make arrangements for

پیشنهاد کاربران

تدارک چیدن
برنامهِ . . . را چیدن
پلنِ . . . را ریختن
نظم و ترتیب دادن
مقدمه چینی برای
مقدماتِ. . . را فراهم کردن، ترتیب. . . را دادن.

بپرس