lobotomy

/loʊˈbɒtəmi//ləʊˈbɒtəmi/

معنی: برش قسمتی از مغز
معانی دیگر: (جراحی مغز) لب برداری، جراحی برش قسمتی از مغز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lobotomies
• : تعریف: surgery involving a cut into or across a lobe of the brain.

جمله های نمونه

1. He pioneered the surgical technique called frontal lobotomy.
[ترجمه گوگل]او پیشگام تکنیک جراحی به نام لوبوتومی فرونتال بود
[ترجمه ترگمان]او پیشگام تکنیک جراحی بنام lobotomy پیشانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A frontal lobotomy was of more use.
[ترجمه گوگل]لوبوتومی فرونتال کاربرد بیشتری داشت
[ترجمه ترگمان]فشار پیشانی بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On at least two occasions a lobotomy was considered and rejected for Alfred, who became ill in late 194
[ترجمه گوگل]حداقل در دو مورد برای آلفرد که در اواخر سال 194 بیمار شد، لوبوتومی در نظر گرفته شد و رد شد
[ترجمه ترگمان]حداقل دو بار یک lobotomy در نظر گرفته شد و برای آلفرد که در اواخر ۱۹۴ (۱۹۴)بیمار شد، رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had a lobotomy in 195
[ترجمه گوگل]او در سال 195 لوبوتومی انجام داد
[ترجمه ترگمان]در جاده ۱۹۵ a داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. " His name is a corruption of "lobotomy, " a nod to a last minute change to the character.
[ترجمه گوگل]نام او نوعی فساد "لوبوتومی" است، اشاره ای به تغییر لحظه آخری شخصیت
[ترجمه ترگمان]\"اسم او فساد\" lobotomy \" است، اشاره ای به تغییر دقیقه آخر شخصیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That unintentional lobotomy would be hard to explain.
[ترجمه گوگل]توضیح آن لوبوتومی ناخواسته دشوار است
[ترجمه ترگمان]این عمل جراحی روی مغز انجام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How did the lobotomy ever become accepted medical practice?
[ترجمه گوگل]چگونه لوبوتومی به یک عمل پزشکی پذیرفته شده تبدیل شد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه lobotomy تا به حال این عمل جراحی را پذیرفته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first such technique was the prefrontal lobotomy.
[ترجمه گوگل]اولین چنین تکنیکی لوبوتومی پره پیشانی بود
[ترجمه ترگمان]اولین تکنیک از این دست the پیشانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, the lobotomy always had its critics.
[ترجمه گوگل]البته لوبوتومی همیشه منتقدانی داشت
[ترجمه ترگمان]البته، lobotomy همیشه منتقدان خود را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh please, kia what you need is lobotomy.
[ترجمه گوگل]اوه لطفا، کیا آنچه شما نیاز دارید لوبوتومی است
[ترجمه ترگمان] \"اوه، خواهش می کنم\" کیا رو باید جراحی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "My idea was to avoid lobotomy, " Delgado says, "with the help of electrodes implanted in the brain.
[ترجمه گوگل]دلگادو می گوید: «ایده من این بود که با کمک الکترودهای کاشته شده در مغز از لوبوتومی اجتناب کنم
[ترجمه ترگمان]دلگادو با کمک الکترودهای کاشته شده در مغز، گفت: \" ایده من این بود که از lobotomy اجتناب کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How did the lobotomy ever become accepted medical practice? And why are people still getting them today, under the less-disturbing name "lobectomy"?
[ترجمه گوگل]چگونه لوبوتومی به یک عمل پزشکی پذیرفته شده تبدیل شد؟ و چرا مردم هنوز هم امروزه آنها را تحت نام کمتر آزاردهنده "لوبکتومی" دریافت می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه the تا به حال این عمل جراحی را پذیرفته بود؟ و چرا مردم هنوز هم اکنون تحت نام - \"lobectomy\" قرار می گیرند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Naomi was again institutionalized, and this time was given a prefrontal lobotomy.
[ترجمه گوگل]نائومی دوباره نهادینه شد و این بار لوبوتومی جلوی مغز انجام شد
[ترجمه ترگمان]نایومی \"هم دوباره بستری شد\" و این دفعه مغزش رو از مغزش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All we know is that there were success stories, including at least one lobotomy.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می دانیم این است که داستان های موفقیت آمیزی وجود داشت، از جمله حداقل یک لوبوتومی
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می دانیم این است که داستان های موفقیت شامل حداقل یک lobotomy وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برش قسمتی از مغز (اسم)
lobotomy

انگلیسی به انگلیسی

• surgical severing of one or more of the nerve tracts leading from the frontal lobe of the brain (formerly done as a treatment for certain mental disorders)
a lobotomy is a surgical operation in which some of the nerves in the brain are cut in order to treat severe mental illness; a medical term.

پیشنهاد کاربران

a medical operation in which cuts are made in or near the front part of the brain, used in the past for the treatment of severe mental problems
یک عمل پزشکی که در آن بریدگی هایی در قسمت جلویی مغز یا نزدیک آن ایجاد می شود که در گذشته برای درمان مشکلات روانی شدید استفاده می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

لوبوتومی یا لوکوتومی نام نوعی جراحی افراطی و منسوخ شده بر روی مغز انسان است که در نیمه اول قرن بیستم به منظور درمان اختلالات روانی انجام می شد. پروسه خطرناک لوبوتومی که بر پایه ایجاد برش و آسیب تعمّدی به لوب پیشانی مغز استوار بود، معمولاً نتیجه معکوس و مخرب داشت و در بهترین حالت بیمار را در حالت بی تفاوتی حسی، شناختی و عاطفی نسبت به دنیای پیرامون قرار می داد. این جراحی امروزه غیرعلمی و غیراخلاقی شناخته می شود.
Synonym
leucotomy /UK

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lobotomy• https://en.wikipedia.org/wiki/Lobotomy
معنی: نوعی جراحی مغز که در گذشته برای درمان بیماری های ذهنی و یا مشکلات روانی انجام می شده که در آن قسمتی از بخش قدامی مغز ( که زیر استخوان پیشانی قرار دارد ) برداشته می شده است.
Oxford: A surgical operation involving incision into the prefrontal lobe of the brain, formerly used to treat mental illness
...
[مشاهده متن کامل]

Cambridge: a medical operation in which cuts are made in or near the front part of the brain, used in the past for the treatment of severe mental problems
Longman: a medical operation to remove part of someone’s brain in order to treat their mental problems

بپرس