loudspeaker

/ˈlaʊdˌspikər//laʊdˈspiːkə/

معنی: بلند گو
معانی دیگر: بلند گو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an electronic apparatus that amplifies and broadcasts sound in one location, such as a room or stadium.

جمله های نمونه

1. the loudspeaker blared out the names of the captives
بلندگو با صدای گوشخراش نام اسیران را اعلام کرد.

2. the loudspeaker brayed all night
بلندگو تا صبح عر و عر می کرد.

3. a blatant loudspeaker
بلندگوی گوشخراش

4. the annoying noise of the loudspeaker
صدای آزار دهنده ی بلندگو

5. the doctor was paged over the loudspeaker
پزشک را با بلندگو صدا زدند.

6. the rough, irritating sound of the loudspeaker
صدای گوش خراش و آزار دهنده ی بلند گو

7. the airplane's noise drowned out the sound of the loudspeaker
صدای هواپیما صدای بلندگو را تحت الشعاع قرار داد.

8. There is a loudspeaker in a radio.
[ترجمه گوگل]یک بلندگو در رادیو وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک بلندگو در یک رادیو هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The microphone was wired to a loudspeaker.
[ترجمه گوگل]میکروفون به بلندگو وصل شده بود
[ترجمه ترگمان]میکروفون به یک بلندگو وصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their names were called over the loudspeaker .
[ترجمه گوگل]نام آنها از بلندگو خوانده می شد
[ترجمه ترگمان]اسم آن ها از بلندگو شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I distinctly heard the loudspeaker calling passengers for the Turin-Amsterdam flight.
[ترجمه گوگل]من به وضوح شنیدم که بلندگو مسافران را برای پرواز تورین-آمستردام فرا می خواند
[ترجمه ترگمان]از بلندگو پخش شد و مسافران را به پرواز \"تورین - آمستردام\" دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A woman was addressing the crowd through a loudspeaker.
[ترجمه گوگل]زنی با بلندگو به جمعیت خطاب می کرد
[ترجمه ترگمان]زنی از بلندگو به جمعیت اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The loudspeaker blared the music over the park.
[ترجمه گوگل]بلندگو صدای موسیقی را در پارک پخش کرد
[ترجمه ترگمان]صدای بلند از بلند گو روی پارک بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her voice over the loudspeaker was distorted.
[ترجمه گوگل]صدایش از بلندگو مخدوش شد
[ترجمه ترگمان]صدای او از بلندگو بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mark's name had been called over the loudspeaker system.
[ترجمه گوگل]نام مارک از طریق سیستم بلندگو خوانده شده بود
[ترجمه ترگمان]اسم مارک از روی بلندگو به صدا درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The music should be heard clearly from the loudspeaker.
[ترجمه گوگل]موسیقی باید به وضوح از بلندگو شنیده شود
[ترجمه ترگمان]موسیقی باید به وضوح از بلندگو شنیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Note also that an 8 ohm loudspeaker is needed.
[ترجمه گوگل]همچنین توجه داشته باشید که به یک بلندگوی 8 اهم نیاز است
[ترجمه ترگمان]همچنین توجه داشته باشید که از بلندگو ۸ اهم مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلند گو (اسم)
amplifier, loudspeaker, megaphone, microphone

تخصصی

[برق و الکترونیک] بلندگو تراگردان الکتروستایکی که توان الکتریکی بسامد شنوایی را به توان صوتب تبدیل می کند و آن را به طور موثر برای مسافتی در هوا پخش می کند . - بلندگو
[سینما] بلندگو
[مهندسی گاز] بلندگو ا

انگلیسی به انگلیسی

• electronic device which amplifies sound
a loudspeaker is a device that turns electrical signals into sound. loudspeakers are used so that the words spoken into a microphone, or the sound from a radio or record player, can be heard.

پیشنهاد کاربران

بلندگو
مثال:
the doctor was paged over the loudspeaker.
دکتر از بلندگو فراخوانده شده بود.

بپرس