب وکار خود دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was having difficulty paying back his loan.
[ترجمه baran] او با پرداخت وام خودمشکل داشت .
|
[ترجمه گوگل] او در بازپرداخت وام خود با مشکل مواجه بود
[ترجمه ترگمان] او به زحمت وام خود را پس می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The car is not mine; it's just a loan.
[ترجمه spongebob] این ماشین مال من نیست فقط امانته
|
[ترجمه يكتا] ماشین مال من نیست فقط یه قرضه
|
[ترجمه گوگل] ماشین مال من نیست این فقط یک وام است
[ترجمه ترگمان] ماشین مال من نیست فقط یک وام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of lending.
مترادف: financing
مشابه: bankrolling, usury

- Her parents' loan of the money for the house was greatly appreciated.
[ترجمه گوگل] وام پدر و مادرش از پول خانه بسیار مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] میزان وام والدینش از این خانه به شدت مورد قدردانی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: loans, loaning, loaned
(1) تعریف: to give temporarily.
مترادف: lend

- Can you loan me a jacket and tie to wear to the restaurant?
[ترجمه bita] آیا میتوانی به من یک کت و کروات قرض بدهی تا در رستوران بپوشم؟
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانید یک ژاکت و کراوات به من قرض دهید تا در رستوران بپوشم؟
[ترجمه ترگمان] میتونی یه کت و کراوات بهم قرض بدی که به رستوران بپوشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lend (money), usu. at a rate of interest.
مترادف: lend
مشابه: accommodate, back, bankroll, finance, float

- He thinks the bank won't loan money to someone like him.
[ترجمه گوگل] او فکر می کند بانک به کسی مثل او وام نمی دهد
[ترجمه ترگمان] فکر می کنه بانک به کسی مثل اون پول قرض نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a loan or loans.
مترادف: lend

- The banks are not loaning these days if they perceive any risk.
[ترجمه گوگل] این روزها بانک ها اگر ریسکی را درک کنند، وام نمی دهند
[ترجمه ترگمان] بانک ها این روزها قرض نمی کنند اگر ریسک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a loan installment
قسط وام

2. a loan with easy terms
وامی با شرایط آسان

3. fiduciary loan
وام شرافتی

4. the loan of a pen
قرض دادن قلم

5. the loan repayment is deferrable until norooz
بازپرداخت وام تا نوروز قابل تعویق است.

6. call loan
وام دیداری (عندالمطالبه)

7. callable loan
وام پیش پرداخت پذیر (که وام گیرنده می تواند پیش از موعد بازپرداخت کند)

8. discount loan
وام تنزیل شده

9. inventory loan
وام تامین موجودی

10. on loan
به قرض (داده شده)،ودیعه دادن،به امانت

11. a bank loan
وام بانکی

12. a collateral loan
وام مرهونه (وامی که در مقابل دادن وثیقه اهدا می شود)

13. a hundred-year loan
وام صد ساله

14. a one-hundred-toman loan
یک وام صد تومانی

15. a time loan
وام مدت دار

16. an interest-free loan
وام بدون بهره

17. an interest-free loan
وام بی بهره،قرض الحسنه

18. to spread loan payments over a two-year period
باز پرداخت وام را در دو سال تقسیط کردن

19. an interest free loan
وام بی بهره،قرض الحسنه

20. he repaid his loan plus interest
وام خود را به اضافه ی بهره آن بازپرداخت کرد.

21. to grant a loan to an applicant
به درخواست کننده وام دادن

22. to make a loan of something
چیزی را قرض دادن

23. to receive a loan you must offer your house as collateral
برای دریافت وام،خانه ات را باید به وثیقه بگذاری.

24. to secure a loan from a bank
از بانک یک وام دست و پا کردن

25. to service a loan
بهره و کارمزد وام را پرداختن

26. may i have the loan of your dictionary?
ممکن است دیکسیونر خود را به من قرض بدهید؟

27. the balance ot the loan
تتمه ی وام

28. the disbursement of the loan has been completed
اعطای وام انجام شده است.

29. the paintings are on loan from the national museum
این نقاشی ها از موزه ی ملی به امانت گرفته شده است.

30. the banks are willing to loan ten million dollars to tide over the company
بانک ها حاضرند برای سروسامان دادن به وضع مالی شرکت ده میلیون دلار وام بدهند.

31. the final tranche of the loan
قسط آخر وام

32. to pay interest on a loan
بهره ی وام را دادن

33. he nixed my request for a loan
او با درخواست وام من مخالفت کرد.

34. she boldly asked for a new loan
او با پررویی درخواست وام دیگری کرد.

35. she hit me up for a loan
از من قرض خواست.

36. to renege on the payment of a loan
در پرداخت بدهی دبه کردن

37. their mission was to ask for a new loan
ماموریت آنها درخواست برای وام جدید بود.

38. they sweetened the deal by offering an interest-free loan
آنان با دادن پیشنهاد وام بی بهره معامله را پذیرفتنی تر کردند.

39. he offered his ring as a pledge for the loan
او انگشتر خود را به عنوان وثیقه ی وام ارائه داد.

40. i am ashamed to ask him again for a loan of money
رویم نمی شود که دوباره از او پول قرض بخواهم.

41. the bank charges me ten percent interest for the loan
بانک از من بابت وام ده درصد بهره می گیرد.

42. homa went to the bank to see about getting a loan
هما به بانک رفت تا ترتیب گرفتن وام را بدهد.

مترادف ها

وام (اسم)
accommodation, loan, debt

قرض (اسم)
loan, debt, trust

قرضه (اسم)
loan

واژه عاریه (اسم)
loan, loanword

عاریه دادن (فعل)
loan, lend

قرض کردن (فعل)
loan, borrow

تخصصی

[حقوق] وام دادن، وام، قرضه
[ریاضیات] قرض، قرضه، وام

انگلیسی به انگلیسی

• amount of money that has been borrowed; something borrowed; act of giving temporarily
lend a sum of money for a period of time; give temporarily, lend
a loan is a sum of money that you borrow, usually from a bank or government, and have to pay back in smaller amounts with interest every week, month, or year.
if someone gives you a loan of something, you borrow it from them.
if a book or picture is on loan, it has been borrowed.
if you loan something to someone, you lend it to them.

پیشنهاد کاربران

اینجا loan اسم هست و با borrowکه فعل هست فرق داره، get a loan میشه، ولی borrow خودش فعل هست به معنی قرض گرفتن
وام - امانت - قرض گرفته شده ( - قرض داده شده )
1. قرض دادن
2. وام دادن
Meaning: A loan is something, usually money, that one person lends to another
Example: I got a loan from the bank
لون ( واحد مسافت )
وام
جمله=She had to take out a loon to buy a house

در حالت فعل: مدیون بودن - وامدار بودن
Loaned: وامدار - مدیون
امانت یا قرض
, If you take out a loan, borrow money usually from bank
وام، قرض
Borrow
قرض از بانک یا وام
وام
وام
an amount of money that a person borrow from bamk
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس