lunatic

/ˈluːnəˌtɪk//ˈluːnətɪk/

معنی: مجنون، ماه زده، مجنون، دیوانه
معانی دیگر: دیوانه وار، جنون آمیز، چل، احمق، سفیه، بی عقل، خل، خل وضع، وابسته به یا برای دیوانگان، احمقانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who is insane.
مترادف: madman, madwoman, maniac
مشابه: crackpot, kook, nut case, psychopath

(2) تعریف: someone who acts in a bizarre or wild manner.
مترادف: crazy, maniac
مشابه: cuckoo, eccentric, kook, loony, nut case, oddball, screwball
صفت ( adjective )
(1) تعریف: mentally deranged; insane.
مترادف: cracked, crazy, demented, deranged, insane, loony, mad
مشابه: balmy, batty, cuckoo, daft, loco, maniacal, mental, nutty, psycho, psychotic, schizoid, schizophrenic, sick, touched, unbalanced, unhinged, unsound, unstable

(2) تعریف: of or existing for the insane.
مترادف: insane
مشابه: loony

- a lunatic asylum
[ترجمه گوگل] یک دیوانه خانه
[ترجمه ترگمان] یه تیمارستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: wild or reckless.
مترادف: madcap, reckless, wild
مشابه: crazy, deranged, desperate, impractical, insane, irrational, mad

جمله های نمونه

1. lunatic asylum
دیوانه خانه

2. lunatic behavior
رفتار دیوانه وار

3. the lunatic fringe of a political party
اقلیت نابخرد (یا بسیار افراطی) یک حزب سیاسی

4. No one will dispute the valor of Washington's men at Valley Forge.
[ترجمه گوگل]هیچ کس با شجاعت مردان واشنگتن در ولی فورج مخالفت نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس، شجاعت مردان واشنگتن در دره فورج را مورد بحث قرار نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fireman's valor in rushing into the flaming house saved the occupants from a horrid fate.
[ترجمه گوگل]شجاعت آتش نشان در هجوم به خانه شعله ور، ساکنان را از سرنوشتی وحشتناک نجات داد
[ترجمه ترگمان]شجاعت آتش نشانی در حال حمله به درون خانه شعله ور، ساکنان آن خانه را نجات داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am a does not contain any additives lunatic.
[ترجمه گوگل]من یک دیوانه هیچ مواد افزودنی ندارد
[ترجمه ترگمان]من هیچ ماده افزودنی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He must be a raving idiot/lunatic.
[ترجمه گوگل]او باید یک احمق/دیوانه هولناک باشد
[ترجمه ترگمان] اون باید یه احمق و خل و چل باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was carved up by a lunatic in a Porsche.
[ترجمه گوگل]من توسط یک دیوانه در یک پورشه حک شده بودم
[ترجمه ترگمان] من توسط یه دیوونه توی پورشه حکاکی شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This murderous lunatic could kill them both without a second thought.
[ترجمه گوگل]این دیوانه قاتل می تواند بدون فکر کردن هر دوی آنها را بکشد
[ترجمه ترگمان]این دیوانه قاتل می توانست هر دو را بدون فکر دوم بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pleads for sanity in a lunatic world.
[ترجمه گوگل]او برای سلامت عقل در دنیایی دیوانه التماس می کند
[ترجمه ترگمان]او از سلامت عقل در دنیای دیوانه دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Haig and Robertson saw it as the lunatic ravings of a mad politician.
[ترجمه گوگل]هیگ و رابرتسون آن را به عنوان هیاهوی دیوانه وار یک سیاستمدار دیوانه می دیدند
[ترجمه ترگمان]Haig و رابرتسون آن را the دیوانه یک سیاست مدار دیوانه می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her son thinks she's an absolute raving lunatic.
[ترجمه گوگل]پسرش فکر می‌کند که او یک دیوانه مطلق است
[ترجمه ترگمان]پسرش فکر می کند که او یک دیوانه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Officers will crack down on lunatic motorists who speed or drive too close to the car in front.
[ترجمه گوگل]افسران با رانندگان دیوانه ای که با سرعت زیاد یا نزدیک به ماشین جلویی رانندگی می کنند، برخورد خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]افسران به رانندگان lunatic که سرعت یا رانندگی زیادی دارند، برخورد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They stressed that only the lunatic fringe of the movement was involved in the incident.
[ترجمه گوگل]آنها تاکید کردند که تنها حاشیه جنون جنبش در این حادثه دخیل بوده است
[ترجمه ترگمان]آن ها تاکید کردند که تنها ریشه های دیوانه این جنبش در این حادثه دست داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's no knowing what this lunatic will do next.
[ترجمه گوگل]معلوم نیست این دیوانه در مرحله بعد چه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند این دیوانه بعدی چه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It ' s the lunatic fringe of the Animal Liberation Front which smashes the windows of butchers'shops, not ordinary members like us.
[ترجمه گوگل]این حاشیه دیوانه جبهه آزادی حیوانات است که شیشه قصاب ها را می شکند، نه اعضای عادی مثل ما
[ترجمه ترگمان]این شاخه دیوانه جبهه آزادی بخش حیوانات است که پنجره های مغازه ها را می کوبد، نه اعضای عادی مثل ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This lunatic in a white van pulled out right in front of me!
[ترجمه گوگل]این دیوونه تو یه ون سفید درست جلوی من کشید بیرون!
[ترجمه ترگمان]این دیوونه تو یه ون سفید درست جلوی من کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He must be a lunatic to drive his car so fast.
[ترجمه گوگل]او باید دیوانه باشد که ماشینش را به این سرعت رانندگی کند
[ترجمه ترگمان]اون باید یه دیوونه باشه که ماشینش رو اینقدر سریع رانندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The court committed her to a lunatic asylum.
[ترجمه گوگل]دادگاه او را به یک پناهگاه دیوانگان متعهد کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه اون رو به یه تیمارستان روانی تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجنون (اسم)
insane, lunatic, crazy, maniac

ماه زده (اسم)
lunatic

مجنون (صفت)
mad, nuts, amok, insane, demented, lunatic, loco, crazy, maniac

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

انگلیسی به انگلیسی

• crazy or deranged person, insane person; person who is reckless or extremely foolish
crazy, insane; not mentally sound; of or for the insane; foolish, extremely reckless
if you describe someone as a lunatic, you mean that they behave in a dangerous, stupid, or annoying way; an informal use.
lunatic behaviour is foolish and likely to be dangerous.

پیشنهاد کاربران

lunatic 2 ( n ) = ( old - fashioned ) a person who is severely mentally ill ( the use of this word is now offensive ) , lunatic ( adj ) =crazy, ridiculous, or extremely stupid, e. g. lunatic ideas.
lunatic
lunatic 1 ( n ) ( lunəˌtɪk ) =a person who does crazy things that are often dangerous, e. g. This lunatic in a white van pulled out right in front of me.
lunatic
مجنون، دیوانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lunacy
✅️ صفت ( adjective ) : lunatic
✅️ قید ( adverb ) : _
لوناتیک به معنی خل یا دیوانه نیست: )
لوناتیک ها قبیله هایی بودن که ماه رو میپرستیدن و شبها به سمت ماه زوزه میکشیدن
البته این یه افسانه هستش ولی معنی دقیقش همینه.
هم صفته و هم اسم
دیوانه / روانی / احمق
دیوانه وار / مربوط به روانی یا روانی ها
◀️ Even the joker is scared of this lunatic
ماه نشین، ماه زده
1. شخص دیوانه
2. نامعقول
3. به شدت احمقانه
دیوانه

بپرس