lovingly


دوستدارانه، از روی محبت

جمله های نمونه

1. You know you're thought of lovingly each day throughout the year. But it's nice to mention it again when special days are here.
[ترجمه گوگل]می دانید که در طول سال هر روز عاشقانه به شما فکر می شود اما خوب است که دوباره به آن اشاره کنم، زمانی که روزهای خاص فرا می رسد
[ترجمه ترگمان]می دانی که در طول سال هر روز با عشق به عشق فکر می کنی اما خیلی خوبه که دوباره به این موضوع اشاره کنی، وقتی که روزه ای خاصی اینجا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She lovingly tended her little garden.
[ترجمه گوگل]او با عشق از باغ کوچکش مراقبت می کرد
[ترجمه ترگمان]با محبت از باغچه کوچکش مراقبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I lifted the box and ran my fingers lovingly over the top.
[ترجمه گوگل]جعبه را بلند کردم و انگشتانم را عاشقانه روی آن کشیدم
[ترجمه ترگمان]جعبه را بلند کردم و با مهربانی انگشتانم را روی قله دویدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mother caressed his cheek lovingly before her son left for the front.
[ترجمه گوگل]مادر قبل از رفتن پسرش به جبهه، گونه او را با محبت نوازش کرد
[ترجمه ترگمان]مادر، قبل از رفتن پسرش گونه او را نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brian gazed lovingly at Mary Ann.
[ترجمه گوگل]برایان با محبت به مری آن خیره شد
[ترجمه ترگمان]برایان با مهربانی به ماری آن نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gazed lovingly at his children.
[ترجمه گوگل]با محبت به فرزندانش خیره شد
[ترجمه ترگمان]با محبت به فرزندان خود می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She lovingly stroked Chris's face with the tips of her fingers.
[ترجمه گوگل]او با عشق با نوک انگشتانش صورت کریس را نوازش کرد
[ترجمه ترگمان]او با مهربانی صورت کریس را با نوک انگشتانش نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The house has been lovingly restored to the way it looked in 1900 when it was built.
[ترجمه گوگل]این خانه با عشق به همان شکلی که در سال 1900 ساخته شده بود بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان]خانه با عشق و محبت دوباره به همان شکلی که در سال ۱۹۰۰ در آن ساخته شده بود، برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The house has been lovingly restored.
[ترجمه گوگل]خانه با عشق بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان]خانه با عشق و محبت دوباره برقرار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His eyes filled with tears as he looked lovingly at her.
[ترجمه گوگل]وقتی با محبت به او نگاه می کرد چشمانش پر از اشک شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش از اشک پر شد، و با مهربانی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She looked lovingly into her boyfriend's face.
[ترجمه گوگل]او با محبت به صورت دوست پسرش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به صورت دوست پسرش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He lingered lovingly over the account of his exploits.
[ترجمه گوگل]او عاشقانه در مورد سوء استفاده های خود درنگ کرد
[ترجمه ترگمان]با عشق و محبت بیش از پیش به شرح دلاوری های خود ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He caressed his wife lovingly.
[ترجمه گوگل]همسرش را با محبت نوازش کرد
[ترجمه ترگمان]زنش را با محبت نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She looked lovingly at the sleeping child.
[ترجمه گوگل]او با محبت به کودک خوابیده نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به کودک خفته نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Strangely, as lovingly as cilantro is embraced by many cooks, its unusual smell and flavor are extremely unpleasant to some.
[ترجمه گوگل]عجیب است، همانطور که گشنیز توسط بسیاری از آشپزها پذیرفته می شود، بو و طعم غیرمعمول آن برای برخی بسیار ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی همانند بسیاری از آشپز، بوی غیر معمول آن و طعم آن بسیار ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with love, in a loving manner, affectionately, caringly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : love
✅️ اسم ( noun ) : love / loveliness / lovely / lover / lovey
✅️ صفت ( adjective ) : lovely / loving / loveless / lovable ( loveable )
✅️ قید ( adverb ) : lovingly / lovelessly
باعشق ، با محبت
دوست داشتی
با دقت و مراقبت ( وقتی چیزی را تولید میکنید )
با محبت
مهربانانه
عاشقانه، دوست دارانه
محبت آمیز. عشق

بپرس