magician

/məˈdʒɪʃn̩//məˈdʒɪʃn̩/

معنی: ساحر، جادو گر، مجوسی
معانی دیگر: افسون گر، کندا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one skilled in magic, or one who performs tricks of illusion for entertainment.
مترادف: alchemist, conjurer, illusionist, sorcerer, sorceress, wizard
مشابه: enchanter, Magi, medicine man, Merlin, necromancer, shaman, warlock, witch, witch doctor

(2) تعریف: anyone whose skill seems to be magical.
مترادف: wizard
مشابه: charmer, genius, spellbinder, witch

- She's a magician with acrylic paint.
[ترجمه گوگل] او یک شعبده باز با رنگ اکریلیک است
[ترجمه ترگمان] اون یه شعبده باز با paint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the magician bewitched the treasure
جادوگر گنجینه را طلسم کرد.

2. The magician conjured a rabbit out of his hat.
[ترجمه گوگل]شعبده باز یک خرگوش را از کلاه خود بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]جادوگر یک خرگوش را از کلاهش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The magician metamorphosed the frog into a prince.
[ترجمه گوگل]جادوگر قورباغه را به یک شاهزاده مسخ کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر، قورباغه را به صورت یک پرنس تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Merlin was the magician in the stories of King Arthur and the Knights of the Round Table.
[ترجمه گوگل]مرلین جادوگر داستان های شاه آرتور و شوالیه های میز گرد بود
[ترجمه ترگمان](مرلین)در داستان های شاه ارتور و شهسواران میزگرد گرد جادوگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With a wave of his hand, the magician made the rabbit vanish.
[ترجمه گوگل]جادوگر با تکان دادن دست خرگوش را ناپدید کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر با تکان دستش خرگوش را ناپدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The magician conjured a bowl of fish out of his hat.
[ترجمه گوگل]شعبده باز یک کاسه ماهی از کلاهش بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]جادوگر یک کاسه ماهی از کلاهش درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The magician palmed the coin and suddenly produced it from a boy's mouth.
[ترجمه گوگل]شعبده باز سکه را در دست گرفت و ناگهان آن را از دهان پسری بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]جادوگر سکه را به کناری نهاد و ناگهان آن را از دهان یک پسر بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We hired a magician to entertain the children.
[ترجمه گوگل]یک شعبده باز استخدام کردیم تا بچه ها را سرگرم کند
[ترجمه ترگمان]ما یه شعبده باز رو استخدام کردیم تا بچه ها رو سرگرم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We hired a magician to keep the children entertained.
[ترجمه گوگل]ما یک شعبده باز استخدام کردیم تا بچه ها را سرگرم کند
[ترجمه ترگمان]ما یه شعبده باز رو استخدام کردیم تا بچه ها رو سرگرم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a magician at the party.
[ترجمه گوگل]یک شعبده باز در مهمانی بود
[ترجمه ترگمان] یه شعبده باز تو مهمونی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In an instant, the magician had conjured a white dove from his hat.
[ترجمه گوگل]جادوگر در یک لحظه از کلاه خود یک کبوتر سفید بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه، جادوگر کبوتری سفید را از کلاهش بیرون اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children's eyes goggled as the magician pulled a rabbit out of the empty hat.
[ترجمه گوگل]وقتی شعبده باز یک خرگوش را از کلاه خالی بیرون آورد، چشمان بچه ها غش کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی جادوگر یک خرگوش را از کلاه خالی بیرون آورد، چشم های بچه ها به او خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you're not careful, the evil magician will change you back into the ugly creature that you used to be.
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشید، جادوگر شیطانی شما را به موجود زشتی که قبلا بودید تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی، جادوگر شیطانی تو رو به اون موجود زشت که قبلا بودی تغییر می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The magician transformed the girl into a tiger.
[ترجمه گوگل]جادوگر دختر را به یک ببر تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر آن دختر را تبدیل به یک ببر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There'll be a magician at the kids' Christmas party.
[ترجمه گوگل]یک شعبده باز در جشن کریسمس بچه ها وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]یک جادوگر در جشن کریسمس بچه ها خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساحر (اسم)
necromancer, conjuror, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, witchdoctor

جادو گر (اسم)
spellbinder, hex, conjuror, voodooist, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, magus, powwow, wizard, medicine man

مجوسی (اسم)
magician

انگلیسی به انگلیسی

• wizard, sorcerer, one who practices the art of magic; conjurer, performer of magic tricks
a magician is a person who performs tricks as a form of entertainment, for example by seeming to make things appear and disappear.
in stories, a magician is a man who has magic powers.

پیشنهاد کاربران

دوستان توجه داشته باشید که تلفظ این کلمه مَجیکیَن نیست، مَجیشِن تلفظ درستشه
این کلمه از کلمه مغ که روحانیان دوره ساسانی بوده اند گرفته شده.
ینی کسی ک جادو میکنه جادوگر یا شعبده باز
جادوگر
شعبده باز - تردست
شعبده باز

بپرس