localisation

جمله های نمونه

1. It is tempting to refer this accuracy of localisation to qualitative differences within the scale of pressure sensations.
[ترجمه گوگل]وسوسه انگیز است که این دقت محلی سازی را به تفاوت های کیفی در مقیاس احساس فشار ارجاع دهیم
[ترجمه ترگمان]استفاده از این دقت بومی سازی به تفاوت های کیفی در مقیاس احساسات فشار اغوا کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ultrasound was used for localisation of the stones, constant monitoring of fragmentation and refocusing of the larger fragments during lithotripsy.
[ترجمه گوگل]از اولتراسوند برای محلی سازی سنگ ها، نظارت مداوم بر تکه تکه شدن و تمرکز مجدد قطعات بزرگتر در حین سنگ شکنی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]فراصوت برای تعیین محل سنگ ها، نظارت دایم از خردایش و refocusing قطعات بزرگتری در طول lithotripsy استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A suboptimal ultrasonographic localisation could explain less satisfactory results obtained in some other centres.
[ترجمه گوگل]محلی سازی سونوگرافی کمتر از حد مطلوب می تواند نتایج کمتر رضایت بخشی به دست آمده در برخی از مراکز دیگر را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]یک بومی ultrasonographic غیر بهینه می تواند نتایج رضایت بخشی را که در برخی مراکز دیگر بدست آمده است را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because of its extensive tissue localisation, its effects on a variety of biological systems has been assessed.
[ترجمه گوگل]به دلیل محلی سازی بافت گسترده آن، اثرات آن بر انواع سیستم های بیولوژیکی ارزیابی شده است
[ترجمه ترگمان]به دلیل بومی کردن بافت گسترده آن، اثرات آن بر روی انواع مختلف از سیستم های زیستی مورد ارزیابی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Localisation and all aspects of globalization depend heavily on technology.
[ترجمه گوگل]بومی سازی و همه جنبه های جهانی شدن به شدت به فناوری بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]Localisation و همه جنبه های جهانی سازی به شدت وابسته به تکنولوژی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a localisation project is completed, all translations should be incorporated into the memories maintained by the company.
[ترجمه گوگل]پس از تکمیل پروژه بومی سازی، تمام ترجمه ها باید در حافظه های نگهداری شده توسط شرکت گنجانده شوند
[ترجمه ترگمان]پس از تکمیل پروژه موضعی، همه ترجمه ها باید در حافظه نگهداری شده توسط شرکت گنجانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A tool specifically designed for software localisation can be used to visually adjust the dialogue layout during translation.
[ترجمه گوگل]ابزاری که به طور خاص برای محلی سازی نرم افزار طراحی شده است می تواند برای تنظیم بصری طرح دیالوگ در حین ترجمه استفاده شود
[ترجمه ترگمان]ابزاری که به طور خاص برای بومی کردن نرم افزار طراحی شده است را می توان برای تنظیم تصویری طرح گفتگو در طول ترجمه به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is mainly used in localisation.
[ترجمه گوگل]این عمدتا در محلی سازی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این عمدتا در بومی سازی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A Walmart job advertisement for a "product localisation manager" for Japan and China lists responsibilities that cover preparing for the launch of an e-commerce business.
[ترجمه گوگل]یک آگهی شغلی Walmart برای "مدیر محلی سازی محصول" برای ژاپن و چین مسئولیت هایی را فهرست می کند که آماده سازی برای راه اندازی یک تجارت الکترونیکی را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ شغلی والمارت برای مدیر محلی محصول \" برای ژاپن و چین لیستی از مسیولیت های تهیه و تدارک برای راه اندازی یک تجارت الکترونیک را لیست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. XLIFF is a format that's used to exchange localisation data between participants in a translation project.
[ترجمه گوگل]XLIFF فرمتی است که برای تبادل داده های بومی سازی بین شرکت کنندگان در یک پروژه ترجمه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]XLIFF یک فرمت است که برای مبادله داده های بومی بین شرکت کنندگان در یک پروژه ترجمه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A localisation project comprises several steps and involves many participants.
[ترجمه گوگل]یک پروژه بومی سازی شامل چندین مرحله است و شرکت کنندگان زیادی را شامل می شود
[ترجمه ترگمان]یک پروژه موضعی شامل چندین مرحله است و شامل بسیاری از شرکت کنندگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This requirement increases the listener's processing load, and leads to increased response latencies on the localisation task.
[ترجمه گوگل]این نیاز، بار پردازش شنونده را افزایش می‌دهد و منجر به افزایش تأخیر پاسخ در کار محلی‌سازی می‌شود
[ترجمه ترگمان]این الزام بار پردازش شنونده را افزایش می دهد و منجر به افزایش واکنش در کار بومی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No differences in mean linear growth velocities were found between males and females or among patients stratified by anatomical localisation of disease.
[ترجمه گوگل]هیچ تفاوتی در میانگین سرعت رشد خطی بین مردان و زنان و یا در میان بیماران طبقه بندی شده توسط محلی سازی آناتومیکی بیماری یافت نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ تفاوتی در سرعت های رشد خطی متوسط بین نرها و ماده ها و یا در میان بیماران به صورت طبقه بندی شده توسط محلی سازی بیماری یافت نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Further work is under way to map the human gene in detail but preliminary results support the localisation to human chromosome
[ترجمه گوگل]کار بیشتر برای نقشه برداری از ژن انسانی با جزئیات در حال انجام است، اما نتایج اولیه از محلی سازی کروموزوم انسانی پشتیبانی می کند
[ترجمه ترگمان]کار بیشتر در دست تهیه نقشه ژن انسانی به طور مفصل است اما نتایج اولیه از بومی کردن کروموزوم انسان ها حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• making local, making regional; limiting to a certain location; concentration in a certain location; determination of location of something; (computers) adjusting for a certain location (also localization)

پیشنهاد کاربران

برای معانی بیشتر مدخل localization را ببینید
بومی سازی

بپرس