mire

/ˈmaɪr//ˈmaɪə/

معنی: گرفتاری، باتلاق، باطلاق، کثافت، لجن، گل وشل، در منجلاب فرو بردن، در گل فرو بردن یا رفتن
معانی دیگر: گل و لای، در باتلاق فروکردن یا رفتن یا گیر کردن، گل آلود کردن، چرکین کردن، گل پاشی کردن، زمین سست وتر، مرداب

جمله های نمونه

1. regenerate from the mire of sin
نجات یافته از باتلاق گناه

2. they tried to mire his reputation
کوشیدند شهرت او را لکه دار کنند.

3. pigs wallowed in the mire
خوک ها در گل و لای غلت می زدند.

4. gradually he sank in the mire of depravity and sin
به تدریج در منجلاب کژراهی و گناه غرق شد.

5. the dog fell into a mire and began to sink
سگ توی باتلاق افتاد و شروع کرد به فرورفتن.

6. drag somebody's name through the mire (or mud)
شهرت کسی را به لجن کشیدن

7. they dragged his name through the mire of shame
نامش را به منجلاب بی آبرویی کشیدند.

8. his mistake was to engulf himself in a political mire
اشتباه او این بود که خود را در یک منجلاب سیاسی غوطه ور کرد.

9. The Party sank deeper into the mire of conflict.
[ترجمه گوگل]حزب بیشتر در باتلاق درگیری فرو رفت
[ترجمه ترگمان]حزب در باتلاق of فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My name had been dragged through the mire .
[ترجمه گوگل]نام من در منجلاب کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]اسم من از میان باتلاق کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Locust Abortion Technician was a glorious mire, a glistening palace of ordure, a cataract of dysentery.
[ترجمه گوگل]تکنسین سقط جنین ملخ یک منجلاب باشکوه، قصری درخشان از نظم، آب مروارید اسهال خونی بود
[ترجمه ترگمان]Locust Abortion، یک باتلاق باشکوه بود، یک قصر درخشان از ordure، یک آبشار اسهال خونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When it's wet it's a mire out there.
[ترجمه گوگل]وقتی خیس است آنجا منجلاب است
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا مرطوب است بیرون لجن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was sinking fast in the mire of soft money.
[ترجمه گوگل]به سرعت در منجلاب پول نرم فرو می رفتم
[ترجمه ترگمان]به سرعت در باتلاق پول نرم فرو رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No one who had ever struggled in the mire as she had, could fail to understand.
[ترجمه گوگل]هیچ کس که تا به حال به اندازه او در منجلاب مبارزه کرده بود، نمی توانست درک کند
[ترجمه ترگمان]کسی که تا به حال در این باتلاق دست و پا نزده بود، نمی توانست درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will talk you through the mire and help you decide.
[ترجمه گوگل]من با شما در منجلاب صحبت خواهم کرد و به شما کمک خواهم کرد تصمیم بگیرید
[ترجمه ترگمان]من با تو در میان باتلاق صحبت خواهم کرد و به تو کمک خواهم کرد که تصمیم بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The ground gave under their feet, a yielding mire of rain-sodden dead leaves.
[ترجمه گوگل]زمین زیر پای آنها، منجلابی از برگ‌های مرده بارانی شده بود
[ترجمه ترگمان]زمین زیر پایشان سست شده بود و در میان برگ های خشک باران خیس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرفتاری (اسم)
scrape, ado, involvement, plight, entanglement, captivity, hitch, assurance, constraint, mire, drawing, snarl, encumbrance, nodus, tanglement

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

باطلاق (اسم)
flow, hag, marsh, fen, bog, mire

کثافت (اسم)
filth, contamination, pollution, impurity, mire, muck, dirt, jakes, soilure

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

گل وشل (اسم)
mire, slush

در منجلاب فرو بردن (فعل)
mire

در گل فرو بردن یا رفتن (فعل)
mire

تخصصی

[عمران و معماری] گل آلود

انگلیسی به انگلیسی

• area of swampy land, marsh, bog; mud, muck
muddy; become stuck in mud; become involved in difficulties, get in trouble
you can refer to an unpleasant or difficult situation as a mire; a literary word.

پیشنهاد کاربران

تا خرتلاق ( خرتناق ) در مشکل فرورفتن
involve someone or something in ( a difficult situation ) / entangle
گرفتار شدن در شرایط سخت
"the economy is mired in its longest recession since the war"
Israel is mired in an unprecedented domestic political crisis, with Prime Minister Benjamin Netanyahu agreeing to a pause in his push for a deeply polarizing judicial overhaul
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://www.bing.com/search?q=mired&FORM=SSQUIC&PC=U531&lightschemeovr=1
mire ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: لوش
تعریف: پوده زاری پوشیده از گِل سیاه آلی
در گل فرو رفتن
to get stuck in mud
گرفتار شدن یا بودن، گیر افتادن، غرق ( در مشکلات ) بودن
To be trapped in a difficult/sticky situation
Entrap
Entangle
باتلاق، گل و لای، منجلاب
...
[مشاهده متن کامل]

Quagmire, mushy land like quicksand
• The nation mired in depression or problems
• The country is mired in its worst recession since WW2
• I wallowed in a mire of helplessness and despair

در حالت یا فکری گیر کردن
They are mired in magical thinking
باتلاق
غرق - غرق در

بپرس