luxurious

/ləgˈʒɜːriəs//lʌɡˈʒʊərɪəs/

معنی: مجلل، خوش گذران، پرنعمتی، دارای زندگی تجملی
معانی دیگر: پر تجمل، پر پیرایه، پر زرق و برق، پر زیب و زیور، افرند، فرنمایانه، بسیار لوکس، وابسته به هوسرانی و بی بند و باری (به ویژه در امور جسمی)، بی بند و بار، شهوتران، هوسران

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: luxuriously (adv.), luxuriousness (n.)
(1) تعریف: marked by or providing luxury, great comfort, or opulence.
مترادف: deluxe, opulent, plush, posh, sumptuous, swanky
متضاد: miserable, poor, spartan, wretched
مشابه: comfortable, costly, elegant, expensive, fancy, fine, grand, lavish, lush, luxuriant, palatial, princely, select, splendid, swell, voluptuous

(2) تعریف: indulging in or seeking pleasure or luxury.
مترادف: epicurean, sybaritic
متضاد: ascetic, austere, spartan, Spartan
مشابه: decadent, extravagant, self-indulgent, sensuous, voluptuous

(3) تعریف: marked by dense or abundant growth; luxuriant.
مترادف: exuberant, lush, luxuriant, prolific
مشابه: flourishing, profuse, rank

جمله های نمونه

1. luxurious privileges
امتیازات ناشی از جاه و جلال

2. a luxurious life
زندگانی پر تجمل

3. a luxurious roadside rest
منزلگاه مجلل کنار جاده

4. the ruler of a poor country who himself lives in a luxurious palace
فرمانروای کشوری فقیر که خودش در کاخ پرتجملی زندگی می کند

5. I don't long for luxurious life and gorgeous appearance, but I need a complete in habitation for sentiment.
[ترجمه گوگل]من آرزوی زندگی مجلل و ظاهر باشکوه را ندارم، اما برای احساسات به یک خانه کامل نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]من از زندگی مجلل و ظاهر زیبا زیاد خوشم نمی آید، اما به یک آبادی کامل احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had come to enjoy Roberto's luxurious life-style.
[ترجمه گوگل]او آمده بود تا از سبک زندگی مجلل روبرتو لذت ببرد
[ترجمه ترگمان]او آمده بود تا از سبک زندگی لوکس روبرتو لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a luxurious car complete with air conditioning and telephone.
[ترجمه گوگل]این یک ماشین لوکس با تهویه مطبوع و تلفن است
[ترجمه ترگمان]این یک ماشین لوکس با تهویه مطبوع و تلفن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's not a luxurious apartment by any means but it's livable in.
[ترجمه گوگل]این یک آپارتمان مجلل به هیچ وجه نیست اما در آن قابل سکونت است
[ترجمه ترگمان]این آپارتمان مجلل نیست، اما قابل زیستن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tried hard to retrieve her luxurious life.
[ترجمه گوگل]او تلاش زیادی کرد تا زندگی مجلل خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد زندگی luxurious را به دست بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a luxurious bathroom, with a sunken bath.
[ترجمه گوگل]یک حمام مجلل با حمام غرق شده بود
[ترجمه ترگمان]حمام مجللی بود با یک حمام غرق شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The carpet in the house is luxurious.
[ترجمه گوگل]فرش داخل خانه مجلل است
[ترجمه ترگمان]فرش خانه لوکس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has been honing for a luxurious life.
[ترجمه گوگل]او به دنبال یک زندگی مجلل بوده است
[ترجمه ترگمان]او به خاطر یک زندگی لوکس تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The car felt luxurious.
[ترجمه گوگل]ماشین احساس لوکسی داشت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل لوکس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The luxurious liner is cleaving through the waves.
[ترجمه گوگل]لاینر مجلل در امواج می شکافد
[ترجمه ترگمان]The لوکس در میان امواج تخلیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Luxurious furnishings attested to the wealth of the owner.
[ترجمه گوگل]اثاثیه مجلل نشان دهنده ثروت مالک است
[ترجمه ترگمان]مبل و اثاثیه به ثروت صاحب آن گواهی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They have a very luxurious house.
[ترجمه گوگل]خانه بسیار مجللی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها خانه ای بسیار لوکس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

خوش گذران (صفت)
rackety, luxurious, light-minded, free-living, voluptuous, sportful, pleasure-loving

پرنعمتی (صفت)
luxurious

دارای زندگی تجملی (صفت)
luxurious

انگلیسی به انگلیسی

• sumptuous, expensive, lavish; pertaining to luxury, characterized by luxury; fond of luxury; abundant, profuse
something that is luxurious is very comfortable and expensive.
luxurious actions express great pleasure and comfort.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : luxuriate
✅️ اسم ( noun ) : luxury / luxuriance
✅️ صفت ( adjective ) : luxurious / luxuriant
✅️ قید ( adverb ) : luxuriously / luxuriantly
( چرب آخوری ) چرب آخوری. [ چ َ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) آخورچربی. فراخ عیشی. پرنعمتی :
همت خاقانی است طالب چرب آخوری
چون سر کوی تو هست نیست مزیدی بر آن.
خاقانی.
|| فراوانی علف و علیق چهارپایان :
...
[مشاهده متن کامل]

رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب.
خاقانی.
رجوع به آخور چرب و چرب آخور شود.

تجملاتی، فاخر، اعیانی
لاکچری . مجلل
این کلمه adjective است.
زندگی ایده آل. زندگی فوق العاده زیبا با آرامش

بپرس