look on


1- تماشاکردن، مشاهده کردن 2- به چشم ... نگاه کردن به

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to watch an activity as someone else performs it.

- The boss looked on as we worked.
[ترجمه گوگل] رئیس همانطور که کار می کردیم نگاه کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس همان طور که ما کار می کردیم به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She had an intent look on her face.
[ترجمه گوگل]قیافه ی عمدی در چهره اش داشت
[ترجمه ترگمان]او به صورت او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a startled look on his face when the flash bulb went off.
[ترجمه گوگل]وقتی لامپ فلاش خاموش شد، چهره اش مبهوت شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی لامپ روشن شد یک نگاه وحشت زده بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a stare look on with a disregard called called silent care.
[ترجمه گوگل]یک نگاه خیره با بی توجهی به نام مراقبت خاموش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با بی اعتنایی به او نگاه کردم که به او گفتم ساکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old woman has a careworn look on her face.
[ترجمه گوگل]پیرزن قیافه ای فرسوده در چهره دارد
[ترجمه ترگمان]پیرزن قیافه careworn به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should have seen the look on her face when I told her!
[ترجمه گوگل]وقتی بهش گفتم باید قیافه اش رو میدیدی!
[ترجمه ترگمان]باید قیافه او را وقتی به او می گفتم می دیدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He opened the door with a scornful look on his face.
[ترجمه گوگل]در را با چهره ای تمسخر آمیز باز کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تحقیر آمیز در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Girls always look on themselves as proud princesses, with the exception of a small number of either extremely ugly or exceedingly smart ones.
[ترجمه گوگل]دختران همیشه خود را به عنوان شاهزاده خانم مغرور نگاه می کنند، به استثنای تعداد کمی از آنها بسیار زشت یا بسیار باهوش
[ترجمه ترگمان]دخترها همیشه به خودشان به عنوان یک شاهزاده خانم مغرور نگاه می کنند، به جز تعداد کمی از بچه های خیلی زشت یا فوق العاده باهوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. John had a guilty look on his face.
[ترجمه M.jafari] جان یک نگاه گناهکارانه بر صورتش داشت
|
[ترجمه گوگل]جان چهره گناه آلودی داشت
[ترجمه ترگمان] جان \"یه نگاه گناهکار به صورتش داشت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had a thoughtful look on his face.
[ترجمه گوگل]چهره متفکرانه ای داشت
[ترجمه ترگمان]قیافه ای متفکر به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lot of people look on it like that.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم اینطور به آن نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم این طور به آن نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The look on his face just creased me up.
[ترجمه گوگل]قیافه‌اش فقط من رو چروک کرد
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به صورتش منو چین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The look on her face was a definite sign that sth was wrong.
[ترجمه گوگل]قیافه‌ی او نشانه‌ی قطعی بود که اشتباه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به صورت او نشانه مشخصی بود که sth اشتباه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Look on the bright side - no one was badly hurt.
[ترجمه گوگل]به جنبه روشن نگاه کنید - هیچ کس به شدت آسیب ندیده است
[ترجمه ترگمان]نیمه پر لیوان رو نگاه کن هیچ کس بد صدمه ندیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wore a puzzled look on his face.
[ترجمه گوگل]قیافه ای متحیر به چهره داشت
[ترجمه ترگمان]با حیرت به صورتش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had a kind of vacant look on her face.
[ترجمه گوگل]یک جور قیافه خالی در چهره داشت
[ترجمه ترگمان]صورتش مثل گچ سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• watch; observe

پیشنهاد کاربران

برای معنیِ " در نظر کرفتن = consider = look on ) ، به گمانم میشه جمله ی زیر را مثال زد :
Although the meeting was difficult, I tried to look on the bright side and take something positive away from it
سر رسیدن ب جایی
در نظر گرفتنconsider
از دور نظاره گر چیزی بودن
looker on = شاهد عینی
بی تفاوت نگاه کردن
نگاه در
نظاره گر بودن

بپرس