localise


معنی: محلی کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن

جمله های نمونه

1. The authorities tried to localise the epidemic.
[ترجمه گوگل]مقامات تلاش کردند تا اپیدمی را محلی کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات تلاش کردند تا این اپیدمی را خنثی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From a small, localised clientele, the company has now expanded into a customer base which stretches from Southampton to Wick.
[ترجمه گوگل]از یک مشتری کوچک و محلی، این شرکت اکنون به یک پایگاه مشتری گسترش یافته است که از ساوتهمپتون تا ویک امتداد دارد
[ترجمه ترگمان]از یک مشتری کوچک و محلی، این شرکت اکنون به یک پایگاه مشتری گسترش یافته است که از Southampton تا ویک امتداد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pancreatic pseudocysts are localised collections of pancreatic secretions occurring as a result of pancreatic inflammation and ductal disruption.
[ترجمه گوگل]کیست‌های کاذب پانکراس مجموعه‌ای از ترشحات لوزالمعده هستند که در نتیجه التهاب پانکراس و اختلال مجرای آن ایجاد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]Pancreatic pseudocysts (Pancreatic pseudocysts)، مجموعه ای از ترشحات پانکراس هستند که در اثر التهاب پانکراس و اختلال ductal رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Symptoms include localised pain and numbness followed by breathing difficulties.
[ترجمه گوگل]علائم شامل درد موضعی و بی حسی و به دنبال آن مشکلات تنفسی است
[ترجمه ترگمان]علایم شامل درد موضعی و بی حسی ناشی از مشکلات تنفسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But localised flood prevention solutions often have implications for other areas and political expediency should not determine the solution.
[ترجمه گوگل]اما راه‌حل‌های محلی پیشگیری از سیل اغلب برای سایر حوزه‌ها پیامدهایی دارد و مصلحت سیاسی نباید راه‌حل را تعیین کند
[ترجمه ترگمان]اما راهکارهای پیش گیری از سیلاب منطقه ای اغلب دارای پیامدهایی برای سایر حوزه ها و مصلحت سیاسی هستند که راه حل را تعیین نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most low-voltage lights cast a localised beam or a diffused glow.
[ترجمه گوگل]بیشتر چراغ های ولتاژ پایین یک پرتو موضعی یا یک درخشش پراکنده ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب لامپ های کم مصرف یک تیر موضعی یا نور پخش شده را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They had analgesia precisely localised to the injury.
[ترجمه گوگل]آن‌ها بی‌دردی دقیقاً در محل آسیب داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها دقیقا محل آسیب را اعلام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. ET-1 mRNA and mature peptide have been localised to the pulmonary epithelium of healthy subjects and those with asthma.
[ترجمه گوگل]mRNA ET-1 و پپتید بالغ در اپیتلیوم ریوی افراد سالم و مبتلایان به آسم محلی سازی شده است
[ترجمه ترگمان]ET - ۱ mRNA و پپتید بالغ، به طور موضعی در اپیتلیوم ریوی از سوژه های سالم و افراد مبتلا به آسم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The localised struggles there are to a large extent a variation on a wider pattern of exploitation and greed.
[ترجمه گوگل]مبارزات محلی در آنجا تا حد زیادی با الگوی گسترده‌تری از استثمار و طمع متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کش مکش های داخلی در آنجا تا حد زیادی تغییر در الگوی وسیعتری از استثمار و حرص و طمع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since 84% of apparently localised cancers of the prostate progress if left untreated some centres advocate radical prostatectomy for early cancer.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که 84 درصد از سرطان های ظاهراً موضعی پروستات در صورت درمان نشدن پیشرفت می کنند، برخی مراکز از پروستاتکتومی رادیکال برای سرطان اولیه حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ۸۴ % از سرطان های داخلی در پروستات قرار دارند، در صورتی که برخی مراکز حمایت از prostatectomy رادیکال برای سرطان زودرس را درمان نکرده باشند، پیشرفت پروستات ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you have multiple audiences try to localise your site, either through a custom portal or some targeted CSS.
[ترجمه گوگل]اگر چندین مخاطب دارید، سعی کنید سایت خود را بومی سازی کنید، یا از طریق یک پورتال سفارشی یا برخی CSS های هدفمند
[ترجمه ترگمان]اگر شما چندین بیننده دارید، سعی کنید سایت خود را از طریق یک پورتال سفارشی و یا چند CSS هدفمند ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Firms are finding that they cannot replace expensive expatriate staff with cheaper local hires ("localise" in the jargon) as quickly as they hoped.
[ترجمه گوگل]شرکت‌ها دریافته‌اند که نمی‌توانند کارکنان گران‌قیمت خارجی را با استخدام‌های محلی ارزان‌تر (در اصطلاح اصطلاحی «بومی‌سازی») به همان سرعتی که امیدوار بودند جایگزین کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها در می یابند که نمی توانند کارکنان مهاجر گران قیمت را با استخدام های محلی ارزان تر با \"localise\" (\" \" در اصطلاحات فنی)جایگزین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its aim is to localise "wellness" in much the way it has adapted its coffees to various markets.
[ترجمه گوگل]هدف آن بومی سازی «سلامتی» به شیوه ای است که قهوه های خود را با بازارهای مختلف تطبیق داده است
[ترجمه ترگمان]هدف آن \"رفاه\" است، به گونه ای که نسبت به بازارهای مختلف coffees را تطبیق داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The 4-dithiadiazoles show a 1:1:1 triplet due to the spare electron being largely localised at the nitrogen atom remote from the ring substituent.
[ترجمه گوگل]4-دی تیادیاازول ها یک سه گانه 1:1:1 را نشان می دهند زیرا الکترون اضافی تا حد زیادی در اتم نیتروژن دور از جانشین حلقه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]۴ - dithiadiazoles یک سری ۱: ۱: ۱: ۱ به خاطر این که الکترون اضافی تا حد زیادی در اتم نیتروژن دور از حلقه بنزن قرار دارد، نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When he lifted his arm there was the greasy feel and faint shower of sparks that betokened a localised magical field.
[ترجمه گوگل]وقتی بازویش را بلند کرد، احساس چربی و باران ضعیف جرقه‌ها بود که نشان‌دهنده یک میدان جادویی محلی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی دستش را بلند کرد، احساس روغنی و بارانی از جرقه که بر سر یک میدان جادویی بود، به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلی کردن (فعل)
localize, localise

موضعی ساختن (فعل)
localize, localise

محدود بیک ناحیه کردن (فعل)
localize, localise, territorialize

در یک نقطه جمع کردن (فعل)
localize, localise

انگلیسی به انگلیسی

• confine to a particular place; collect in particular place; (genetics) identify the location of; determine the specific location of a gene within a dna strand (also localize)

پیشنهاد کاربران

بومی سازی
محدود کردن
برای معانی بیشتر مدخل localize را ببینید

بپرس