long sighted


تیزبین، دوراندیش، رجوع شود به: farsighted، دوربین، مال اندیش، عاقل، عاقبت اندیش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: long-sightedness (n.)
• : تعریف: farsighted.
متضاد: myopic, shortsighted

جمله های نمونه

1. She's long-sighted and needs glasses to read.
[ترجمه گوگل]او بلند بین است و برای خواندن نیاز به عینک دارد
[ترجمه ترگمان]نزدیک بین است و به عینک نیاز دارد تا بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Until now, long-sighted people have to wear glasses or contact lenses to see the world in sharp focus.
[ترجمه گوگل]تا به حال، افراد بلندبین مجبور بودند از عینک یا لنز تماسی استفاده کنند تا دنیا را با تمرکز دقیق ببینند
[ترجمه ترگمان]تا کنون، افراد long باید عینک زده و یا لنزهای تماسی داشته باشند تا دنیا را در فوکوس شارپ ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A long-sighted contrarian might now dump equities for buildings.
[ترجمه گوگل]یک مخالف دوراندیش اکنون ممکن است سهام را برای ساختمان ها رها کند
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که contrarian طولانی در حال حاضر در حال dump برای ساختمان ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We become more long-sighted as we grow older, and our glasses need to be more powerful.
[ترجمه گوگل]ما با بزرگتر شدن دور بین می شویم و عینک ما باید قوی تر باشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که بزرگ تر می شویم، more می شویم، و glasses باید قوی تر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Long-sighted children are often reluctant to do much reading and writing and may also suffer from headaches.
[ترجمه گوگل]کودکان دراز بین اغلب تمایلی به خواندن و نوشتن زیاد ندارند و همچنین ممکن است از سردرد رنج ببرند
[ترجمه ترگمان]کودکان Long اغلب تمایلی به خواندن و نوشتن ندارند و همچنین ممکن است از سردرد رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My daughter's long-sighted and wears reading glasses.
[ترجمه گوگل]دخترم بلند بین است و عینک مطالعه می زند
[ترجمه ترگمان]دخترم نزدیک بین است و عینکش را به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She attempted a smile, head tilted back, long-sighted eyes drained of most of their blue by the afternoon light.
[ترجمه گوگل]سعی کرد لبخند بزند، سرش را به عقب خم کرده بود، چشمان دراز بین بیشتر آبی خود را در نور بعدازظهر تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد لبخند بزند، سرش به عقب کج شده بود و چشمان نزدیک بین خود را از نور آفتاب بعد از ظهر بیرون کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His long-sighted eyes reflected gold back to the sunset, and the brightness did not fade as the sun went down.
[ترجمه گوگل]چشمان دراز بین او طلا را به غروب خورشید منعکس می کرد و درخشندگی با غروب خورشید محو نمی شد
[ترجمه ترگمان]چشمان نزدیک بین او تا غروب آفتاب می درخشید و نور خورشید همچنان که خورشید غروب می کرد محو نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shortsighted people have to wear glasses, as do longsighted people.
[ترجمه گوگل]افراد کوته بین باید عینک بزنند، مانند افراد بلندبین
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مجبور هستند عینک به تن کنند، مانند مردم longsighted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you are long-sighted, you cannot see things near you clearly, but you can see things a long way away.
seeing long into the future; having the ability to see things far away

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : long - sightedness
✅️ صفت ( adjective ) : long - sighted
✅️ قید ( adverb ) : _
دوربین ( فردی که اجسام دور را بهتر از اجسام نزدیک می بیند )
خب این کلمه براساس گوگل، دوراندیش هم معنی می شود، درواقع دو معنی داره
having imagination or foresight.
تخیل یا دوراندیشی داشتن
پس هم میشه دوربین/ هم دوراندیش
دوربین ( کسی که نزدیک را نمی بیند )

بپرس