marriageable

/ˈmærɪdʒəbl̩//ˈmærɪdʒəbl̩/

معنی: بالغ، درخور عروسی، تنه شوهر
معانی دیگر: دارای سن کافی برای ازدواج، به سن قانونی، (دختر) پای شوهر، دم بخت، مناسب برای ازدواج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: suitable for marriage.

- a marriageable bachelor
[ترجمه گوگل] یک لیسانس متاهل
[ترجمه ترگمان] مجرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. of a marriageable age
دارای سن مناسب برای زناشویی

2. he has three marriageable daughters
او سه دختر دم بخت دارد.

3. She is not of marriageable age.
[ترجمه گوگل]او در سن ازدواج نیست
[ترجمه ترگمان]او به سن ازدواج نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How many marriageable girls does a man meet?
[ترجمه گوگل]یک مرد چند دختر قابل ازدواج ملاقات می کند؟
[ترجمه ترگمان]چند تا دختر زیبا با هم ملاقات می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This correction is usually negligible for the most marriageable age groups.
[ترجمه گوگل]این اصلاح معمولا برای گروه های سنی قابل ازدواج ناچیز است
[ترجمه ترگمان]این تصحیح معمولا برای the گروهه ای سنی قابل اغماض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But there were few marriageable girls left.
[ترجمه گوگل]اما تعداد کمی از دختران قابل ازدواج باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]اما فقط چند تا دختر باقی مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had reached marriageable age.
[ترجمه گوگل]به سن ازدواج رسیده بود
[ترجمه ترگمان]به سن ازدواج رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lusty youth spotted that marriageable girl, but he didn't speak directly to her.
[ترجمه گوگل]جوان هوس‌باز آن دختر ازدواج‌کرده را دید، اما مستقیماً با او صحبت نکرد
[ترجمه ترگمان]جوان خوش بنیه آن دختر را که به سن ازدواج رسیده بود تشخیص داد، اما مستقیما با او صحبت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because the way home is more devious, marriageable woman feels the situation is bad.
[ترجمه گوگل]از آنجا که راه خانه انحرافی تر است، زن متاهل احساس می کند وضعیت بد است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که راه خانه منحرف شده است، زن به سن ازدواج احساس می کند که وضعیت بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The village has over 30 men of marriageable age, but no single women.
[ترجمه گوگل]این روستا بیش از 30 مرد در سن ازدواج دارد، اما هیچ زن مجردی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این روستا بیش از ۳۰ مرد در سن ازدواج دارد، اما هیچ زنی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From the practice of law, the marriageable age lawmaking of the Tang Dynasty was well put into use.
[ترجمه گوگل]از قانونگذاری، قانونگذاری سن ازدواج در سلسله تانگ به خوبی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از عمل قانون، قانون ازدواج سن ازدواج در دودمان تانگ به خوبی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Zuwaya men, for instance were extremely careful not to touch the marriageable daughters of their kin, friends and neighbours.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مردان زویه بسیار مراقب بودند که به دختران ازدواج شده خویشاوندان، دوستان و همسایگان خود دست نزنند
[ترجمه ترگمان]برای مثال مردان Zuwaya بسیار مراقب بودند که به دختران و همسایگان خود که به سن ازدواج رسیده بودند، دست نزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All too often she merely gives up her remaining marriageable years to them.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات او فقط سالهای باقیمانده ازدواج خود را به آنها واگذار می کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از چند سال عمر خود را فدای آن ها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Originally they remained priestesses for only five years: that is, until they reached marriageable age.
[ترجمه گوگل]آنها در اصل فقط پنج سال کشیش ماندند: یعنی تا زمانی که به سن ازدواج رسیدند
[ترجمه ترگمان]در اصل آن ها به مدت پنج سال، priestesses باقی ماندند: یعنی تا زمانی که به سن ازدواج رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Humble clerks who have gone a bust on clothes for marriageable daughters are outraged but too timid to protest.
[ترجمه گوگل]کارمندان متواضع که برای دختران متاهل لباس به تن کرده اند، خشمگین هستند اما برای اعتراض بسیار ترسو هستند
[ترجمه ترگمان]کارمند متواضع و متواضع که برای دخترانش لباس پوشیدن، به شدت عصبانی است اما برای اعتراض کردن خیلی شرم آوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالغ (صفت)
full, adolescent, adult, mature, ripe, major, full-fledged, marriageable

درخور عروسی (صفت)
marriageable

تنه شوهر (صفت)
marriageable

انگلیسی به انگلیسی

• of age to be married; suitable for marriage; characterizing a person who may easily enter into a marriage contract

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : marry
✅️ اسم ( noun ) : marriage / married / marriageability
✅️ صفت ( adjective ) : married / marriageable
✅️ قید ( adverb ) : _
بالغ در خور عروسی

بپرس