muffin

/ˈməfən//ˈmʌfɪn/

معنی: بشقاب سفالی کوچک، کیک مافین
معانی دیگر: (کیک کوچک که معمولا گرم می خورند) مافین، نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند

جمله های نمونه

1. Place the baking sheet under the muffin pan to catch the drips.
[ترجمه گوگل]ورقه پخت را زیر قالب مافین قرار دهید تا چکه های آن گرفته شود
[ترجمه ترگمان]ورقه پخت را زیر the قرار دهید تا قطرات آب چکه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A blueberry muffin should be bursting with blueberries, an apple muffin heavy with apples.
[ترجمه گوگل]مافین بلوبری باید پر از زغال اخته باشد، مافین سیب پر از سیب
[ترجمه ترگمان]یک کیک زغال آخته باید با زغال آخته شده باشد، کیک سیب با سیب بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add the blueberries and fill prepared muffin pans above the rim of the cups.
[ترجمه گوگل]زغال اخته ها را اضافه کنید و قالب های آماده مافین را بالای لبه فنجان ها پر کنید
[ترجمه ترگمان]زغال آخته را اضافه کنید و pans های تهیه شده از کیک را در بالای لبه فنجان ها پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Spoon the mixture into 10 deep muffin cases.
[ترجمه گوگل]مخلوط را در 10 ظرف مافین عمیق بریزید
[ترجمه ترگمان]این مخلوط را به ۱۰ مورد در گوشت تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Muffin galloped to the door and started undoing the bolts with her teeth.
[ترجمه گوگل]مافین به سمت در رفت و با دندان شروع به باز کردن پیچ و مهره ها کرد
[ترجمه ترگمان]مافین به طرف در دوید و پیچ ها را با دندان هایش بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then Mr Mitchell the muffin man came to the rescue.
[ترجمه گوگل]سپس آقای میچل مرد کلوچه به کمک آمد
[ترجمه ترگمان]بعدش آقای \"میچل\"، اون مرد کلوچه اومد تا نجات پیدا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Items such as dry soup and muffin mixes or refrigerated bread sticks can prevent a mealtime crisis.
[ترجمه گوگل]مواردی مانند سوپ خشک و مخلوط مافین یا چوب نان در یخچال می توانند از بحران زمان صرف غذا جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]مواردی مانند سوپ خشک و کلوچه و یا چوب های خنک کننده در یخچال می تواند از بحران غذا خوردن جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most people rarely consider the savory muffin, served as a bread course with entrees.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم به ندرت مافین مرزه را که به عنوان یک غذای نان با خوراکی سرو می شود، در نظر می گیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم به ندرت کیک خوش مزه را در نظر می گیرند و به عنوان یک دوره نان با entrees سرو کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Push the center of the center muffin and see if it springs back.
[ترجمه گوگل]مرکز مافین مرکزی را فشار دهید و ببینید که آیا به عقب برمی گردد یا خیر
[ترجمه ترگمان]مرکز of را فشار دهید و ببینید که آیا فنر باز می شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One of the ways to keep a muffin moist is to not skimp on fruit or liquid.
[ترجمه گوگل]یکی از راه‌های مرطوب نگه داشتن مافین این است که میوه یا مایعات را کم نکنید
[ترجمه ترگمان]یکی از راه هایی که باید یک کلوچه را مرطوب نگه دارید این است که از میوه و یا مایع استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The muffin is tasteless, being a very poor substitute for bread, which is served on the Continent.
[ترجمه گوگل]مافین بی مزه است و جایگزین بسیار ضعیفی برای نان است که در قاره سرو می شود
[ترجمه ترگمان]The بی مزه است و یک جایگزین بسیار فقیر برای نان است، که در قاره اروپا خدمت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fill the muffin cups about half full.
[ترجمه گوگل]فنجان های مافین را تقریباً نصف پر کنید
[ترجمه ترگمان]فنجان ها را تقریبا نصف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fill the muffin cups only to the top of pan; do not overfill.
[ترجمه گوگل]فنجان های مافین را فقط تا بالای تابه پر کنید زیادی پر نکنید
[ترجمه ترگمان]فنجان ها را فقط تا بالای ماهی تابه پر کنید؛ بیش از اندازه سرریز نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just the opposite is true with cake, muffin or quick-bread recipes where too much gluten will toughen the finished product.
[ترجمه گوگل]دقیقا برعکس در مورد کیک، کلوچه یا نان سریع که گلوتن زیاد باعث سفت شدن محصول نهایی می شود صادق است
[ترجمه ترگمان]درست عکس آن درست است با دستور پخت نان، کیک یا دستور العمل های سریع که در آن بیش از حد گلوتن محصول نهایی را تشدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the winter, a muffin man's baize-covered tray was laden mainly with crumpets.
[ترجمه گوگل]در زمستان، سینی پوشیده شده با بیز یک مرد کلوچه عمدتاً مملو از کرومپت بود
[ترجمه ترگمان]در زمستان، یک سینی حلبی که روی میز چیده شده بود، عمدتا با بیسکوییت و بیسکوییت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشقاب سفالی کوچک (اسم)
muffin

کیک مافین (اسم)
muffin

انگلیسی به انگلیسی

• cupcake, small bread-like cake
a muffin is a type of small cake, usually with fruit or some other kind of flavouring in it.
a muffin is also a type of small, round bread roll which you eat hot; an old-fashioned use.

پیشنهاد کاربران

Muffin is a cute and playful pet name sometimes used to refer to one’s wife. It conveys a sense of endearment and affection.
Muffin نام با نمک و شوخ طبعانه یک آدم مهربان که گاهی اوقات برای اشاره به همسر استفاده می شود. حس دوست داشتن و محبت را منتقل می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

For instance, a husband might say, “Hey, muffin, want to go out for dinner tonight?”
A wife might leave a note for her husband saying, “I made your favorite muffins. Love you, muffin!”
During a romantic moment, a partner might whisper, “You’re my sweet little muffin. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-wife-2/
muffin ( n ) ( mʌfən ) =a small cake in the shape of a cup, often containing small pieces of fruit, etc. , e. g. a blueberry muffin.
muffin
( در محاوره ) آلت تناسلی زن
A muffin is an individual - sized, baked product
کیک یزدی:As a suitable equivalence, according to it's shape, I can point to
نوعی شیرینی که شبیه به کیک یزدی ما است
قسمتی از شکم، کنار ناف که برجسته است = muffin top
کیک گرد کوچک
کیک یزدی
کیک فنجانی
a type of round flat bread roll, usually toasted and eaten hot with butter
کیک های کوچک
برجستگی شکم
قسمتی از شکم، کنار ناف که برجسته است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس