muck

/ˈmək//mʌk/

معنی: غضب، پهن، کثافت، سرگین، کود، کود تازه، پهن کردن، خراب کردن، الوده کردن
معانی دیگر: ناپاکی، ماده ی کثیف و چسبان، (معمولا با: up) کثیف کردن، کود حیوانی نم دار، پشگل، تپاله، خاک کوددار، سیاخاک، گلزار، باتلاق، منجلاب، کود حیوانی دادن، (معمولا با: up - انگلیس - خودمانی) خیطی بالا آوردن، گندزدن، کار را خراب کردن، (معمولا با: out) تمیز کردن (به ویژه اسطبل را) سرگین زدایی کردن، پول، زحمت کشیدن

جمله های نمونه

1. muck about (or around)
وقت تلف کردن،ور رفتن به چیزی

2. the oily muck on the floor of my garage
ماده ی روغنی و کثیف روی کف گاراژ من

3. A sow, when washed; returns to the muck.
[ترجمه گوگل]خروس هنگام شسته شدن؛ به لجن باز می گردد
[ترجمه ترگمان]یک ماده خوک، که شسته شده، به کثافت بازمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Money is like muck, not good except it be spread.
[ترجمه گوگل]پول مانند کثافت است، جز اینکه پخش شود خوب نیست
[ترجمه ترگمان]پول مثل کثافت است، نه خوب، مگر این که پخش بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If we muck in, we'll soon finish the work.
[ترجمه گوگل]اگر ما غرق در کار باشیم، به زودی کار را تمام می کنیم
[ترجمه ترگمان]اگه بریم تو، به زودی کار رو تموم می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're treading muck into the carpet with your dirty shoes!
[ترجمه گوگل]شما با کفش های کثیف خود لجن را وارد فرش می کنید!
[ترجمه ترگمان]تو کثافت را با کفش های کثیفت به قالی می بری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Muck and money go together.
[ترجمه Ghazal Hassani] ناپاکی و پول، ارتباط مستقیم دارند باهم ( همیشه همراه همدیگر هستند )
|
[ترجمه گوگل]پول و پول با هم می روند
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک و پول جمع می شن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Course residents are expected to muck in and be pre-pared to share rooms.
[ترجمه گوگل]از ساکنان دوره انتظار می رود که در اتاق ها حضور داشته باشند و از قبل آماده باشند
[ترجمه ترگمان]البته انتظار می رود که ساکنان از muck استفاده کنند و در اتاق های تقسیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The kids were covered in muck.
[ترجمه گوگل]بچه ها غرق شده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها پوشیده از کثافت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Give the book to Jim, don't muck him about!
[ترجمه گوگل]کتاب را به جیم بدهید، او را در مورد او مسخره نکنید!
[ترجمه ترگمان]کتاب را به جیم بده، به او گند نزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This congealed muck was interfering with the filter.
[ترجمه گوگل]این لجن بسته شده با فیلتر تداخل داشت
[ترجمه ترگمان]این رسوب منجمد کننده در صافی مداخله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I used stable muck as a mulch for my roses.
[ترجمه گوگل]من از گل پاش به عنوان مالچ برای گل رزهایم استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من از کثافت خشک برای a استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I made a real muck of that exam.
[ترجمه OMID3371] اون امتحان رو ریدم
|
[ترجمه Veronica666] به اون امتحان گند زدم
|
[ترجمه گوگل]من واقعاً از آن امتحان غمگین شدم
[ترجمه ترگمان]من یه گند از اون تست درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have to muck out the stables every day in the winter.
[ترجمه گوگل]در زمستان باید هر روز اصطبل ها را بیرون بریزید
[ترجمه ترگمان]هر روز زمستون باید اصطبل رو پر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Part of her job was to muck out the stables.
[ترجمه OMID3371] بخشی از کارش این بود که اصطبل ها را از پِهِن پاک کند
|
[ترجمه گوگل]بخشی از کار او بیرون کشیدن اصطبل بود
[ترجمه ترگمان]بخشی از کارش از اصطبل بیرون رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غضب (اسم)
bate, irritation, anger, rage, wrath, fury, huff, ire, exasperation, bait, muck

پهن (اسم)
muck

کثافت (اسم)
filth, contamination, pollution, impurity, mire, muck, dirt, jakes, soilure

سرگین (اسم)
muck, dung

کود (اسم)
muck, dung, fertilizer

کود تازه (اسم)
muck

پهن کردن (فعل)
spread, expand, broaden, flatten, widen, muck, dung

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

الوده کردن (فعل)
imbrue, defile, befoul, infect, envenom, mess, muck, smutch

تخصصی

[عمران و معماری] لجن - گل - خاک لجنی - خاک لجن - گل آبی
[زمین شناسی] لجن، گل، خاک لجنی، گل آبی
[معدن] تلنبار مواد (ترابری)
[خاک شناسی] ماک

انگلیسی به انگلیسی

• manure; compost; dirt; mire, mud
dirty, make filthy, muddy; fertilize, spread with manure; clean out the mud or filth (i.e. from a barn, mine, etc.)
muck is dirt or manure; an informal word.
if you muck about or muck around, you behave in a stupid way and waste time; an informal expression.
if you muck out a stable, pigsty, or cow shed, you clean it.
if you muck something up, you do it very badly or fail when you try to do it; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

بپرس