manufacturer

/ˌmænjəˈfækt͡ʃərər//ˌmænjʊˈfækt͡ʃərə/

معنی: سازنده، تولید کننده، صاحب کارخانه
معانی دیگر: (کالاهای صنعتی) فرآور، فروردگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a company that makes things in large quantities, usually in a factory and using machines.

- The car manufacturer has admitted that some of its new cars may have defective parts.
[ترجمه گوگل] این خودروساز اعتراف کرده است که برخی از خودروهای جدیدش ممکن است قطعات معیوب داشته باشند
[ترجمه ترگمان] تولید کننده خودرو تایید کرده است که برخی از اتومبیل های جدید آن ممکن است قطعات معیوب داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an arms manufacturer
سازنده ی اسلحه

2. The shoe manufacturer had several outlets.
[ترجمه گوگل]تولید کننده کفش چندین شعبه داشت
[ترجمه ترگمان]تولید کننده کفش چندین خروجی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company has evolved into a major chemical manufacturer.
[ترجمه گوگل]این شرکت به یک تولید کننده عمده مواد شیمیایی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت به تولید کننده مواد شیمیایی اصلی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A famous manufacturer makes the product.
[ترجمه گوگل]یک سازنده معروف این محصول را می سازد
[ترجمه ترگمان]یک تولیدکننده مشهور محصول را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. , so the manufacturer will repair it.
[ترجمه گوگل]، بنابراین سازنده آن را تعمیر می کند
[ترجمه ترگمان] که سازنده این کار رو انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A manufacturer negligently made and marketed a car with defective brakes.
[ترجمه گوگل]یک تولیدکننده با سهل انگاری خودرویی را با ترمز معیوب ساخته و به بازار عرضه کرده است
[ترجمه ترگمان]یک تولیدکننده با بی توجهی یک اتومبیل را با ترمزهای معیوب به بازار عرضه کرده و به بازار عرضه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are the leading manufacturer in both defence and commercial products.
[ترجمه عرفان کوه‌پیمان] آنها پُرادینگر پیشرو در فرآورده های دفاعی و بازرگانیک اند.
|
[ترجمه گوگل]آنها تولید کننده پیشرو در محصولات دفاعی و تجاری هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها تولید کننده اصلی هم در زمینه دفاع و هم محصولات تجاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The auto manufacturer discontinued that car back in 199
[ترجمه گوگل]این خودروساز در سال 199 تولید این خودرو را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]تولید کننده خودرو در سال ۱۹۹ اتومبیل را متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were several possibilities open to each manufacturer.
[ترجمه عرفان کوه‌پیمان] چندین احتمال برای هر پُرادینگر باز بود.
|
[ترجمه گوگل]چندین امکان برای هر سازنده وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چندین احتمال وجود داشت که برای هر تولید کننده باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The manufacturer of this excellent violin has really sweated the details.
[ترجمه گوگل]سازنده این ویولن عالی واقعاً جزئیات را تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]تولید کننده این ویولون عالی واقعا همه چیز را عرق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That manufacturer outstripped all his competitors in sales last year.
[ترجمه گوگل]این تولید کننده در سال گذشته از همه رقبای خود در فروش پیشی گرفت
[ترجمه ترگمان]این تولید کننده در سال گذشته از همه رقبای خود پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Germany is a major manufacturer of motor cars.
[ترجمه گوگل]آلمان یکی از تولیدکنندگان بزرگ خودروهای موتوری است
[ترجمه ترگمان]آلمان یکی از تولیدکنندگان عمده خودروهای موتوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any manufacturer who does not conform to the standards could be prosecuted under the Consumers Protection Act, 198
[ترجمه گوگل]هر سازنده ای که با استانداردها مطابقت نداشته باشد می تواند تحت پیگرد قانونی قانون حمایت از مصرف کنندگان، 198 باشد
[ترجمه ترگمان]هر تولیدکننده که مطابق با استانداردها همخوانی ندارد، تحت قانون حمایت از مصرف کنندگان، ۱۹۸ مورد پی گرد قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wants to buy direct from the manufacturer and cut out the middleman.
[ترجمه گوگل]او می خواهد مستقیماً از سازنده بخرد و واسطه را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]اون می خواد مستقیما از تولید کننده شرکت کنه و رابط رو قطع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The car manufacturer was forced to shed jobs following a dramatic sales slump.
[ترجمه گوگل]این خودروساز پس از رکود شدید فروش مجبور به ترک شغل شد
[ترجمه ترگمان]تولید کننده خودرو مجبور به اخراج مشاغل پس از رکود شدید فروش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازنده (اسم)
performer, author, composer, maker, manufacturer, creator, constructor, builder, producer, engineer, originator, procreator, instrumentalist

تولید کننده (اسم)
manufacturer, producer, breeder

صاحب کارخانه (اسم)
manufacturer

تخصصی

[حسابداری] سازنده ؛ تولید کننده

انگلیسی به انگلیسی

• one who manufactures; owner of a manufactory
a manufacturer is a business that makes goods in large quantities, or the person who owns it.

پیشنهاد کاربران

تولید کننده
مثال: The automobile manufacturer is expanding its production facilities.
تولید کننده خودرو در حال گسترش امکانات تولید خود است.
producer
صاحب صنعت ( تولید، خصلت صنعته )
شرکت تولید کننده
پدید آورنده

بپرس