loving

/ˈləvɪŋ//ˈlʌvɪŋ/

معنی: عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز
معانی دیگر: عاشقانه، مهربانانه، مهر آمیز، بامهر، فداکار، محبوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lovingly (adv.), lovingness (n.)
• : تعریف: feeling or showing love.
مترادف: affectionate, fond, tender
متضاد: cold, hateful, loveless, unloving
مشابه: amatory, amorous, ardent, caring, devoted, kind, passionate, warm-hearted

- Her loving father held her hand.
[ترجمه گوگل] پدر مهربانش دست او را گرفته بود
[ترجمه ترگمان] پدر مهربان او دست او را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His bride gave him a loving smile.
[ترجمه h] عروس لبخند محبت آمیزی به او زد
|
[ترجمه وحیده جوان] عروسی لبخند عاشقانه ای به او زد
|
[ترجمه گوگل] عروسش لبخند محبت آمیزی به او تحویل داد
[ترجمه ترگمان] عروس لبخند دوستانه ای به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a loving act
عمل محبت آمیز

2. a loving caress
نوازش عاشقانه

3. the memory of my mother's loving face
خاطره ی چهره ی پر مهر مادرم

4. Man's best possession is a loving wife.
[ترجمه وحیده جوان] بهترین دارایی یک مرد داشتن همسری دوست داشتنی است
|
[ترجمه گوگل]بهترین دارایی مرد یک همسر مهربان است
[ترجمه ترگمان]بهترین دوست پسر داشتن یک همسر دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We cease loving ourselves if no one loves us.
[ترجمه گوگل]اگر کسی ما را دوست نداشته باشد از دوست داشتن خود دست می کشیم
[ترجمه ترگمان]اگر کسی ما را دوست نداشته باشد، دیگر دوست نخواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children are very tactile with warm, loving natures.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طبیعت گرم و دوست داشتنی بسیار لامسه هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از طبایع گرم و دوست داشتنی برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jim was a most loving husband and father.
[ترجمه گوگل]جیم عاشق ترین شوهر و پدر بود
[ترجمه ترگمان]جیم زن و شوهر خیلی دوست و دوست داشتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If equal affection cannot be, let the more loving be me.
[ترجمه گوگل]اگر محبت مساوی نمی تواند باشد، بگذار من عاشق تر باشم
[ترجمه ترگمان]اگر عشق و عاطفه وجود داشته باشد، بگذار بیشتر دوست داشتن من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loving him is like driving a new Maserati down a dead end street.
[ترجمه گوگل]دوست داشتن او مانند رانندگی با یک مازراتی جدید در یک خیابان بن بست است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن اون مثل رانندگی یه \"Maserati\" یه خیابون بن بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Warm thoughts of love and regards to our loving teachers.
[ترجمه گوگل]افکار گرم عشق و احترام به معلمان مهربانمان
[ترجمه ترگمان]فکر گرم عشق و توجه به معلم های دوست داشتنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A letter contains bitterness,taking away yearning and leaving loving thoughts behind. Another letter is another expectation,and my love for you will never change in the following years.
[ترجمه گوگل]یک نامه حاوی تلخی است، اشتیاق را از بین می برد و افکار عاشقانه را پشت سر می گذارد نامه دیگر انتظار دیگری است و عشق من به تو در سالهای بعد هرگز تغییر نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نامه تلخی دارد، yearning را از خود دور می کند و افکار عاشقانه را پشت سر می گذارد نامه دیگر انتظار دیگری است، و عشق من به شما در سال های بعد هرگز تغییر نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She chose the present with loving care.
[ترجمه گوگل]او امروز را با دقتی عاشقانه انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]هدیه را با مراقبت های عاشقانه انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Loving you is price of solitude.
[ترجمه گوگل]دوست داشتنت بهای تنهایی است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن تو به تنهایی ارزش تنهائی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't stop myself from loving you.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم جلوی خودم را بگیرم که تو را دوست نداشته باشم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم خودم را از دوست داشتن تو متوقف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عاشق (صفت)
amorous, loving, fond, lovesome, lovey-dovey

صمیمی (صفت)
near, frank, real, cordial, sincere, loving, warm, privy, candid, big-hearted, intimate, heartfelt, unaffected, hearty, chummy, heart-to-heart, whole-hearted, true-hearted

خاطرخواه (صفت)
keen, loving, fond

دوستدار (صفت)
loving

با محبت (صفت)
kind, loving, warm-hearted

محبت امیز (صفت)
tender, loving

انگلیسی به انگلیسی

• passionate; affectionate, caring
someone who is loving feels or shows love to other people.
loving actions are done with great enjoyment and care.
see also love.

پیشنهاد کاربران

مقایسه loving و lovely:
هر دو صفت هستند اما loving کسیه که به دیگران مخصوصا نزدیکان خودش محبت داره و به اونا عشق میورزه ولی lovely کسیه که خوشگل و دوست داشتنیه.
برای اینکه یادتون بمونه loving ها در حال love دادن هستند و lovely ها در حال love گرفتن هست.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : love
✅️ اسم ( noun ) : love / loveliness / lovely / lover / lovey
✅️ صفت ( adjective ) : lovely / loving / loveless / lovable ( loveable )
✅️ قید ( adverb ) : lovingly / lovelessly
دلسوز
I AM loving new York
داره از نیویورک خوشم میاد
feeling or showing love or great care
با محبت - پر مهر و محبت - مهربان - صمیمی
a loving father : پدری با محبت و مهربان
عاشقانه. محبت آمیز : )
نهایت عشق ورزیدن
محبت آمیز، مهر آمیز، پر مهر
دوست داشتنی
عشق ورزیدن
عاشق پیشه
دوست دار، صمیمی، با محبت، با عشق، عاشق، گاهی هم معنی مهربان و با مهر میدهد
The love of others begins by loving oneself
دوست داشتن دیگران از دوست داشتن خود آغاز می شود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس